سلام دوست عزیزم
موارد متعددی رو مطرح کردین که تا حد امکان با هم بررسیشون میکنیم.
شما 4 سال هست ازدواج کردین و احساس میکنید اخلاق همسرتون تغییر کرده و دیگه به شما محبت نمیکنن. اطلاعاتی که دادید واقعا کافی نیست ولی در کل میخوام بهتون یادآوری کنم که هیجان روزهای اول آشنایی و دوران نامزدی و سال اول ازدواج، معمولا به اون شکل باقی نمیمونه. این خیلی طبیعی هست اما خیلی از ما احساس میکنیم که زندگیمون دیگه مثل قبل پر هیجان نیست. و به این نتیجه میرسیم که دیگه طرف مقابل ما رو دوست نداره. با خودتون فکر کنید برای برگردوندن زندگی به زندگیتون چه کارهایی میتونید انجام بدید؟ قبلا چه رفتار و گفتار قشنگی با هم داشتید که الان به مرور زمان کمرنگ شده؟ چطور میشه احساسات خوب گذشته رو مجددا زنده کرد؟
دربارهی برادرشوهرتون، اگر ایشون یک صحبتی کردن و شما هم یک جوابی دادید، دیگه مساله رو تموم شده فرض کنید و اجازه ندید یک برخورد روی کل رابطهی شما با خانوادهی همسرتون تاثیر منفی بگذاره.
در مورد اقدام به بارداری و مشکل همسرتون، این طبیعی هست که ایشون از این مساله ناراحت باشن اما نحوهی برخورد شما هم اهمیت زیادی داره.
ببینید عزیزم، گاهی زاویهی نگاه ما به مسائل، میتونه تاثیر زیادی روی احساس ما و متعاقبا رفتارمون داشته باشه. وقتی از منظر شما به قضیه نگاه میکنیم، اصلا احساس خوبی نیست که همسرتون از 7 صبح تا 12 شب بیرون بودن و بعد هم به خاطر فوبی شما باهاتون برخورد خوبی نکردن. وقتی از منظر ایشون نگاه کنیم، 7 صبح تا 12 شب زمان طولانی و خستهکنندهای هست و ممکنه آدم بعدش واقعا بیحوصله باشه. در کل، پیشنهادم به شما این هست که سعی کنید رابطهی نزدیکتر توام با صمیمیت و احترام با همسرتون ایجاد کنید. اگر حرکت مثبتی انجام میدن، خیلی عکسالعمل نشون بدید با تشویق و تشکر و ... حتی اگر کشتن یک سوسک باشه! و اگر میخواهید از انتظاراتتون صحبت کنید، زمان مناسبی رو انتخاب کنید که ایشون خسته و کلافه نباشن. کلامتون رو بدون برچسب زدن و انتقاد به ایشون شروع کنید و دربارهی خودتون، احساس و افکار و انتظاراتتون صحبت کنید با این فرمول: وقتی فلان موقعیت پیش میاد، من احساس میکنم که... فکر میکنم که... ازت میخوام که... چون اگر مثلا به ایشون بگید که "تو عادت داری برای هر چیزی سر من منت بذاری"، "از من دفاع نمیکنی هیچوقت"، "گوشیت رو از من بیشتر دوست داری" و ... طبیعتا ایشون هم گارد میگیرن و سعی میکنن از خودشون دفاع کنن. بعد اختلاف بالا میگیره و هیچ مشکلی هم حل نمیشه. پس شیوهی بیانتون رو به طریقی که توضیح دادم، تغییر بدید. مثلا به ایشون دربارهی ترستون از سوسک توضیح بدید. بگید این یک نوع فوبی هست – میتونید قبلش دربارهی انواع فوبی کمی مطالعه کنید – و این ترسها درسته زیاد منطقی نیستن ولی ربطی به بیعرضگی ندارن. وقتی این کلمات خشن رو به من میگی واقعا دلم میشکنه. من دوستت دارم و دلم میخواد که رابطهمون مثل روزهای اول، گرم و صمیمی باشه... این یک مثال بود و شما میتونید در موقعیتهای مختلف به همین شیوه ازش استفاده کنید.
به خدای بزرگ میسپارمتون
پاسخ سلام دوست عزيزبا توجه به مطالبی كه مطرح كرديد بنظر می رسد كه شما خيلی به مسائل حساس شديد و توجه افراطی داريد و هر موضوعی و رفتاری رو تفسير میكنيد و گاهی بزرگ نمايی ميكنيد .شما يک خانواده مستقل هستيد و...
پاسخ سلام و وقت بخیر ببینید متاسفانه گاهی فرهنگ اشتباه که به اسم احترام رایج هست بین برخی خانواده ها وجود داره باید زمان بدید .از طرفی اگر واقعا رابطه خوبی دارید نباید حرفهای اطرافیان تاثیر بگذاره .با هم...
پاسخ سلام دوست عزیز خطوط قرمز رابطه را حفظ کنید؛ برای مثال وقتی بی احترامی صورت می گیرد، به جای رفتار متقابل، سعی کنید یادآوری کنید که نباید این کار را انجام دهد و اگر مشکلی هست می توان درباره آن با گفت و ...
پاسخ سلام ابتدا در آرامش این مسئله را با همسرتان در میان بگذارید تا از احساس شما باخبر شوند و اگر سوتفاهمی پیش آمده برطرف شود. در مرحله بعد نیز برای بررسی بیشتر به یک مشاور مراجعه کنید.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید