من خونه تنها بودم خون بالا آوردم ترسیدم نامزدم نزدیک تر بود به اون زنگ زدم به خوانوادم زنگ نزدم
بعد همین که رسید فحش داد(خودش ک گفت ترسیدم)
بعد میخواس زنگ بزنه به بابام نزاشتم گفتم میترسن
گوشی و ازش کشیدم هلم داده افتاده روم
دستم و اینا چنگ زدم
سرم داد زد
آخرشم سه روز گذشته نه پیامی نه زنگی پیداش نیست
اندازه سر سوزن هم عذاب وجدان نگرفته
میخوام برم به پدر شوهرم بگم چیکار کرده
از یه طرف میگم ابروش حفظ شه نگم
ولی آخه تا من نرم برای آشتی اون نمیاد
چیکار کنم ☹️
آیا با آدم نامزد کردی یا اورنگوتان؟
😐😐😐😐
مجبور نیستی با این ادم ببشعور ادامه بدیا
درست متوجه نشدم چیطو شد ؟ 🤔
نفهمیدم چی شد
به جای اینکه به خودش بگی
می خوای بری پیش پدر شوهر
جل الخالق
بالاخره بگو چند تا بزرگتر بیاند باهاش صحبت کنند
کنترل روحی داره
😐😐چه آدم مزخرفیه
ابروش حفظ بشه؟ شما نگران خانوادت هستی نترسن بعد ازون طلبکاری؟ چرا بعدش دکتر نرفتی؟
برای ادامه دادن با نامزدت بیشتر فکرکن
چرا بابد به اون زنگ بزنی
زرتی همه چیز رو میذارید کف دست مردا
اول به خانوادت میگفتی ببینی مشکلت چیه
اصلا
شوهرتم که خدا شفاش بده
واقعا
دیگه
اول پدرش چیکار کنه
چرا خون بالا آوردی مشکل چیه
خوب شما مریضی اون چرا زده😐
