یه دوست داره ک دوست بچگیشه و فوقققققق العاده حرومزاده س اون آقا
زن داره بچه داره
زنش باز حامله س
و یه جشن داشتن ک خانمش حامله بوده نرفته و فقط دوست شوهرم رفته اون مهمونی
و از یه زن متاهل شماره گرفته
و ظاهرا رابطه دارن
اومده برای شوهرم تعریف کرده شوهرمم برای من تعریف کرد
انقدرررر عصبی شدم حرصمو سر شوهرم خالی کردم
گفتم حق نداری باهاش حرف بزنی گفتم اینجور آدما تو رو هم ب راه دیگه ای میکشونن
خندید گفت ب من چه ربطی داره
گفت اون دوست بچگیمه نمیتونم باهاش قطع رابطه کنم
گفت میاد میگ من فقط میشم گوش شنوا
شوهرمو جون خودم و بچه ها قسم دادم ک اگ باز اون حرمزاده لومد از رابطه اش با زنای دیگ گفت تو گوش نده و بگو متاهلی این کارت درست نیست و.....
گفت باشه
ولی بعید میدونم بگه
شوهرمم کنجکاوه
اون میگ میگ شوهرمم گوش میده از فضولیش
با این دهن روزه ام از خدا از ته دل میخام نسل این خیانتکارا منقرض شه