2777

ح #

برای هشتگ "ح" 5 مورد یافت شد.

ینی چی😐

گاهی هم به این فکر می‌کنم که آیا لازم است سوگوار مرگ کلماتی باشیم که معنایشان را برای ما از دست می‌دهند؟ شبیه سوگ در مرگ یا از چشم افتادن کسانی که عزیزان ما بوده‌اند. آیا نیست شدن معنایی سابقا پیدا، خود رنجی برای انسان نیست؟  
مثلا این من. آیا حالا که کلماتی دیرپا و عزیز برایم بی‌معنا شده‌اند، لازم است به عهد دیرین یادشان کنم و گاهی به مزار آن‌ها بروم و بپرسم ای "بی‌تابی"، ای "شفای بوسه دلخواه"، ای "شوقی غریب برای دیداری دوباره"، ای "اهمیت روشن نگه داشتن شعله امیدی گرم به فردایی نورانی"، ای "ناپذیرندگی و مبارز ماندن"، ای "من به روزهای بهتری خواهم رفت" حالا که مرده‌اید، این‌گونه که دور از من در سکوت وسرما خفته‌اید، آیا در گور دلگیر خود خوشبختید؟
شب است و باز رنج‌ها به مصاف آرامش خواهند آمد، بی این‌که بدانند برایم عزیزند، زیرا از معدود کسان من در این دوران طولانی و از معدود نشانه‌های زنده بودن دلم هستند...

من و شوهر جان از بچگی با هم بزرگ شدیم🤣🤣🤣جز ۳ سال

فقط تنها چیزی ک میتونم بگم اینه خیلی شَر بود 


ولی خو سوتی لفظی نداده


اما یکی از اقوامشون به #خ#‍   میگفته #ک#‍  این موتده براش  مثلا#نون کُسک=نون خشک بعد رقته رفته خ# تبدیل شد ب ح#   = نون# هُشک  هنوز ک هنوزه اینا براش مونده🤣🤚🤚🤣

ح#  دیث_مهدوی

#نرم_افزار_جامع_مهدویت


امام هادی




«صقر بن ابي دلف مي گويد: هنگامي که متوکل، مولايم امام هادي عليه‌السلام را به زندان انداخته بود، دلم براي آقا تنگ شده بود، بيرون رفته بودم شايد خبري از امام عليه‌السلام به دست آورم. متوکل درباني داشت، چون مرا ديد گفت: اي صقر! اينجا چه کار مي کني؟! گفتم: هيچ، نشسته ام. گفت: نترس، من هم در مذهب تو هستم. حتما آمده اي از حال امام و مولايت مطلع شوي؟ گفتم: آري. گفت: مي خواهي آقا را زيارت کني؟ گفتم: آري. گفت: بنشين تا نامه رسان برود. چون مأمور رفت، به غلام خود گفت: دست او را بگير و به اطاقي که آن سيد علوي زنداني است ببر و آزاد بگذار. صقر مي گويد: مرا به اطاق آقا برد و گفت: داخل شو. داخل شدم و ديدم امام هادي عليه‌السلام روي حصيري نشسته، و قبر آماده اي مقابلشان کنده شده. سلام کردم و جوابم فرمود. آنگاه امر به نشستن فرمود و نشستم. فرمود: اي صقر، چه باعث شده که اينجا آمده اي؟ گفتم: سرور من! آمدم که از حال شما مطلع شوم، ولي اين قبر را ديدم گريه ام گرفت. فرمود: محزون نباش. آنها نمي توانند نسبت به من ناراحتي ايجاد کنند. گفتم: خدا را شکر. سپس گفتم: سرورم براي من حديثي از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده که معناي آن را نمي دانم، فرمود: چيست؟ گفتم: اين حديث است که «لاتعادوا الأيام فتعاديکم»: «ايام را دشمن نداريد، که ايام نيز شما را دشمن بدارند».فرمود: آري، ايام ما هستيم:سبت (شنبه) نام مقدس رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.احد (يکشنبه) نام مقدس علي (عليه‌السلام) است.اثنين (دوشنبه) امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) است.ثلاثا (سه شنبه) علي بن الحسين، محمد بن علي، و جعفر بن محمد (عليهم السلام) است.اربعا (چهارشنبه) موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي (عليهم السلام) و من است.خميس (پنجشنبه) پسرم حسن (عليه السلام) است.و جمعه، پسر پسرم مي باشد، که اهل حق دور او گرد آيند. و او کسي است که در روي زمين را پر از عدل و داد نمايد، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد. اين است معني «ايام» آنها را دشمن نداريد که آنها نيز شما را در روز قيامت دشمن بدارند. سپس فرمود: زود از اينجا برو که براي تو مطمئن نيستم.


اعلام الوري/ ص411 و کفاية الاثر/ ص285

داغ ترین های تاپیک های امروز