2777
2789
عنوان

*****جذب گروهی*****

| مشاهده متن کامل بحث + 89139 بازدید | 6775 پست
نه بابا فقط خواستم همدردی کنم
به لطف خدا سال ۱۴۰۱بهترین سال زندگیم شد وبه همه خواسته های بحق دلم به راحتی وزیبایی وازراه های عالی  رسیدم..باخداباش وپادشاهی کن...                                           

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

روز دوازدهم : انسانهای توانمندی که تغییری ایجاد کردهاند برخی مواقع فروغ ما به خاموشی میگراید و با بارقهای از شخصی دیگر دوباره روشن میشود. هرکدام از ما باید با قدردانیِ عمیق به آنانی بیندیشیم که شعلهی درون ما را روشن و زنده نگه میدارند. دکتر آلبرت شوایتزر (۱۸۷۵-۱۹۶۵) برندهی جایزهی نوبل سرپرست هیئت پزشکی برای محرومان – فیلسوف همهی ما در لحظات بخصوصی از زندگی که نیاز به کمک داشتهایم، از دیگران کمک و راهنمایی و حمایت دریافت کردهایم. گاهی اوقات شخصی دیگر با تشویق یا راهنمایی و یا با حضوری به موقع زندگیِ ما را تغییر میدهد. بعد زندگی پیش میرود و ما لحظاتی را که کسی طیِ آنها زندگیمان را تغییر داده است فراموش میکنیم. گاهی اوقات حتی تأثیر دیگران را از یاد میبریم؛ مدتها بعد که به زندگیمان نگاه میکنیم، درمییابیم که آن شخصِ بهخصوص در زندگیِ ما چه نقش محوریِ شگرفی داشته و به صورت فوقالعادهای زندگیمان را دیگرگون کرده است. ممکن است این فرد یک معلم، یک مربی، دایی، عمو، خاله یا عمه، برادر، خواهر، پدر یا مادر بزرگ یا هریک از دیگر اعضای خانواده باشد. ممکن است دکتر، پرستار یا بهترین دوستتان باشد. ممکن است همان کسی باشد که شما را به شریک فعلیتان معرفی کرده یا شما را با موضوعی آشنا ساخته که زمینهی مورد علاقه برای فعالیت شما شده است. کسی باشد که حتی نمیشناختیدش و او خیلی کوتاه در زندگیِ شما ظاهر شده و تأثیری بسیار ژرف و اساسی در زندگیتان ایجاد کرده باشد. مادربزرگام عشق به کتاب و آشپزی و رفتن به حومهی شهر را در وجود من برانگیخت. وقتی او عشق وعلاقهاش را با من تقسیم کرد، این مسایل زندگیِ مرا تغییر داد. آشپزی برای مدت بیست سال به سرگرمیِ مورد علاقهام تبدیل شد و عشق به کتاب باعث شد که من نویسنده شوم و عشق به حومهی شهر بر محل زندگیام در زندگی تأثیر گذاشت. مادر بزرگم همچنین مرا عادت داد تا قدرشناس باشم و واژهی سپاسگزارم را به طور مستمر بگویم. آن وقتها فکر میکردم او میخواهد که من مؤدب باشم. بعدها دریافتم که وقتی مرا به گفتن واژههای مثبت عادت داد در حقیقت بهترین هدیه را به من بخشید. او اکنون دیگر زنده نیست ولی من همیشه به خاطر تأثیر شگرفی که در زندگیام گذاشت از او سپاسگزارم. مادر بزرگ ازت سپاسگزارم ! امروز، شما به افرادی خواهید اندیشید که زندگیتان را تغییر دادهاند. جایی خلوت را پیداکنید و بنشینید و به سه انسان خاصی بیندیشید که زندگیِ شما را تحت تأثیر قرار دادهاند. وقتی