2777
2789
عنوان

زندگیم:)

177 بازدید | 21 پست

حالم داره از گیرای بیخود بابام داره به هم میخوره دیگه... 

من میخوام مسیر تا دانشگاهمو خودم برم تازه دوتا از دوستامم هستن اون دفعه گفتن با ما بیا بعد من گفتم نه بابام میاد دنبالم.اونا رفتن بعد من بدبخت ربع ساعت تا ۲۰ دقیقه منتظر بودم که بیاد.بعدم اومده دنبالم تا برسونتم بعد اون قسمت خیلی ترافیکه اکثر مسیرش.اومده منو وسط یه قسمت پر از ماشین که اصلا نمیشه رد شد پیاده کرده میگه خودت از این به بعد و برو من باید برم کار دارم😂😂😂

انگار من التماس کرده بودم بیاد دنبالم.دوستام کلی وقت بود رسیده بودن میگفتن چرا اینقدر دیر اومدی تو؟بعدم اول کار که گفتم بابام میاد مسخره میکردن و به شوخی میگفتن تو پرنسسی اسکورتت میکنن😂😂 نمیدونن من بدبخت وسط چه بدبختیم.هر دفعه خودش میاد دنبالم و میبرتم هر دفعه هم به خاطر ترافیک و شلوغ بودن مسیر هی غر میزنه خستم کرده دیگه.امشب برگشتم میگم بزار فردا خودم میرم دوستامم هستن برگشته میگه چه جور دخترایین؟اهل پسر و اینا که نیستن؟میگم بابا درس خونن یکیشونم چادریه یه راستم اون دفعه رفته بودن دانشگاه ربع ساعت بعد رسیده بودن بزار با اونا برم.میگه نه حالا تا اون قسمت میرسونمت که اون دفعه رسوندم بقیشو خودت برو😐میگم یعنی من مشکلم همون ۵ دقیقه راهه؟بزار خودم میرم.بعد هی خودش الکی نه میاره منم عصبی شدم دیگه ترکیدم.همش میگه تو بی ادبی و تو میخوای برای من تعیین تکلیف کنی.اگر ۲۰ سالته اینی دیگه خدا به داد بعدا برسه😐 از دست میری😐.انگار من خیلی خوشحال و ممنونشم به خاطر این همه سال اذیت و ازار و اینکه نذاشته خودم تا سر کوچه برم.همشم میگه چرا هیچ جا رو بلد نیستی؟اخه تو گذاشتی من برم که بلد باشم؟😂😂😂.تمام کارایی که دوستام انجام میدادن همش تو دلم حسرت شده.نووجونیم همینطوری الکی گذشت جوونیمم داره میره.حس میکنم هیچ وقت قرار نیست ازاد بشم.چون دخترم باید هر بدبختی تحمل کنم.اونوقت میام تو این سایت میبینم طرف مشکلش اینه که امروز با رلش نتونسته بره بستنی بخوره😂😂😂.همش بهم میگه اگر پسر بودی اره اما الان دختری.یعنی حالم داره از هر چی جنسیت و دختر بودنه بهم میخوره.از ازدواج و اینکه بعدا یه اقا بالا سر اینطوری داشته باشم که سر هر چی بخواد گیر بده و محدودم کنه بهم میخوره

واقعا خسته شدم انگار من ممنونشم که همش گیر میده.والا دوستامم پیش منن ندیدم یه بار مامان باباشون زنگ بزنن که کجایی؟حالا جلو اونا دویست باز زنگ من میزنن که کجایی؟غذا خوردی؟کلاس رفتی؟فلان شد؟

حسرت همه چی به دلم مونده.به دلم مونده یه بار برم با دوست صمیمیم بیرون.یکی از کارایی که بچها تو نووجونی انجام میدادنو نتونستم انجام بدم اونوقت فکر میکنن لطف کردن به من.اون موقع تو ۱۵ یا ۱۶ سالگی دوست داشتم اون کارا رو انجام بدم الان دیگه نه.میترسم حسرت کارایی که دوست دارم تو جوونی انجام بدمم به دلم بمونه.نمیدونم چرا خدا یکی رو میزاره تو این همه محدودیت بی جا یکی رو هم اونقدر ازاد میزاره.

