سلام دوستان
امیدوارم زندگی به کامتون باشه و از لحظه هاتون لذت ببرید.
این روزا یک کم مشغله داشتم و کمتر می نوشتم.
با توجه به چالش جدید گروه و حوادث این چند روز که درگیرشم باعث شد بنویسم.
از دوستی براتون می گم که از آنچه که این روزها تعریف به شخصیت و وقار و تدبیر و مدیریت و... کم نداره.
یه خانم همه چی تموم.
همسرشون هم فوق العاده با شخصیت، دارای مقام و تحصیلات و با وقار.
دارای تک فرزند پسر.
این زوج هم بیست سال پیش زندگی را از صفر شروع کرده بودن . شاید چندین سال طول کشیده بود تا بتونن خودشون را بالا بکشن.
قناعت بالاترین ثروته اما خانم خونه زیادی از این صفت استفاده می کرد.
مرد خونه تقریبأ باهاش همراه شده بود.
خانم، از نظافت و سلیقه کم نداشت که هیچ، یه مقدار بیشتر هم داشت و با این صفت،باعث رنجش خانواده هم می شد.
در ذهن خانم این صفت، تمیزی بود و درست نگه داشتن وسایل و به گفته ی خانم همه سه بار یه وسیله را خراب می کردن من هنوز وسیله ی قبلیم به خاطر نگهداری صحیح و تمیزی از بقیه نوتر بود.
در ذهن آقا، بیچاره شدیم انقدر این به ما گیر داد و نق زد و گفت اینجا اینطور کن و اونجا اونطور.
ولی در نهایت یک جوری همدیگه را نگه میداشتن و صداشون در نمیومد.
گفتم خانم خونه بسیار قانع بود و اقتصاد خونه را دست گرفته بود.
اتفاقأ آقا از اون آدم های ولخرج با شعار دنیا دو روزه بود ولی خانم تونسته بودن با موفقیت در خر جکرد و اعلام نتیجه، اعتمادش را جلب کنه و کار خودش را پیش ببره.
این حس اعتماد و این دور گرفتن ها ، خانم را مصمم می کرد تا هر روز بیشتر خودش را به چالش بکشه و هی پول رو پول جمع شد و ووووو تا شد یه خونه. بعد ویلا بعد ماشین وووو
خلاصه همه چیز خوب پیش می رفت تا زن و شوهر قصه ی ما سیاهپوش تک فرزندشون شدن.
زندگی به یکباره برگشت.
(ادامه داره)