چکار کنم انقدر حالم بد نباشه؟ تو تاپیکهای قبلم گفتم که دعوای سختی داشتم با همسرم. حالا الان درخواست طلاق داده و برام ادرس فرستاده برم برای نوبت مشاوره. بچه ها چکار کنم ضعف نشون ندم. چرا دلم گرفته؟ چرا نمیتونم مثل ادم با واقعیت روبرو بشم. اگه کسی مثل من بوده که شوهرش طلاقش داده بیاید بهم روحیه بدید
برعکس شده،من نمیدون سرچی بحثتون شده و کتکت زده که به خودشم اجازه داده بره درخواست طلاق بده اگه طلاق ...
میدونی خیلی رفتارهای مزخرف ازش دیدم. خسیس هم هست. خیانت هم دیدم. بخاطر بچه موندم جایی نداشتم برم. خیلی شبا نمی اومد. من کم کم افسرده شدم دیگه نمیتونستم محبت کنم. همه جوره از من توقع داشت بگم بخندم همه کارهاشو انجام بدم ولی فقط به خودش فکر میکرد. هیچ پولی بهم نمیداد گاهی وقتا کفشس لباسی میخرید. اصلا فکر نمیکرد یه زن هم تو این زنذگی سهم داره مگه نمیگن شریک زندگی. نه به خونه زندگی میرسید نه من. خوش خنده بود تو کارش پشتکار داشت ولی من حس صمیمبت نداشتم. اصلا نمیدونستم کجاست چکار میکنه. یه موقع دو شب می اومد خونه. یه موقع نمی اومد. میدیدم زن و شوهرای دیگه با هم میرن میان از هم خبر دارن ولی من نه. خودش رفت درس خوند مدرک گرفت و از بالا بهم نگاه میکرد. فکر مبکرد به من لطف میکنه که با این همه کمالات زنش هستم و باید خودمو بکشم ولی من چه سهمی داشتم؟ هیچی. دلم میخاست منم کنارش قد بکشم ولی مثل یه پیرزن فقط روزام میگذشت. دیگه حالم خوب نبود. زبون تلخی هم داره به شوخی یا جدی همش زخم زبون میزنه. بدش می اومد من جواب میدادم . اون روز هم براب همین ناراحت شد که جواب دادم و قهر کردم. کتکم زد و دادخواست داد. خیلی حرفا بهم زد که دیگه از اون روز نگاه بهش نکردم ولی الان که ادرس داده دلم داره میترکه
اره راست میگی. الان که رفته دارم گریه مبکنم برای روزهای خوبی که بود. دوست داشتم اخلاقش خوب باشه و زندگی کنیم من خیلی کوتاه اومدم. ولی نشد. اون دیگه منو قبول نداره. فکر میکنه خداست و زنش باید دورش بگرده. در حالی که هیچوقت برای خوشبختی من کاری نکرد.
اره چون منم توی شرایط تو هستم اگه تاپیکمو بخونی متوجه میشیاما شوهر من نه میره نه اجازه میده من برم و ...
چرا دوستت داره نمیخاد به هیچ قیمتی از دستت بده. فقط غرور داره. ولی اینکه حالا که چند سال گذشته و سیر شده اینطوری کتکم بزنه و هرچی میخاد بگه پرتم کنه بیرون خیلی سخته. بی حرمتیه. دلم خیلی گرفته
صبور باش و آروم . با شتاب زدگی نه خرف بزن نه کاری کن . ببین چطور میشه منو شوهرم چند بار تا مرز طلاق ...
اخه الان رفته درخواست داده. چون بچه داریم و من جایی ندارم برم همینجا تو یه خونه ایم. تو به من نگاه نکرده. لباسام رو زمین باشه با پا پرت میکنه. نه تو خونه غذا میخوره نه پول میده.
پس تو که اینارو میبینی با همین چیزا درداتو تسکین بدهلیاقت هر زنی مردیه که بهش توجه کنه قربون صدقش بر ...
پدر بچم بود دوست داشتم کنار اون باشم. ولی خب نمیشه. فقط نمیدونم چرا انقدر ضعیفم نمیتونم خودمو جمع و جور کنم. فکر اینکه اون بره با زنهایی که دوست داره خوشبخت بشه و به من بخنده آتیشم میزنه. من خیلی ضعیفم خودم میدونم.
تاپیکمو بخونی متوجه میشی این آدم مریضه نه اینکه دوسم داشته باشهجنسش خرابه
دستش بشکنه که میزنه. من دیدم تو پاسپورتش مهر گرجستان خورده بود دو سال پیش. همون دیگه بدترم کرد. بهونه اورد که من نرفتم و اون مهرو الکی زدم برای یه کاری بوده. نمیدونم یادم نیست دو سال پبش اون تاریخو. پاسپورتش هم خونه نبود من ندیده بودم . از اونحا دیگه بدتر شدم. دیگه رابطمون بدتر شد. می رفتیم بیرون میگفتیم میخندیدیم ولی حس میکنم از روی اجبار بود. اصلا دیگه بیشتر به دخترم توجه میکرد. فکر کن منو روانی و مریض کرد بعد توقع داشت من همه چیز یادم بره. نمیشد.