دلم خیلی گرفته.حالم داره از دختر بودنم بهم میخوره.از اینکه جنس مونثم و میگن ضعیفی به هم میخوره.از پریود و زایمان و تمام دردای مربوط به زنا بهم میخوره

دیگه خسته شدم از این همه بدبختی.هی گفتم بزار درست میشه درست میشه اما هیچی درست نشد.تا کِی الکی خوش خیال باشم؟تا کِی امیدوار باشم به درست شدنش؟

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

عزیزم‌‌منم چنین مشکلیو از طرف مامانم داشتم 

البته من‌میزاشتم‌پای نگرانی های مادرانه  اما کم کم سعی کردم وضعیت رو تغییر بدم و موفق هم شدم 

‌با پدرت صحبت کن‌و این اطمینان رو بهش  بده که میتونم برم و از پسش بر میام.. دوستایی دارم که اگه میدونستم ادمایه بدی ان باهاشون دوست نمیشدم  و از این صحبتا که اعتماد کنه و بزاره تنهایی بری

 هر موقع این بحثو کشید وسط تو هم از مشکلاتت صحبت کن 



درمن‌هست‌هزار‌من،که‌گر‌بشکند‌یک‌من،زاده‌شود‌من‌دیگری'' 💚  سبز ماندر در ویرانه ها،ریشه میخواهد.🌱
نگرانته بنده خدا از بس جو جامعه بد شده بهش حق بده یه روزی میفهمی این مسائل اونقد ارزش نداشتن که بخاط ...

دوست عزیز فقط یه سوال.بقیه بچهاشونو از سر راه اوردن؟نگرانشون نیستن؟تورو خدا اینا رو به بد بودن جامعه ربط ندید.عین اینه که بگی من تا سر کوچه هم نمیرم چون جامعه بده تو راه ممکنه بدزدنم و بهم تجاوز کنن.دیگه خودتو تو خونه زندانی کنی.الان من با ایک همه عقده بزرگ شدم این همه ناراحتی دارم دردام کمتر از اون بدبختی که ممکن بودددد برام تو جامعه اتفاق بیوفته؟بقیه میرن و میان هیچیشونم نشده.نمونش دوستای صمیمیم.توروخدا اینکارا رو با بچهاتون نکنید

عزیزم‌‌منم چنین مشکلیو از طرف مامانم داشتم  البته من‌میزاشتم‌پای نگرانی های مادرانه  اما ...

مرسی از راهنمایی.فقط دعا کنید درست بشه وضعم چون دیگه بسمه دیگه نمیکشم بخدا خسته شدم

تک دختری؟ مادر پدرمنم همینجوری بودن دانشگاه رفتم راه دور از دستشون راحت شدم

دیگه این همه کنترل واقعا عذاب اوره کاش بشینی بامادرت منطقی صحبت کنی یا اینکه ببینی تودوست یافامیل از کی حرف شنوی دارن اونو واسطه کنی باهاشون صحبت کنه 

تک دختری؟ مادر پدرمنم همینجوری بودن دانشگاه رفتم راه دور از دستشون راحت شدم دیگه این همه کنترل ...

اره تک دخترم و بچه اول‌.بابا بخدا مامانم مشکلی نداره که بابام اینطوریه.خوشششش به حالتتتتت بخدا راحت شدی.منم میخواستم برم دانشگاه یه شهر دیگه نشد.بخدا صد بار منطقی حرف زدم مگه میفهمن؟اخرشم دعوا میشه برمیگرده میگه تو از این سن بخوای برای من تعیین تکلیف کنی دیگه خدا به داد برسه.یا اینکه تو زبون درازی.از هیچ کسم حرف شنوی نداره.میگه نظر اونا به ما چه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز