جالب بود
ناراحتی من از اسی به خاطر ناراحت بودنش از غذا خوردن بچه هاس
من گاو فرضشون نمیکردم اویل که کم تجربه بودم مرده تصورشون میکردم، میگفتم حالا یه مرده یه چیزی گفته دستش هم از دنیا کوتاهه من چرا عذاب بکشم برا زر مرده
بعدها فهمیدم هر زری و هر اتفاقی دلیلی داره و میخوان آکاهی منو بالا ببرن
من خودمو شناختم و خودمو ارتقا دادم
یه آدم زودرنج بودم که با هر حرفیشون شب تا صب گریه میکردم و خودخوری میکردم
فهمیدم باید زودرنجیمو درمان کنم یاد گرفتم صبور باشم
صبور واقعی نه که تحمل کنم بریزم تو خودم
نه
صبوری رو یاد گرفتم و فحشاشونو عاشقانه دریافت کردم از خودم یه آدم با عزت نفس ساختم
هر چع من قوی تر میشدم شدت تاثیر گذاری اونا کمتر و عشق همسرم به من بیشتر میشد
و هر بار حرف میزنن میدونم این آخرین بارشون نیست و حتی این بدترینشون هم نیست، حتی بهم پیشنهاد شد برم دعا بگیرم دهانشونو ببندم، خخخ
اما این آگاهی بهم مزه داده ، میگم بذا تا فحش بدن هی برم دنبال بهتر کردن خودم
اگر میخوای بدونی وی کمکم کرد
کتابای خانم دبی فورد
چنتا دوره برا بخشش و اعتماد به نفس و عزت نفس
و هنوز دارم رو خودم کار میکنم
ان شاالله دعا کنید خدا ازم راضی باشه