هیچی دیگه هرروز میمد خونمون ناهار کوفت میکرد😂
منم خونم بهم ریخته
وامیستادم آشپزی برا خانوم
بعد یبار خونه شوهرم بودیم مامانش فرداش میخواست بره با دوستاش بیرون کار داشت
بهش گفت سحر (اسم خواهر شوهرم)من فردا نیستم برا ناهار بابا کوکو درست کن
آقا یهو شروع کرد جیغ جیغ کردن گ بمن چ من از آشپزی بدم میاد
من سرخ نمیکنم درس دارم
اینقدر لجم گرقت
به شوهرم گفتم سپهر یبار دیگه خواهرت برا ناهار بیاد خونه ی من کشتمشاااا
مگه من آشپز اونم
وایسم آشپزی بذارم جلوش بخوره
بعد مامانت گفت مواد کوکو رو خودم آماده کردم
تو فقط سرخ کن داشت مامانت و درسته قورت میداد
شوهرم بمن حق داد و دو نفری کاری کردیم نیاد خونمون
اگر خواهر شوهرم مث آدم رفتار میکرد کیف میکردم بخدا ک غذا بخوره خونم
ولی مهمون سر زده همینجوریش بده
فکر کن پرروعم باشه دیگه بدتر
بعدم هر زن و شوهری احتیاج به خلوت دو نفره دارن
هیچوقت سر زده نباید رفت
آقا طرف زنگ بزنه بگه من فردا شب میام خونتون بخدا همه چی آماده میکنم و کیف میکنم از مهمون
ولی احترام مهمون دست خودشه