تاپیک قبلی هم گفته بودم مادرم حالش خوب نیست عزیزان مادرم تموم دارو ندارمیک هفته هست که به خاک سپردمیش عاجزانه ازتون میخام برای مادرم یک فاتحه بخونید انشالله خدا نگهدار همه پدر و مادرا باشه
فقط بهم بگو چه کردی با این همه داغ چطوری تحمل کردی ؟؟؟
خواهرم داغونمون کرد خوردمون کرد ،بعداز ایشون هرچه مراسم رفتیم هر جا پا گذاشتیم فقط برا خواهرم گریه کردیم ،همه افسرده ایم همه عصبی هستیم به زور بخاطر بچه هامون و همدیگه به هم دلداری میدیم بعد باهم میشینیم از ته دل گریه میکنیم...محل کار من بهترم اونجا راحتم ولی از اول صبح توخونه جلو چشممه تو ذهنمه .تا آخر شب ،خواهرم مرگش خود خواسته بود....دلم برا بابای مظلوم ومهربونم تنگه .دلم آجیمو میخواد دلم غذای مادربزرگمو میخواد ننه جونم دلم تنگه
امروز میرم بیمارستان ای سی یو تختی که مادرم خوابیده بود و جون داد رو میخام از دور ببینم خدایا دلم بر ...
عزیزم مراقب خودت باش روحت بیمار نشه ،به نبودنش ومرگش حتی بیماریش فکر نکن فقط بدون همیشه پیشته هستش تو نمیبینیش .خیلی حواست باشه زندگیتو به روال بر گردون ،من ۶ماه از سه شنبه دیوانه میشدم تا پنجشنبه میگفتم نکنه باز بگن بریم سر قبر نکنه واقعا آجیم مرده نکنه دیگه نمیبینمش خیلی در عذابم ولی حتی گریه دیگه نباید جلو بچه هام کنم اوناهم اذیتن ولی چاره ندارم تنها میرم سر قبر خواهرم زار میزنم صداش میکنم حرف میزنم باش
خواهرم داغونمون کرد خوردمون کرد ،بعداز ایشون هرچه مراسم رفتیم هر جا پا گذاشتیم فقط برا خواهرم گریه ک ...
الهی عزیزم چه مصیبت سختی خدا فقط کمکت کنه واقعا درکت می کنم منم مادر و پدرم رو به فاصله یکسال از دست دادم میفهمم چی میگی از عمق وجود درکت می کنم من هم از خونه فرار می کنم به بیمارستان و سرمزارمیرم تا فقط خودمو خالی کنم تو خونه پیش بچه ها نمیتونم گریه کنم کسی هم ندارم که برم پیشش فقط همون بیمارسنان و سرمزار فعلا بهترین جا هست برا من