سه نفر را برگزیدید، با فرض اینکه هم اکنون روبروی شما حاضرند با یک یکشان صحبت کنید و به آنها بگویید که چرا از آنها سپاسگزارید و چگونه زندگیِ شما را تحت تأثیر قرار دادهاند. این تمرین را حتماً در یک جلسه و با درنظر گرفتن سه نفر اجرا کنید چراکه باعث میشود احساس شکرگزاریِ شما را به سطوح بالاتری ببرد. اگر این تمرین را در طول روز به صورت تکه تکه انجام دهید، نه آن احساس شکرگزاریِ عمیق را خواهید داشت و نه از نتایج شگفتانگیز آن برخوردار خواهید شد. این یک نمونه از آن چیزی است که شما میتوانید بگویید: سارا، میخواهم از اینکه تشویقام کردی که پیرو احساساتم باشم از تو سپاسگزاری کنم. من آن روز سر در گم و کلافه بودم و حرفهای تو مرا از ناامیدی نجات داد. به خاطر آنچه که به من گفتی، جرأت آن را پیداکردم که به دنبال رؤیاهایم بروم و به فرانسه رفتم تا به عنوان یک شاگرد آشپز کار کنم. من الان زندگیِ رؤیاهایم را دارم و نمیتوانم از این شادتر باشم. تمام اینها به خاطر چیزی است که تو آن روز به من گفتی. ازت سپاسگزارم سارا! این بسیار مهم است که شما دلیل این را بگویید که چرا امروز احساس شکر و سپاس میکنید. هر چه بیشتر بگویید و احساس قدرشناسی داشته باشید، نتایج بهتر خواهد بود. شما خواهید دید که با انجام این تمرین انرژیِ مثبت در زندگیِ شما به سرحد انفجار میرسد. اگر شما در موقعیت یا مکانی نیستید که بتوانید بلند صحبت کنید، میتوانید آنها را دربارهی هریک از افراد بنویسید، درست انگار که دارید نامه مینویسید. وقتی این تمرین را تمام کردید متوجه دیگرگونیِ ژرف و شدیدی در احساسات خود خواهید شد. اولین نشانه برای آنکه بدانید انرژی به کار افتاده، احساس شادی در وجود شماست. دومین نشانه برای پی بردن به عملکرد نیروی شکرگزاری آن است که شما چیزهای باورنکردنی را جذب خواهید کرد. اگر همهی اینها کافی نبود، احساس شادیِ شما بعد از تمرین قدرشناسی چیزهای باورنکردنی بیشتری را جذب خواهد کرد که شما را باز هم خوشحالتر میکند. این شاهکار زندگیست و این قدرت قدرشناسی است! تمرین شماره ۱۲ اشخاص توانمندی که تغییری ایجاد کردند ۱- موهبتهای خود را بشمارید: لیستی از ده موهبت تهیه کنید و بنویسید که چرا برای آنها سپاسگزارید. لیست خود را از نو بخوانید و در پایان هر مورد، کلمهی سپاسگزارم را سه بار بگویید و تا آنجا که میتوانید برای موهبتهایی که دارید قدرشناس باشید. ۲- محل ساکت و آرامی را پیدا کنید و نام سه نفر را که تغییری شگرف در زندگیِ شما ایجاد کردند روی کاغذی بنویسید. ۳- از تک تک کسان نامبرده در لیست با ذکر دلیل ودرست مانند اینکه در برابرتان حاضرند تشکر کنید و به هریک از آنها بگویید که چه تغییری در زندگیِ شما ایجاد کرده است. ۴- پیش از آنکه بخوابید، افکارتان را متمرکز کنید و کلمهی سپاسگزارم را برای بهترین اتفاقی که در روز برای شما رُخ داده بر زبان آورید.


