سالها پیش وقتی راهنمایی بودم رفته بودیم عروسی
پدرم تو خونه تنها بود
وقتی برگشتیم بابام تو کوچه لیوان آب به دست اینور و اونور میرفت
گفتیم چیشده گفت حالم بد شده
دیگه هیچوقتم تو خونه تنها نمیموند میگفت باید مامانم باشه
بعدها شنیدم گفتن تو بابات جن دیده بود؟از خودش پرسیدم گفت دخترم حتما توهم بوده
به ما نگفته بودن نترسیم☹