بچه من یکسال پیش بهم تجاوز شد من خودم اصلا نمیخاستم و اصلا هماهل رابطه و اینا نبودم ولی تو این یکسال از همه چی افتادم از درسم افتلدم استرس دارم موادم در حدی ک هیچکاری نمیتونم کنم استرسم ب حد زیادی بالا رفته مامانمم جوری نیست ک منو درک کنه کسی هم ندارم باهاش دردل کنم ولی اصلا نمیتونم حالم خوب کنم همش میترسم حتی وقتی تو خونم همش گریه میکنم بنظرتون چیکار کنم باکی حرف بزنم؟
یعنی چی ک خبر داشتی؟مگه قبلش بهت گفته بود ک بهت نظر داره؟
نه ولی قبلا اینکارو کرده بود یعنی فقط یکبار نبوده میدونستم اگه مامانم بره و خونه خالی بشه یه بلایی سرم میاره یادم نمیره افتاده بودم دنبال مامانم التماس میکردم منو ببره ولی نبرد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وقتی بچه بودم تهدیدم کرد که اگه به مامانت بگی این بلا رو سر اونم میارم و جدا از اون میترسیدم بگم و م ...
یعنی راست میگفته؟خب پدرت ک میکشتش.نمیدونم به هر حال هر کس جای شما هم بود شاید میترسید و چیزی نمیگفت.به هر حال گذشته شما تنها راهش اینه ک فراموشش کنی به این فکر کن ک خیلیا بدتراز اینم سرشون اومده خدایی نکرده بعضیا ک دختر رو میبرن دوستاشونم میارن چند نفری بهش تجاوز میکنن و...هزار تا اتقاق بد دیگه.خودتو مشغول کن رو کاغذ بنویس آتیشش بزن بگو این خاطره تبدیل ب خاکستر شد
واقعا مردای ایرانی عجیبن.حالا بابای من ک دبیرستانی بودم با اینکه هیچ وقت نمیخواستم ابروهامو بردارم میگفت اگه همچین کاری کنی میکشمت یا برای لاک بهم گیر میداد.یا حتی ی بار رفتیم عید دیدنی بخدا اول راهنمایی بودم شالم ساتن بود تو کوچه باد زد دیگه به زور نگهش داشتم وقتی رفتیم خونه فامیلمون اون رفته بود چایی بیاره بابام شالم کشید با عصبانیت گفت این چیه میکنی سرت.حالا همین بابام تو فلمیلای خودش چون همه بی حجاب بودن براش مهم نبود استین کوتاهم بگردم ولی خودم از دوم راهنمایی تو فامیل بابام ی مانتو روسری داشتم.ببین دیگه طرز فکر بابای من چی بود.حالا شوهرم وقتی اومد خواستگاری ازم خواست موهام پیدا نباشه حتی اگه چادر نپوشم.الان با عشق محجبه ام چون طرز بیان خواسته شوهرم با بابام خیلی فرق داشت اخرشم میگفت بازم هر طور خودت میدونی ولی من دوست ندارم گناه پات نوشته بشه یا کسی رنگ موهاتو ببینه....
شاید میخواسته منو بترسونه که چیزی نگم چرا اونایی که اصلا چنین اتفاق براشون نیوفتاد و راحت دارن زندگ ...
پدر و مادر از زمان بارداری در برابر بچشون مسئولن و باید جواب خدا رو بدن.صد در صد حق با شماست.من پارسال با شوهرم و پسرم رفتیم مشهد تو حرم یه لحظه ازش غافل شدم گم شد.یا تو هتل اومدم پیش شوهرم تو لابی پسرم رفت تو حیاط هنوزم خودمو ملامت میکنم ک اگه بلایی سرش اومده بود چی اگه یکی میدزدیدش اگه ماشین میزد...ولی پدر و مادرای ما هیچی از تربیت فرزند.مراقبت های جنسی هیچی نمیدونستن من فقط دلم برای مامان و بابام میسوزه که ناآگاه بودن.
با گفتن من هیچی درست نمیشه بنظرت بهش گفتم میخواد چیکار کنه؟ اگه قضاوتم کنه چی؟یا اون برادرم حرفامو ...
آخه بچه ۲ساله هم میدونه یه دختر ۸ ۹ ساله بی تقصیره یا سراغ داداشش نمیره ولی پسر ۱۷ ۱۸ ساله تو اوج نیازشه.من نگفتم به مادرت بگی ک بره به داداشت بگه گفتم ک بدونه چه اشتباهی کرده حواسش نبوده.اگه دوباره داداشت به روش بیاری از اینی ک هستین بیشتر از هم زده میشین و روش تو روت باز میشه تو این سن