من گیر کرده ام بین دختری که میخواهد این زندگی را به نحو احسن بسازدو امیدوار است به درست شدن همه چیز و میخواهد چیزهای جدیدی را تجربه کند و یادبگیرد
و زنی که از قوی بودن و تلاش خسته شده است و انگار خیلی سنش بالا رفته و از زندگی هم نااامید و خسته است دیگر چیزی برایش قشنگ نیست و میخواهد به همه چیز پایان دهد
هیچ وقت دیر نیست همه چی میگذره چه خوبش چه بدش هرچقدرم زندگی کنی مهم اینه باب دلت زندگی کردی بیخیال دنیا سنت بالاهم باشه یه ساعت دیگه م زندگی کنی مهم اینه امید داشتی مهم اینه دست از هیچی نکشیدی حداقل جوری که دوست داشتی زندگی کردی..