میرم سرکار مثلا بچه بلند میشه بره بیرون آب بخوره بعد این ابدارچی رو دید ترسید گفت من نمیرم در روبست اومد نشست
بعد مردک اومده سرکلاس یک ابدارچی برگشته میگه این چه وضعه کلاسسه که یکی درو باز میکنه و اینا چرا سطل اشغال پره و چرا زمین کثیفه چرا لیوان رو میزه
رووی میز خودم یک لیوان آب بود
چرا این کلاسس کثیفه بهش گفتم قبل اینکه ما بیایم دقیقا کثیف بود
رفته طی اورده وسط کلاس میگم وایسا کلاسشون بعد تمیز کن برگشته میگه برو پایین به مدیر بگو مشکلی داری دوسساعت سسر من داد زد دوساعتم سراونا داد زد
رفتم به مدیر گفتم حقو داد به من ولی ببازم اعصابم خورده
ابدارچی یک پیر مرده و گرنه.......