خوب چیکارکنم .همکاریم ولی هی سرد وگرم میشه با حرفا ...البته مقصرخودمم چون بااین حرفم و نگاهنکردن بهش وقتی بهم توحه داشت شاید فک کرد من نمیخامش ..همشخودمو مقصر میدونم ...نمیدونم باید چیکارکنم .تازه یه چیز دیگم هست موردم ازم کوچیکتره ونمیدونه هنوز استرس اینم دارم ..ولی الان دیگه فک کنم هدفیم داشت دیگهنداره..نمیدونم دارم خل میشم ..
به حرفات اصلا ارتباطی نداره. سرد و گرم شدنشم شاید خودش از احساسش مطمئن نیست. تو که نمیتونی اصلا حرف نزنی. بی خیال شو تو تقدیرت باشه خودش میاد ذهنتو درگیر نکن.
یعنی واقعا نه به حرفام ربط داره نه به کم محلیام ؟؟میگم شاید فک کرده من نمیخامش ؟؟چون اون با نگاه خیلی توحه میکرد ولی من اخیرا زیاد نگاهش نکردم ...یه پسر کسی رو بخاد در هیچ صورتی نمیره ؟؟ قبل اینکه بگه ؟؟همش ذهنم درگیر این چیزاست
نه در هیچ صورتی نمیره. حرفشو میزنه خوب بعد میره. چرا همینطوری بر اساس حدس و گمان بره؟ حرفات و کم محلیات هیچ گونه تاثیری نداشته. خوب یک جمله حرفه دیگه. آخه من خودم قید ازدواج رو زدم مردا یا پسرا بهم گیر میدن تا تو سرشون نزنم نمیرن. اینقدر کم محلی می کنم فایده نداره باید رک بگم تا برن.
ولی پسرم وقتی کم محلی کنی تا ی جایی میمونه ولی مشکل من اینه ک رودر رو حرف نزده بمن ...من ولی خیلی بی تفاوت بودم باهربار امدن طرفم سرد برخورد کردم ..کاش فقط ی بار دیگه بهم بفهمونه هنوز من براش مهمم حتی با یک توجه ک بفهمه منم بهش علاقه دارم .چون واقعا اگه هیچینگه وبره تا اخر خودمو نمیبخشم ...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
