پس بهونش بوده.شاید اون اوایل دوست داشته ولی یه عشق زود گذر بوده یا یه هوس بوده.چون اگه واقعی عاشق بود هیچوقت اینجوری رفتار نمیکرد.حتی اگهام خسته میشد از یسری چیزا قشنگ میگفت ک حرف بزنید و حلش کنید.ببین عزیزم بخدا کسیکه بهونه میاره و واسه اینکه بهت برسه هیچ تلاشی نمیکنه و وقتی میفهمه خانوادت ناراضیند بجا تلاش کردن ول میکنه میره این آدم واقعا ارزش نداره بخاطرش ناراحت باشی.میدونم عاشقی درکت میکنم ولی بااین آدم ک حاضر نشد بخاطرت بجنگه ب جایی نمیرسی و نمیتونی خوشبختشی باهاش.تمومش کن ودیگه نرو سراغش چون هرچی بیشتر بری بیشتر خوردمیشی.تا حالت بدترنشده ب داد خودت برس و ب خودت کمک کن.برو پیش یه روان شناس خوب.خودتم ب خودت کمک کن و تلاش کن و خودتو سرگرم کن ک حالت خوبشه و دیگه بهش فکرنکنی
منم اینجوری بودم همه همینجوری ان و این نگرانی ها طبیعیه
ببین اصلا بهش فکر نکن و به خودت بگو روز زایمان ی روزیه که اصلا نمیدونم کدوم روزه و اون روز توی عمل انجام شده قرار میگیری و همه چی تموم میشه،اصلا استرس به خودت نده
بادوم هرروز بخور و حسابی بذاره جویده بشه برای معده ات و سوزش خییلی خوبه
پسرم بیدارم کرد بهم میگه بابا بابا کوچولویه 8ماهشه، دیگه باباشو بیدار کردم گفتم با تو کار داره، باباشم ورش داشت از اتاق رفت بیرون
چشمت بی بلا عزیزم.کار درستی میکنی فقط و فقط رو درست تمرکز کن و حتما حتما برو پیش یه روان شناس خیلی خوب ک کمکت کنه زندگیتو از نو بسازی و موفق بشی.ب این فکر کن ک کسیکه اینجوریه ارزششو نداره تو زندگی و آیندتو بخاطرش خراب کنی هنوز اول راهی پس بچسب ب زندگیت و آیندتو بساز.من مطمئنم از طریق دانشگاه یا جای دیگه یه پسر خیلی خوب ک لیاقتتو داشته باشه و واقعا عاشقت باشه سر راهت قرارمیگیره و بهش میرسی و خوشبخت میشی🥰
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