دگر بخشی

ببخشای!
زمانش فرا رسیده است. چرا نمی خواهی این زحمت را به خود بدهی؟
می خواهی خشمت را توجیه کنی یا می خواهی به احساسی که از نقشه کشی برای انتقام داری، رنگ و لعاب بزنی؟ در ذهنی که سراسر به نفرت آغشته است، هیچ جای خوبی برای زندگی وجود ندارد و هر گاه دیگران را نمی بخشی، در نفرت منجمد می شوی.
نمی خواهی ببخشی؟ احتمالاً دلایلی برای آن داری، فهرستی طولانی از دلایلی قوی و منطقی. درباره ی این حقیقت که آسیب دیده ای، هیچ بحثی نیست؛ اما چرا باید هنوز این کسی که رنج می کشد تو باشی؟
ببخش، گام بعدی و آخرین گام است.
بخشش، رها کردن آزردگی و رنجش است.
اگر استدلالت برای چنگ انداختن به درد این است که می خواهی به کسی که‌ آزرده ات ساخته نشان دهی که چه آسیبی به تو زده است و با ایفای نقش آسیب دیده آزردگی خود را به نمایش بگذاری، احتمالاً مرتکب اشتباه بزرگی می شوی.
هر گاه رنجش و آزردگی را درونت نگاه داری تبدیل به خشم می شود و تو را مجبور می سازد که نقش قربانی را ایفا کنی.
اگر از دیگران انتظار داشته باشی که آسیب شان را جبران کنند، همواره سرخورده می شوی، به همان اندازه که سزاوار بخشیده شدن هستی، به همان اندازه باید ببخشی. اگر بخواهی دوباره مهر بورزی، باید ببخشابی



آزردگی و رنجشم را ازاد می سازم.
اجازه می دهم تا گذشته از وجودم رخت بربندد.
من اینجا هستم. درد از وجودم رخت بربسته است


ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺖ ...


مهارت متجلی ساختن

خود آگاه باشید و خواه نه، آنچه واقعاً می خواهید، رشد و سرزندگی است. می خواهید از قوه به فعل در آید و استعدادهایتان را متجلی سازید و تمامی انی باشید که می توانید. بیشتر مردم در جستجوی یک زندگی سرشار از شادمانی و عشق و احساس امنیت و نمایان ساختن خلاقیت خویش و فعالیتهای دل انگیز و پرمعنا و لبریز از عزت نفس هستند.
هرچه این جنبه ها بیشتر در زندگی تان منجلی شوند، احساس توفیق افزون تری می کنید و بیشتر توانایی ها و استعدادهایتان را محقق می سازید. بخش مهمی از فرآیند تجلی، آموختن این نکته است که فقط چیزهایی را ایجاد کنید که ژرفترین نیازهایتان را برآورده می سازند و به رشد و بهبود زندگی تان خدمت می کند.
احساسی که پس از اندیشه هایتان نهفته است، تعیین می کند که خواسته تان با چه سرعتی متجلی خواهد شد. اگر واقعاً خواهان چیزی باشید، بسیار سریع تر از چیزی که از آن بدتان نمی‌آید – یا خوشتان می‌آید – متجلی خواهد گردید. پس از اینکه دانستید چه می خواهید، برای به دست‌اوردنش در خودتان شور و شوق پدید می آورید. خواسته تان را در ذهنتان چنان واقعی بنمایید، که بتوانید آن را لمس کنید و ببنیید و احساس هایی را که پس از به دست‌اوردنش خواهید داشت، از هم اکنون تجربه کنید. بکوشید بیشتر اوقات با اشتیاقی هر چه تمامتر به حواسته تان بیندیشید. ولی همچنان هم وابستگی را در پیش گیرید، یعنی، بگذارید خواسته تان به هر شیوه ای که زندگی صلاح می داند به سراغتان بیاید.




