فکر میکنم تو کل دنیا فقط شوهر من اینطوریه

من عادت ندارم تاپیکا قبلی کسی بخونم

ولی برای مشکل شما کنجکاو شدم

خیلی رفتار ا همسرت اعصاب خوردین

رفتم تاپیک هاتو خوندم جدا شو تا روان خودت وپسرت کاملا نابود نشده 

اسی انقدر کاراشو خانوادش و بعدش تو کردی که تنبل مونده و تو بچگی مونده بلد نیست مسئولیت پذیری رو. لطفا بذار کارارو اون بکنه وظیفشو انجام بده و تا اخر هم تو بهش کمک نکن و به خونوادشم هم بسپار کمک نکنن بذار خودش یه حرکتی بزنه و بعد تشویقش کن خوشحالی کن و فلان

مورد بعدی اینکه مطمئنی اوتیسم خفیف نداره؟ درمان نشده باشه

و اینکه سر کارش بقیه قبولش دارن؟ کاراشو با مسئولیت و درست انجام میده؟ همکاراش قبولش دارن؟ کارش چیه؟ 

ببین این آدم هیچیش نمیشه .از چیزایی که گفتی دارم مییگم . واقعا بچت گناه داره .جداشی تو خونه بابات یه لقمه نون بخوری ورفت وامدی وزندگی عادی داشته باشی کجا !بمونی خونه این دیونه وهزارتا بلا سرت بیاد کجا .دلم برای بچت خیلی سوخت

با عرض معذرت استارتر، اما هضم این تاپیک برای من امکان پذیر نبود🙁

اسی از اول زندگی همین بوده؟ 

تو جلسه خواستگاری چطوری بود رفتارش؟ 

اگه از بدنش راضی نیست و وسواس داره شاید برگرده ب این و احساس ضعف میکنه، هی میگه جرا مث مردا نیستم و افسردس

یه دکتر ژنتیک یا چیزی که مربوط به اندام ایناس ببینه شاید واقعا از بدو تولد مشکل جنسیتی داره و دست خودش نیست! 

اگه دکتر روان نمیاد ببر جسمشو چک کنه انقدر که وسواس داره، بلکه ببینه چیزی نیس خیالش راحت باشه اگر هم چیزی باشه هورمون مردونه بزنن بهش

از اول تاپیکتو خوندم ، فقط میتونم بگم الهی بهترین سر راهت قرار بگیره و ازین به بعد زندگی شادتری داشته باشی 

به قول یکی از دوستان آدم میمونه غصه کدومتون بخوره ؟ 😞 غصه تو با تمام آرزوها و جوونیت که داره میره ، غصه پسرت که متوجه رفتارهای پدرش و عم مادرش هست و داره آب میشه یا غصه مردی که با بی فکری خانواده داغون شده و مثل یه بچه نیاز به کمک داره 😞😞 

غم انگیز ترین تاپیکی بود که خوندم 😞❤️‍🩹

من تاپیکاتو خوندم چیزی که ذهنمو مشغول کرده اینه که 

آیا پسرت موافق جدا شدن از همسرته؟؟؟؟؟ پسرت باباشو یه مرد مظلوم میبینه که مادرش سرش داد میزنه و به بهونه های مختلف دعوا میکنه ( چون بهت گفته توروخدا با بابا دعوا نکن سر بابا داد نزن) 

یا اونجایی که میدونه اگه به مادرش بگه ببره پارک یا چیزی براش بخاد بخری نه نمیگی ولی به باباش اصرار میکرده ببرتش پارک (چون دوسداره با پدرش وقت بگذرونه)

اونجایی که باباش غذای مورد علاقه پسرتونو سفارش داده و به بچه تعارف نزده شما صداتو بردی بالا پسرت گوشاشو گرفته و گریه میکرده میدونی چه بار وفشار منفی با این دعوا و جیغ و دادها به بچت وارد میکنی؟؟؟ ولی ببخشید مثل مادرت فکر میکنی به فکر صلاح بچتی ولی نیستی(دلیلم اینه با اینکه اون غذا رو سفارش دادی بچت نمسخواسته بخوره یعنی ناراحت بوده از رفتارت .. مطمین باش بدون جیغ و داد غذا سفارش میدادی بچت با دلخوش میل میکرد) 

عزیزم میفهمم الان ۱۰ساله داری عذاب میکشی و مثل اتشفشان زیرخاکستری که هرلحظه امکان فوران شدنش هس ولی بخاطره بچت یکبارم که شده با بچت صحبت کن و نظرشو بپرس نمیگم خودتو فدای بچت کنی و تا اخر عمر عذاب بکشی ولی حداقل با فهمیدن نظره پسرت یه راه دیگه انتخاب میکنی

همش زیر سر پدر مادرشه

طفلی شوهرت.. حق داره افسردگیشم دیگه از حد گذشته

بنظرم همسرت بیماری جنسی داره مربوط به غده هیپوفیزش هست چطوری بچه دار شدین اگر میگی رابطه ای نداری این آدم هم مشکل روحی داره انگار یه بیماری روحی و روانی داره هم اینکه مشکل جسمانی داره که ازش بی خبرین ایشون پیش خیلی از متخصصین باید بره پدرم الان چندین ساله غده هیپوفیزش بزرگ شده بود مجبور شد عمل کنه به قول مامانم میگه الان 10 ساله کنار هم نخوابیدیم ایشون هم احتمالا غده هیپوفیزش مشکل داره 

ببین به چیزی علاقه نداره بره اون کارو انجام بده مثلا کارای هنری

اسی برو پیش روانپزشک خوب و خصوصیات شوهرتو بگو بهت قرص میده، بریز تو غذاهاش و بهش نگو اصلا

ببین بهتر میشه بعد از مثلا یه ماه؟ 

خیلیا اینکارو میکنن و جواب میگیرن و همسرشون اکی میشه

اسی واقعا متاسفم واست . انشالله درست بشه همه چی

من احساس میکنم زندگیت مثل فیلم پارک وی  اون جو رو داره  اون پسره و مادرش

چرااا

چقدر ناراحت شدم 

خدا لعنت کنه خانواده های ک میدونن پسرشون مشکل داره باز میرن خواستگاری 

و همچنین مادرت هم مقصر ک اصرار داشته ب ازدواج 

اسی موقع خواستگاری چی دیدی ک گفتی نه

اصلا با هم حرف زدین

راستی شوهرت دوست اینا نداره؟