فکر میکنم تو کل دنیا فقط شوهر من اینطوریه

عزیزم چجوری فهمیدین ؟اخه یکی از دوستانم شوهرش همین خصوصیات رو داره

اگه همین الان بری درخواست طلاق به دلیل مشکل روانی بدی مطمئن باش قبول میکنن یعنی اولین روانپزشک که بره اثبات میشه بیماریش...منم واقعا دلم میسوزه براش ولی بچتم گناه داره😭الان تاپیک قبلتو خوندم که گفتی باحسرت به غذا خوردن باباش نگاه میکرد جگرم اتیش گرفت...نمیدونم خدا ازم راضیه یا خدایی نکرده اون دنیا باید جواب پس بدم ولی خودم بودم حتما طلاق میگرفتم،شوهر تو احساسی نسبت به شما نداره و تمام وجودش پرشده از نگرانی بابت سلامتیه خودش البته دست خودش نیس ولی خب اینجوریه دیگه..یعنی اگه طلاق بگیری هم عین خیالش نیس فقط چون برای خودش سخت میشه ناراحت میشه...من باخودم میگم اینکه زندگیش نابوده( حالا شایدم یه وقتی خوب بشه)ولی ایا اگه زندگی دونفر دیگه هم نابودبشه خدا رو خوش میاد؟؟؟البته از مشاوره ها و روانپزشکا بپرس ممکنه رفتارای اون اونقدرا روی سلامت من و بچم تاثیر نذاره؟یعنی ممکنه بچم طبیعی بزرگ شه تو همچین محیطی؟اگه گفتن نه به نظرم طلاق بگیری بهتره،به هرحال طلاقم یه راهه که خدا گذاشته....و اگه بتونی از یه مشاوره مذهبی هم باتمام جزئیات مشاوره بگیر که عذاب وجدان نداشته باشی

این تو بچگی آسیب دیده روح روانش نابود شده حسی ب هیچی نداره واقعا دلم براش سوخت گناه داره خدا کمکش کنه ب حق امام حسین

بوی اسکیزوفرنی به شدت میاد. زیرمجموعه اسکیزوفرن، افسردگی، اضطراب شدید، عدم وجود عاطفه یا عاطفه سطحی، انزوا، توهم و هذیان و... هست. 

واقعا خیلی سخته دو راهیه خیلی سختی درپیش داری...پدر ومادرش واقعا به شدت مریضن و این بیچاره باوجود این پدر ومادر بازم خوب بدتر نشد حالش....چی بگم واقعا نمیدونم...خداکمکت کنه به حق این روزای عزیز خودش بهترین راهو نشونت بده

نگفت تشخیص خودش چیه ؟حرفی از اوتیسم و ضریب هوشی نزد ؟

اسی 

جریان اعتیاد چیه

جریان اینکه دختر داری

نه پسر

دکتری داری

کاری انجام می ده که به عقل بچه دوساله هم می رسه که نباید انجامش بده مخصوصا توی جمع که ممکنه بقیه سرکارش بذارن

اگه بشه بیمارستان روان زندگی کنه خیلی خوبه حداقل بدتر نمیشه..البته میدونم اون قبول نداره مشکلی داره ولی خب شاید بشه یه جوری کشوندش اونجا...البته پدرش میره درش میاره🤕هرچند جای درست پدر ومادرشم همونجاست مخصوصا مادرش که به شدت مریضه

نمیدونم من بودم طلاق میگرفتم وسعی میکردم شاد ترین و درعین حال معنوی ترین زندگی رو برا بچم بسازم...هرچند عذاب وجدان رها کردن اون بیچاره بین خانواده ی و حشتناکش خیلی سخته ولی خب نجات دادن روح و روان بچم برام مهمتره..