تلفن برداشت دیدم صدا دختز میاد باخنده میگف برو بابا توزن دادی بچه داری شوهرم گف داشت باشم تورودوست دارم من گریه م گرفت گریه میکردم باصدا بلند بادوستش میخندیدن و اون مرد بی شرف گذاشت تموم اون چیزا بشنوم اومد خونه و گریه کرد ک دوسش دارم گفتم هری ب سلامت تودوهفته حداشدیم
اون ب من بچع هام رحم نکرد اون زن کثبف میوونست بچه م هنوز یک سالش نشده بچه م تازه همون روزراه افتاد شوهرم دیگه ندید بدو بدو کردنای پسرمو
رفت پی هرزگیش
بعد طلاقم تامیومدیم خونمون شوهرسابقم میومد میگف برگرد دختر ول میکنم دختر هروز راجب من یچیز میگف این ادم کثیف ب من حرف میزد من نمیبخشم خدا هم نمیبخشه واگذارشون گردم ب خدا فقط