دیگه هیچی حسشو بهم گفت منم زدم بلاکش کردم ارش متنفر شدم بعد دیدم اینستا استوری گذاشت خدایی دلم سوخت براش از بلاک بودن درش اوردم استوری گذاشتم سین زد سریعی ریپ زد فهمیدم رفت بود جایی همیشه میره که تنها باشه (نمیتونم بگم کجا) گریه کرده بود با هم اوکی شدیم فهمیدیم عمم داخل مراسمم ی چیزای ب مامانم گفته بود غیر مستقیم
تغریبا کل بچه ها میدونن😂😂
الانم اوکیم باهم از 24ساعت خدا25ساعتش در حال فحش و مسخره بازی ایم 😂💔