قربونت برم دردتو با تموم وجودم میفهمم
چون منم عاشقش بودم ک بهم خیانت کرد
چ تلافی کنی چ نکنی از داغ تو کم نمیشه
روزای اول فک میکردم میمیرم ب خودکشی فک کردم اما چون ی بچه دارم منصرف شدم
آنچنان تپش قلب داشتم ک نمیتونستم نفس بکشم هر لحظه فکر میکردم قلبم الانه ک از سینه م بیوفته بیرون
حدود دوماه ی لحظه نتونستم بخابم حتی نمیتونستم گریه کنم
بهت زده هر لحظه سوختم عین اینکه روغن داغ ریخته باشن رو تنم
بدبختانه نمیتونم ترکش کنم فعلن ،چون بچم کوچیکه و شرایط گرفتن حضانتو ندارم و خیانتشم نمیتونم ثابت کنم
حدود هشت ماه گذشته و من تازه کمی بخودم اومدم کتفم و بازوهام کمتر حس سوختن داره دستام کمتر میلرزه میتونم گریه کنم،این روزا میتونم غذا بخورم و حتی چن بار کیک پختم تو این مدت
تموم مطالب مربوط ب خیانت دیدن و دلشکستگیو طرد شدن تو گوگلو خوندم خیلی بهم کمک کرد
صدبار کتاب دلشکستگی آلن دوباتنو گوش دادم
هزاران بار حسمو نفرتمو نوشتم و پاره کردم
و بلاخره این روزا دارم بزندگی برمیگردم
سوگ من هشت ماه طول کشید ک کمی برام قابل پذیرش بشه
قربونت برم صبر کن دردتو در آغوش بگیر من تونسم ازش رد بشم ایشالا توهم میتونی
من حتی دنبال این بودم ک فک کنه دارم بهش خیانت میکنم ولی تو همین سایت ینفر بهم گفت اونقدارا ک فک میکنی واسش مهم نیستی وگر نه بهت خیانت نمیکرد و این حرف عین پتک خورد تو سرم
راست میگفت من واسش مهم نیستم و نبودم پس هر کاریم کنم فایده ای نداره
و نتیجه گرفتم ک باید از فکرش بیام بیرون
باید هوای خودتو داشته باشی تو داغ دیدی عین کسی ک عزیزش فوت شده با خودت رفتار کن
آروم آروم خوب میشی
و واقعن و قلبن واگذارش کن بخدا
هر وقت فکرش میاد تو ذهنم میگم خدایا من واگذارش کردم بتو پس نذار ذهنم درگیرش بشه