مدام به خودم میگم ایکاش مادرم منو بدنیا نیاورده بود
تحمل هیچی ندارم
بخاطر حقوق۱۱،۱۲ تومنی خودمو دربه در کردم از یه شهر کوچیک اومدم شهر بزرگ ۶ تومن اجاره میدم ۴۰ متر با ۵ نفر
یکساعت تو راهم به محلکارم برسم یک ساعت برگشت
هر روز یه کار میگن بکنید که معلوم نیست چیه و چجوریه همه رو دست و پا شکسته و ناقص انجام میدم
کلاس میذارن جلسه میذارن برا چند غاز دربه در شدم چون پشت ندارم
اینا به کنار
با همسرم درگیرم یه وام گرفته بود پارسال گفت سال ۴۰۲ تموم میشه ۴۰۲ شد گفت اشتباه فکر کردم ۴۰۳ تموم میشه امسالم میگه اشتباه کردم ۴۰۴ تموم میشه
نمیدونم دروغ میگه یا واقعا گیج
همش تو ذهنم میچرخه دروغ گفته
اینکه زنشم دروغ گفته روانیم میکنه میتریم کلا در همه موضوعات سرمو مثل کپک تو برف کرده باشم
دلم میخواد چندین هفته بدون دغدغه بخوابم و کسی باهام کار نداشته باشه