من دختر خیلی دلسوزیم اما مادرم خیلی بهم اهمیت نمیده مثلاً امشب من برا پسر خواهرم هر کاری میکنم امروز ازش خواستم با موبایلش بازی کنم گفت نه من زدم زیر گریه کوچیکه نیس ۸ سالشه من خیلی تو خودم ریختم نتونستم
بعد سر شام دختر خواهرم که ۱۱ سالشه ازش پرسیدم که چی دوست داری خیلی بلند گفت به تو چه اما من برا تولدش سوال پرسیدم الان با مامان دعوا کردمو حالم بدههه. اصلا صبحم رو با چیز بدی شروع کردم و حالم اصلا خوب نبود خواب دیدم بابا خدا نکرده مرد برا همین حالم خوب نبود الانم که پوکیدم میشه کمکم کنید مامانم میگه سنگدل شو دلسوز بودن تو این زمونه به درد نمی خوره. چیکار کنم من کلا دختر تنهاییم
چرا من آنقدر بدبختم که حتی ارزش اینو ندارم که کسی منو دوست داشته باشه من همیشه به همه امید زندگی کردن میدم اما عرضه ندارم به خودم امید بدم