دیروز رفت اصلاح رفت حمام پیرهن قشنگش رو اتو زد و صبح بدون صبحانه زد بیرون
پنج ماهه میره خونه زن صیغه ایش و خودش رو با اون خالی میکنه زنه اینقدر بهش حال و محبت داده تو صورت من و سه تا بچش هم نگاه نمیکنه 🥲انگار نه ماه پیش من عشقش نبودم منو حامله کرد الان هم سرم رو با بچه هاش گرم کرده، ادعای مسلمونی هم میکنه به روش نیاوردم ولی دلرم میسوزم به خدا واگذارشون کردم
همه حسرت زندگیم رو میکشند ولی نمیدونند چه خونه خرابی شدم من