من تاپیکاتو خوندم چیزی که ذهنمو مشغول کرده اینه که
آیا پسرت موافق جدا شدن از همسرته؟؟؟؟؟ پسرت باباشو یه مرد مظلوم میبینه که مادرش سرش داد میزنه و به بهونه های مختلف دعوا میکنه ( چون بهت گفته توروخدا با بابا دعوا نکن سر بابا داد نزن)
یا اونجایی که میدونه اگه به مادرش بگه ببره پارک یا چیزی براش بخاد بخری نه نمیگی ولی به باباش اصرار میکرده ببرتش پارک (چون دوسداره با پدرش وقت بگذرونه)
اونجایی که باباش غذای مورد علاقه پسرتونو سفارش داده و به بچه تعارف نزده شما صداتو بردی بالا پسرت گوشاشو گرفته و گریه میکرده میدونی چه بار وفشار منفی با این دعوا و جیغ و دادها به بچت وارد میکنی؟؟؟ ولی ببخشید مثل مادرت فکر میکنی به فکر صلاح بچتی ولی نیستی(دلیلم اینه با اینکه اون غذا رو سفارش دادی بچت نمسخواسته بخوره یعنی ناراحت بوده از رفتارت .. مطمین باش بدون جیغ و داد غذا سفارش میدادی بچت با دلخوش میل میکرد)
عزیزم میفهمم الان ۱۰ساله داری عذاب میکشی و مثل اتشفشان زیرخاکستری که هرلحظه امکان فوران شدنش هس ولی بخاطره بچت یکبارم که شده با بچت صحبت کن و نظرشو بپرس نمیگم خودتو فدای بچت کنی و تا اخر عمر عذاب بکشی ولی حداقل با فهمیدن نظره پسرت یه راه دیگه انتخاب میکنی