2777
2789
عنوان

مقصر کیه

137 بازدید | 16 پست

سلام من کلاس زبان میرم امروز کلاس جبرانی داشتیم ۱۵ سالمه مامانم رفت سرکار ابجیمم خونه موند منم بابام رسوند سر کلاس چون کلاس جبرانی بود ساعت ۴ رفتم ۵ باید میومد دنبالم بابام روال عادی فکر کرده بوده امروز فقط یک ساعت اضافه شده ساعت ۷ میام خونه رفت سرکار شهر از کلاس اومدم بیرون نیم ساعت منتظر موندم دیدم اع نیمدن دنبالم گوشی نه شارژ برقی داشت نه شارژی که زنگ بزنم یک خانومه لطفا کرد گوشیش داد من بعد من..

بی ارزش ترین انسان ها؛ اونایی هستن که خوب بودن  دیگرانو میزارن پای زرنگی خودشون 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بعدش من زنگ بابام زدم خاموش بود زنگ مامانم زدم گوشیش دست ابجیم بود ابجیمم خونه به شگفتم بابایی کجا گفت رفته بیرون مامانمم خونه نبود که گفتم میتونی بری پیش مامانی بهش بگی راش تقریبا نزدیک بود ادا اصول دراورد میترسمو اینا گفتم باشه بابایی اومد بهش بگو بعدش منتظر موندم دیدم نیمدن بعد جایی. که بودم اصلا ادرس نداشتم یک خونه مادربزرگم همین طرفا بود ولی بلد نبوم راشو متاسفانه شاعت ۶ بلند شدم این کوچه اون کوچه اینور اونور گوشیمم تو کیفم بود دسگه چنتا کوچش یک پسره دنبالم کرد اکقدر ترسیدم بلخره به هزار مکافات راهو پیدا کردم ولی نزدیک ۱ ساعت شده بود 

بی ارزش ترین انسان ها؛ اونایی هستن که خوب بودن  دیگرانو میزارن پای زرنگی خودشون 

بلاخره رسیدم اونجا انقدر تو راه گریه کردم چشا قرمز قبلش مامانم زنگ مادربزرگ زده بود که. اونجاست یا نه و نگران شده بود انگار یک شاعت پیش زنگ زده بود مادربزرگ چون راش دور بود و بلد نبود دیگه فقط چشم انتظار موند بدبخت چقدر حرص خورد چند دقیقه بعد بابام اومد دنبالم بعدش تو ماشین سرو صدا من از اونور شهر کوبیدم اومدم دنبال توهو چرا اله چرا بله انگار من یادم رفت به بابایی بگم ساعت ۵ بیاد دنبالم بعد خودم اعصاب نداشتم گریم گرفت دوباره 

بی ارزش ترین انسان ها؛ اونایی هستن که خوب بودن  دیگرانو میزارن پای زرنگی خودشون 

بعدش رسیدیم به هزار مکافات خونه چند دقیقه بعد مامانی اومد سر من داد و هوار که چرا گوشیت رو جواب نمیدی من به هزار زور راضیش کردم صداشو نشنیدم تو کیفم بوده و فلان و بیسار مامانم اعصابش خورد بود رفته به بابام گفته گوشی تو چرا خاموشه منم با ابجیم بحث که تو مگه نگفتی نمیری پیش مامانیو اینا گوشی مامانم دستش بود چرا رفتی اگه میدونستم رفتی حواسم به گوشیم میبود مامان بابامم اون پایی ن الان دارن بحث میکنن تازه مامانی دیگه اعصابش خیلی خورده سر تلفتن درست نکردن بابا و سرکار رفتن باباهم داره جنگ میکنه بابام میگه گوشی ۸ میلیون خریدم چرا همراه خودت نمیبری و فلان و بیسارو  الان خودم از لحاظ روحی داغونم پایین صدا جروبحث تو اشپز خونه ابجیمم داره بابسفنجی میبینه الان تقصیر من شد چون فقط یک ساعتشو فراموش کردم بگم کل کاننون خوانواده بهم ریخت

بی ارزش ترین انسان ها؛ اونایی هستن که خوب بودن  دیگرانو میزارن پای زرنگی خودشون 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792