دقیقا همین هرفتون تو برنامه هزار راه نرفته میگفت. میگفت هیچوقت برای فرار از خونه پدری ازدواج نکن ولی خداییش حرف شوهرتون خیلی زشت بوده ببخشید خیلی بدم اومد از حرفش. به نظرم اگه نمیتونی باهاش کنار بیای یا حلش کنی شاید طلاق بهترین راه حل باشه
سلام عزیزم، نمیدونم چرا از متنت اینجور احساس کردم که اعتماد به نفس کمی داری، برای خودت مهم باشه که چی دوس داری و نداری، تا وقتی خودت به خودت اهمیت ندی برای کسیم مهم نیسی
چرامیخوای سریع بازنده بشی
زرنگ باش عاشقش کن بعدش یاباهاش ادامه بده یاولش کن انتقام حرفاش بگیر
من جای تو بودم عاشقش میکردم بعد جدامیشدم
تابدونه ۳سال ازعمرم چیزی کمی نیست وبدونه دختری که ازدواج میکنه هزارتاآرزو داره ودرآخر تاوان دلشکستم بده
هیچ وقت ازبازی زود دست نکش خواستی هم دست بکشی طوری بکش که طرف نابود بشه
خدا پدرتون رو بیامرزه خانم.پس شما کارت سخته تنها راه رهایی ببخشید نمیخوام باعث جدایی بشم ولی به نظرم طلاق و مستقل شدنه هرچند که کار سختیه بالا خره شما به نظرم 3 راه بیشتر نداری یا موندن و تلاش برای بهتر کردن رابطه تون یا طلاق و برگشت به خونه ناپدریتون یا طلاق و مستقل زندگی کردن که سخت ترین راهه به نظرم
تواین۳سال بهش بها دادی وهوابرش داشته
مطالعه کن سرچ کن گوگل
کتابهای روانشناسی بخون راه حل پیدا کن برای عاشق شدنش
مغرور باش
مشکل تو ازهمین چای بعد از ظهر حل کن ریلکس چای بریز براخودت جلو تی وی بخور کیف کن
وقتت بادوستاتت یاخودت بگذرون
وجودش از زندگیت کمرنگ کن تا ناخودآگاه حواسش بیاد پیشت
طوری رفتارکن که شبها ازحرص فکرکردن بهت غر بزنه
سیاست زنانه خیلی زیاد هست
یابین بی محلی هات وسرد بودنت برو بوسش کن وکاری خاک برسری کن بعد وسطش ول کن بگو ببخشید غریزم خارج کنترل شد تو گزینه خوبی بودی برام
بزار بمیره از حرص
واینکه بفهمه رفتنی هستی وقرارنیست براهمیشه باشی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
