2777
2789
عنوان

طلاق

| مشاهده متن کامل بحث + 513 بازدید | 37 پست
بد اخلاق بود  اجازه تا سرکوچه رفتنم نداشتم خسیس بود هر چیز بدی که فک کنی داشت  بهم خیا ...

منم اومدم خونه پدرم ازقبل عیدتاالان قصد برگشت ندارم هرچقدر تهدید کرد نرفتم بچمم پیشش نمیذاره برم ببینمش میخوام قانونی اقدام کنم واسه بچم ،شوهرمنم انقدر اخلاقای بدی داره ک دیگه بیشترازاین نمیتونم تحمل کنم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

برای شروع زندگی جدید وقت داری فقط اگه بتونی دوری بچه ات رو تحمل کنی بچه چی دل تنگی نمیکنه برات

بچم هم عادت کرده به این شرایط 

خودمم چه کنم مجبورم

گاهی وقتا توان هیچ کاریو ندارم

فقط ناراحتم ناراحتم که حق طلاق با اونه

میدونم چی میگی من مادر م ولی بدون سخت ترین آزمون این دنیا مادر بودنه

هرکی هم به ما رسید با دو سه تا بچه بهمون گفت خوشبحالتون بچه ندارین. والا بلا بچه نیاوردن هم زحمت داره. جدا از مسائل شخصی که قابل گفتن نیست که چه استرسهایی متحمل میشیم... فکرِ آینده، پا روی دل گذاشتن، حرف ملت رو به جون خریدن، امید پدرمادرها رو ناامید کردن، غریزه‌ی طبیعی رو سرکوب کردن، ترسِ تنهایی در پیری رو پذیرفتن...

اگر بچهام زنده میموندند اولی فروردین ۹۹بدنیامیومد دومی ۱۹مهر۴۰۲
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792