از طریق شادمانی و سر زندگی و خویشتن دوستی، توانگری و فراوانی می آفرینم

ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺖ ...
روز سیزدهم : تمامیِ آرزوها‌تان را به واقعیت تبدیل کنید تخیل، یک قالیچه‌ی پرنده‌ی واقعی است. نورمن وینسنت پیل (۱۸۹۸-۱۹۹۳) نویسنده اگر تمرین‌ها را روز به روز دنبال کرده باشید، تاکنون برای تمام آنچه که دریافت کرده‌اید یا به دریافت‌اش ادامه می‌دهید، به کمک تمرین شکرگزاری شالوده‌‌ی شگفت انگیزی را بنا نهاده‌اید. لیکن امروز، روزی هیجان‌انگیز است، چراکه شما درصدد شروع استفاده از قدرت غیرقابل توصیفِ شکرگزاری برای رؤیاها و خواسته‌هاتان هستید! در خلال سده‌ها و دوران گذشته صدها تمدن بومی مراسم شکرگزاری را پیش از دستیابی به چیزهایی که می‌خواسته و می‌خواهند به صورت سنتی به جا آورده‌اند، مراسم استادانه‌ای را به زحمت ساخته‌اند که تا سرحد امکان بیشترین انرژی را به شکرگزاری‌شان بیفزایند. مصری‌های باستان، طغیان رودخانه‌ی نیل را جشن می‌گرفتند تا از تداوم جریان آب در رود مطمئن شوند؛ سرخپوستان آمریکا و بومی‌های استرالیا، رقص باران را انجام می‌دادند، قبیله‌های مختلف آفریقایی مراسم جشنی رابرای غذا و پیش از شکار ترتیب می‌دادند و در تمامیِ مراسم عبادی در هر فرهنگ و مذهبی، شکرگزاری پیش از دریافت آنچه مطلوب است، آورده شده است. قانون جذب می‌گوید هر چیزی همسان خود را جذب می‌کند، این بدان معناست که شما می‌بایست تشابه و یا تصویری را از آنچه که می‌خواهید در ذهن و اندیشه‌ی خود ایجاد کنید. سپس برای جذب خواسته‌تان، باید احساس کنید که آن چیز به راستی به شما تعلق دارد، بنابراین احساس شما باید مشابه همان احساسی باشد که وقتی داشتید چیز دلخواه‌تان را دریافت می‌کردید وجودتان را فرامی‌گرفت. آسان‌ترین راه برای انجام این کار، این است که برای آنچه می‌خواهید، پیش از دریافت آن شکرگزار باشید. اگر پیشتر هرگز بدون استفاده از قانون شکرگزاری، چیزی راکه می‌خواستید دریافت نکرده‌اید، شما اکنون جنبه‌ی دیگری از نیروهای شگفت‌آور آن را کشف کرده‌اید. «هرکس که (حالا) شکرگزار باشد (در آینده) بیشتر دریافت خواهد کرد و فراوانی به او تعلق خواهد گرفت.» قدردانی و سپاسگزاری چیزی است که شما باید پیش از دریافت آنچه که می‌خواهید داشته باشید به سادگی انجام دهید نه بعد از دریافت آنچه طلب می‌کردید. بیشتر مردم بعد از دریافت چیزهای خوب شکرگزاری می‌کنند. اما برای این که تمامیِ آرزوهاتان جامه‌ی حقیقت بپوشند و تمام زندگیِ شما به گونه‌ای تغییر یابد که در تمامیِ زمینه‌ها سرشار از خوشبختی ثروت شوید، باید پیش و پس از داشتن و رسیدن به آن سپاسگزار باشید. چنانچه شما به راستی به خاطر دریافت پیشاپیش آنچه می‌خواهید شکرگزار هستید، بلافاصله تصویری ازداشتن آن در ذهن خود خواهید ساخت. احساس شما چنان است که انگار به راستی آن را دارید و نقش خود را انجام داده‌اید. اگر به داشتن این تصویر و احساس ادامه دهید، به طور خوشایندی خواسته‌های خود را جذب خواهید کرد، البته نخواهید دانست که چگونه آن را به دست خواهید‌آورد و کار شما هم کشف این راز نیست. وقتی به پیاده‌روی می‌روید، تلاشی به خرج نمی‌دهید تا بفهمید نیروی جاذبه چگونه روی زمین نگه تان می‌دارد، این طور نیست؟ مطمئن هستید و می‌دانید که وقتی به پیاده‌روی می‌روید قانون جاذبه شما را محکم روی زمین نگه می‌دارد. همچنین باید اطمینان داشته باشید و بدانید که وقتی برای آنچه می‌خواهید، سپاسگزار هستید، آن چیز به طور شگرفی به سمت شما حرکت می‌کند، زیرا این یک قانون کیهانی است. هم‌اکنون واقعاً چه چیزی را می‌خواهید؟ در ابتدای این کتاب از شما خواستم که درباره‌ی آنچه که به راستی در هر بخش از زندگی می‌خواهید تکلیف خود را مشخص کنید. (اگر پیشتر این کار را انجام نداده‌اید، اکنون زمان این کار است). به لیست‌هایی که آماده کرده‌اید رجوع کنید،‌ و برای این تمرین ده آرزوی برتر خود را برگزینید. شما می‌توانید ده خواسته از بخش‌های مختلف زندگی را مانند پول، تندرستی، خانه و روابط اجتماعی انتخاب کنید و یا ده خواسته از یک بخش زندگی را برگزینید که تغییر واقعیِ آن را می‌خواهید مانند کار و یا موفقیت. درباره‌ی آنچه که به راستی می‌خواهید، بسیار روشن و مشخص بیندیشید و خواهید دید که با این تمرین، چه تغییراتی به طور شفاف برای شما رُخ‌ می‌دهد. تجسم کنید که یک پیشنهاد برای ده آرزوی برتر خود به کائنات داده‌اید، زیرا در حقیقت با استفاده از قانون جذب، شما دقیقاً همین کار را کرده‌اید. پشت یک کامپیوتر بنشینید و یا قلم و کاغذ را بردارید و لیست جداگانه‌ای درست کنید از ده آرزوی برتر خود، انگار که واقعاً آنها را به دست آورده‌اید. سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم برای —- و جای خالی را باخواسته‌ی خود پُر کنید، انگار که آن را دریافت کرده‌اید. برای مثال: سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر نمره های بالایی که در امتحانات گرفتم و موجب راهیابیِ من به کالج مورد نظرم شد. سپاسگزارم، ‌سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر خبرهای بسیار خوبی که درباره‌ی بچه‌دار شدن‌مان به من رسید! سپاسگزارم،‌سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطرخانه‌ی رویایی مان. که همه‌ی چیزهایی را دارد که دل‌مان می‌خواست وجود داشته باشد. سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر مکالمه‌ی تلفنی شگفت‌انگیزی که با پدرم داشتم و روابط‌مان را بهبود بخشید. سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم برای نتایج آزمایش‌های پزشکی که نشان می‌دهد من دوباره سالم و پاک هستم. سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر پول غیرمنتظره‌ای که به دست‌ام رسید و مبلغ آن درستً به اندازه‌ی نیاز من برای سفر به اروپاست! سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر دو برابر شدن آمار فروش‌مان در این ماه. سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر ایده‌هایی که باعث جذب بهترین مشتری‌ای شد که تا حالا داشته‌ایم. سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر کامل‌ترین شریک زندگی‌ام. سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر این که چقدر اسباب‌کشی‌مان آسان بود. سه بار نوشتن سپاسگزارم در یک ردیف کار مقتدرانه‌ای است زیرا مانع هرز رفتن واژه‌ها توسط شما می‌شود و تمرکزتان را بر سپاسگزاری افزایش می‌دهد. به علاوه سه بار گفتن سپاسگزارم یک فرمول مؤثر و کارگشا است زیرا سه عددی ریاضی است که در خلقت تمامیِ کائنات کاربرد دارد. به عنوان مثال برای تولد یک فرزند وجود یک مرد و یک زن لازم است. قانون مشابه عدد سه، درباره‌ی خلق هر چیزی در کائنات کاربرد دارد که خلق آرزوهای جدید را نیز دربرمی‌گیرد، و با گفتن سه بار سپاسگزارم در یک خط، شما از عدد شگفت‌انگیز خلقت