شاید اگه ندیده بودمت دیگه لازم نبود این عذاب وجدان لعنتی دم به دقیقه نابودم کنه
یا که نه اگه هم ندیده بودمت لازم نبودم انقدر اراجیف از دهن دیگران تف بشه بیرون
اما چرا...؟
چرا با این همه نشدن ها نتوانستن ها دوستِ دارم؟
چرا بعد این همه مدت به ظاهر کوتاه نمیتونم ی لحضه بهت فکر نکنم؟
چرا نمیتونی حرفتو بزنی؟
و فقط نگاه میکنی؟
چرا انقدر خودخواهی که نمیتونی حرفی که تو دلته رو بیان کنی؟
کلی چرا کلی ای کاش در سرمه که داره ذره ذره وجودم رو نابود میکنه گاهی وقتا به خودم میگم چرا من..؟