به نظر من این زندگی برات زندکی نمیشه طلاق بگیر
چون حتی اگه بری زیر یه سقف نمیزارن زندگی کنید
شوهرت تا بخواد وکیل بشه حداقل سه چهار سال لازمه
تا اون موقع هم باید گوش به فرمان باباهه باشه
اسی یه چیزی بگم ناراحت نشو همین رابطه پنهونیت حتی تو مراحل طلاق نشون میده خودت و همسرت از نظر ذهنی ثبات ندارید نه برای اشتی و نه طلاق
از طرفی شما ناراحتی که دادگاه گفته تمکین کنی و همش‌میگفتی که باید برم تمکین باکسی که بدم میاد ازش و امنیت جانی ندارم و....خب اگه اینجوریه چرااینمدت پنهانی باهاش بودی؟
ما خانوما اینجور مواقع از روی دوس داشتن و از روی اینکه روزنه امیدی باشه شاید قبول کنیم بریم با طرف شاید حل بشه ولی مرد نیتش اینجور نیست توی بیشتر مواقع دنبال برطرف کردن نیاز جنسی خودشه تازه اثر منفی هم داره فکر میکنه خیلی اویزونشی و بدتر دور میشه ازت و مغرورم میشه شما بذار حرف و عملت یکی باشع یا میخوایش یا نه
پدرشوهرتم یجورایی حق داره داشته تلاشش رو‌میکرده برای حل کردن قضیتون شما خیلییی عجول بودی خانپاده ات هم متاسفانه درست راهنماییت نکردن برعکس خانواده شوهرت که فهمیدن کتکت زده کلی پشتیبانیت کردن
پدرشوهرتون ادم مطرح و شناسایی شده ای هستن قطعا توی محیط دادگاه و محل کار الان خیلی براشون سخت بوده حتما که همه خبردار شدن از قضیه عروسشون و‌پسرشون برا همینه ناراحتن هنوز از طرفیم حق دارن خونه ی خودشه تاالان داده بهتون دستش درد نکنه الان نمیخواد بده اون خونه ۳دونگش مال همسرته که اونم هدیه پدرش بوده و‌میتونی قانونا پسش بگیره ازش عزیزم خیلیییی بی‌تجربه بودی و خیلی عجول صددرصد همسرتون مقصر در هیچ‌صورتی نباید کتک بزنه ولی باقی ماجرا رو شما خراب کردی خیلی الان اصل قضیه رو که همسرته ول‌کردین و با هم هستین این‌وسط شما و‌پدرشوهرت مقتبل هم وایسادین
عزیزم این خانم از‌پدرشوهرش رفته محل کارش شکایت کرده
از پسر این اقا شکایت کرده توی محل کار واقعا ابروش رو برده کسی که بقول‌این خانم ادم شناخته شده ای توی حیطه کاریش اینجوری به سرش اومده سر ۴۰روز این همه پشتیبانی کرده از عروسش بهترین ها همیشه براش فراهم کرده عروس خانوم اینحوری کرده هرکسی بود این برخورد رو‌داشت و فکر میکرد بخاطر پول که اینکارا رو‌میکنه
بذار یکم منطقی و عادلانه راجب اتفاقی که افتاده صحبت کنیم، ببخشید اینو میگم اما ناپخته و نابلدانه پیش رفتی، نیاز بود صبوری کنی و اگه مشکل بزرگی بین تو و همسرت پیش میومد با کمک پدرشوهری که این همه از لحاظ مالی پشتیبانتون بوده و میدونی تاثیرگذاری زیادی روی همسرت داره درمیون میذاشتی تا حلش کنه، پیامهاتو خوندم میدونم به پدرش گفتی و کمک خواستی که حلش کنه اما مشکل اینه که صبوری بیشتری نیاز بود بکنی که نکردی، تو خیلی از مباحث روانشناسی و مشاوره وقتی همسر وابستگی و حرف شنوی زیاد از یکی از اعضای خانوادش داره برای بهبود رابطه زن و مرد شما باید رابطه نزدیک و صمیمانه با همون شخص برقرار میکردید نه اینکه یه کاری کنید که همون شخص بشه دشمن خونی که با حرفهاش همه حرمتها رو بخواد از بین ببره، اینطوری به مرور همسرتون به سمت شما کشیده میشد، نه به این شکل که برای حتی رابطه حلال با همسرش هم مخفی کاری کنه
بخاطر حرفهایی که پدرشوهرت تو دادگاه و دعوا بهت زده دلخوری اما عزیزم خودت رو بذار جای همون پدر طبیعتا وقتی این همه حمایت مالی و پشتیبان زندگی پسرت باشی و عروست همه این خوبی ها رو نادیده بگیره و بره مهر اجرا بذاره تو هم واسش حلوا خیرات نمیکنی، از دید خیلی از آقایون این حرکت مهریه اجرا گذاشتن از طرف خانم شمشیر از رو بستنه و آغاز جنگ رسمیه
هم تو همسرت رو میخوای و متقابلا همسرت شما رو، تو بخاطر حرمت شکسته نمیری سمتش اون بخاطر اجرای مهریه و از چشم پدرش افتادن نمیاد، بهترین کار اینه که تو و همسرت با یه شخص سوم که بزرگتره و از آشناها هست حرف بزنید مثل همون دایی همسرتون
بخواید با پدر همسرتون صحبت کنه قانعش کنه که شما همو میخواید و دل پدر شوهرت رو یکم نرم کنه و از خانوادت برای این اتفاقات دلجویی کنه
ان شاء الله با شرایط خیلی ایده ال تر به هم برگردید
