بنده ی خدا یه پیرزنه بچههاش یک ساله نیم پیش آوردنش تو ساختمان ما براش یه خونه اجاره کردند،کنار واحد ما.بعد پیرزنه تنهاست با عصا راه میره.از پنجره اتاق خواب ما خونهش معلومه.شبها تا ساعت ۳ یا ۴ صبح میشینه فیلم نگاه میکنه.بچهها هر از گاهی میان بهش سر میزنند.آدم براش ناراحت میشه،یه عمر از بچههاش حمایت و مراقبت کرده حالا که خودش نیاز به توجه و مراقبت فرزنداش داره بچه هاش براش یه خونه اجاره کردند باقی عمرش رو تو تنهایی بگذرونه.الان پیرزنه بنده خدا از یک سال و نیم پیش تا الان رنگ بیرون رو ندیده.به نظرم اگه نمیتونستند نگهش دارند سالمندان میذاشتنش بهتر بود لاقل اونجا چند تا همسن و سالش بودند و این تنها نمیشد
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
اوهوم من فقط دو بار رفتم پیشش اونم واسه درست کردن شبکههای تلویزیونش. یه خانمی هست نمی دونم دخترش یا عروسش اون هر از گاهی براش غذا میاره و بهش سر میزنه.اینجا همسایه ها مون من اصلاً ندیدم بهش سر بزن.من میگم چرا پیش خودشون نگهش نمیدارن یا بذارنش سالمندان اگه نمیتونند نگهش دارند،اینجوری بنده خدا تنها نمیمونه
من هجده سال مادر شوهرمو نگه داشتم براش عین دختر شدم خدا رحمتش کنه دوماهه فوت شده روانی شدم بهش میزسی ...
الان مادربزرگ و پدربزرگ خودم هستند هر دوشون پیرن،پدر بزرگم الحمدالله یکم سر حاله ولی مادربزرگم چندین ساله زمین گیر شده بخواد بره سرویس بهداشتی باید خالم دستش رو بگیر که یه وقت نیوفته.چند تا هم عروس داره.عروساش نوبتی کردند هفته یه بار یه کدومشون میان سر مادربزرگم رو میشورن.