سلام صبح بخیر...
اول بگم چون نمیخام قطره چکونی بشه همشو همینجا گغتم اگه طولانی شد ببخشید😀😀😀😀😀
عاقا اول بگم یکی دوروز پیش من حس میکردم یه سایه رو فرش رد میشه چون نگاهم و حواسم جای دیگه بود فکر میکردم توهم زدم....
مورد بعدی اینه که مادرشوهرمینا پرنده دارن ازین زینتی ها.
اونم مث چیچی میترسه ها. ینی وحشتناک طوری که گریه میکنه وقتی ازادش میکنه پدرشوهرم...
دیروز خونشون بودم، نشسته بودیم کنار هم من و مادر، یهو دیدیم پرندهه کنار دستمون مادر جیییغ کشید و فرار...
تو دلم گفتم اخه چرا انقد میترسه ترس نداره که ولی یادم اومد که اگه خودم بودم و بجای اون پرنده سوسک بود واکنش من چی بود...و من این سوسک را جذب کردم. اینم قدرت ارتعاش...
و در نهایت
میکس جذب این دو حادثه
صبح داشتم مطالعه میکردم یهو یه سوسک گنده از کنارم رد شد. ینی قبض روح شدما. تمام گوشت تنم ریخت... چون بچه خاب بود جیغ نزدم😭😭😭😭
اصلا موندم از کجا اومد ما اصلا سوسک نداشتیم 😢😢😢😢😢
یه دوری تو خونه زدم اومدم دیدم اومده داخل سالن ی پارجه انداختم روش با تمام قدرتم با پا هی زدم روش...پامم یخ مرده بود مچ پامم درد گرفته ای خدا... ولی جرات نمیکنم برش دارم بندازم سطل
😭😭😭😭😭
دلیل این همه ترس ادم چی میتونه باشه؟