ارع
مامانم کلا بیشتر خواباش راستن یبار بابام که مریض بود شب خواب دیده بود یکی بهش گفته بود بلند شو بلند شو که شوهرت داره میمیره مامانم از خواب میپره بلند که میشه میبینه بابام نفسای اخرشه پ همون لحظه تموم کرده
یبارم بعد فوت بابام زمستان مامانم یادش برع بخاری کم کنه ما کوچیک بویدم لاف هم میزارع رومون که سرد نشه نصف شب خواب میبنه بابام میگه بلند شو دخترام دارن میمیرن وقتی از خواب بلند میشه میبینه ما خیلی تب کردیم نزدیک بوده خفه بشیم دیگه بخاریو من میکنه و مارا پاشور میده