ویکتور هوگو در یکی از کتاب های خود میگوید :(مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان انداختند و پانزده سال در آنجا نان مجانی خوردم!!این دیگر چه دنیایی است ؟)
من دختر خالم اومد گفت رو کراش من کراشع حالا من مهربونم کاری ندارم یکی دیگه بود دخل شو میآورد حتی اینجام گفتم گفتن زنده نزارش ولی خب دختر خاله ام مهربونه ب کراشم میاد🥺❤️
اینکه درمورد کراشتون با دوستتون حرف بزنید ممکن مشکل ساز باشه ؟ البته اگه کم سن باشین؟
بنظرم بله
لزومی ندارد که وقتی با کسی دوست میشی بریبه دوستات هم بگی ....
بزار تو دلت بمونه ....
گاهی بعضی از دوستان حسودی میکنند
بعد برای آدم مانع ایجاد میکنند...
ویکتور هوگو در یکی از کتاب های خود میگوید :(مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان انداختند و پانزده سال در آنجا نان مجانی خوردم!!این دیگر چه دنیایی است ؟)