و یک فرمول مرموز استفاده کرده‌اید. دومین گام برای به واقعیت رساندن تمامیِ آرزوهاتان شامل اشباع کردن آرزوهاتان با قدردانیِ هرچه بیشتر است. شما می‌توانید گام دوم را هر زمان که دل‌تان خواست، همین امروز و یا روزی که لیست ده‌گانه‌ها را فراهم کردید و یا به تناوب در طول روز، بردارید. برای اشباع کردن آرزوهاتان با نیروی سپاسگزاری، از اولین آرزوتان در لیست شروع کنید و از تخیل ذهن گسترده‌ی خود سود ببرید تا پاسخ پرسش‌هاتان را بیابید همان طور که به آرزوهاتان رسیده‌اید. ۱- وقتی به خواسته‌ی خود رسیدید چه احساسی داشتید؟ ۲- اولین کسی که هنگام رسیدن به خواسته‌تان با او صحبت کردید که بود و چگونه آن‌ها را مطرح کردید. ۳- نخستین کار بزرگی که بلافاصله بعد از رسیدن به آرزوتان انجام دادید چه بود؟ هر چه می‌توانید جزئیات بیشتری را به ذهن بیاورید. در پایان هر خواسته را دوباره بخوانید. و روی کلمه‌ی سپاسگزارم تأکید بورزید وتا می‌توانید آن را احساس کنید. در لیست خود، به دومین آرزو بروید و گام‌های مشابه رابرای هر آرزو تکرار کنید تا به دهمین ‌آرزو برسید. برای هر آرزو دست کم یک دقیقه وقت بگذارید. اگر می‌خواهید کاری کنید که به راستی نیرومند باشید و سرگرمیِ زیادی نیز داشته باشید، می‌توانید یک تابلو درست کنید و عکس‌هایی از آرزوهاتان را روی آن بچسبانید. عکس‌ها را ببرید و آن‌ها را روی تابلو بچسبانید و در جایی قرارش دهید که هر روز چند بار آن را ببینید. واژه سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم را با حروف درشت بنویسید و روی تابلو قرار دهید. می‌توانید از یخچال‌تان به عنوان تابلو استفاده کنید. اگر خانواده دارید می‌توانید ساخت تابلو را به عنوان یک پروژه‌ی خانوادگی مطرح کنید زیرا بچه‌ها این کار را دوست دارند. تصور کنید که تابلوی شما به راستی شگفت‌انگیز است و هرچه که عکس آن روی این تابلو قرار گیرد، بی‌درنگ به سمت شما حرکت می‌کند. قدردانیِ مداوم شما سبب جذب دایم آرزوهاتان به سمت زندگیِ شما می‌شود. تمرین شماره ۱۳ به تمامیِ آرزوهاتان جامه‌ی واقعیت بپوشانید ۱- موهبت‌های ارزانی شده به خود را بشمارید – لیستی از ده موهبت تهیه کنید. بنویسید که چرا به خاطر آن‌ها شکرگزار هستید. لیست را دوباره بخوانید و در پایان هر موهبت بگوئید سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم و تا می‌توانید احساس سپاس بیشتری راجع به آن نعمت داشته باشید. ۲- پشت کامپیوتر بنشینید و یا قلم و کاغذ بردارید و ده خواسته‌ی خود را بنویسید. پیش از هر کدام از آنها سه بار بنویسید سپاسگزارم. انگار که اکنون به آن خواسته‌ها رسیده‌اید. به عنوان مثال،‌ سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر (آرزوتان) . ۳- از تخیل خود استفاده کنید و به پرسش‌های زیر در ذهن خود پاسخ دهید. انگار که به هر ده آرزوی خود دست یافته‌اید: ۱- وقتی به آرزو‌تان دست یافتید چه احساسی داشتید؟ ۲- وقتی به آرزو‌تان دست یافتید آن را برای نخستین بار با چه کسی در میان گذاشتید و چگونه آنها را بیان کردید؟ ۳- اولین کار بزرگی که بعد از دریافت آرزو‌تان انجام دادید چه بود؟ بکوشید تا هرچه می‌توانید جزئیات بیشتری را در ذهن‌تان به خاطر بیاورید. ۴- در پایان، لیست آرزوها‌تان را دوباره بخوانید و از صمیم قلب بر روی کلمه‌ی سپاسگزارم تأکید بورزید و تا می‌توانید آن را احساس کنید. ۵- اگر مایل‌اید، یک تابلو بسازید. عکس‌ها را ببرید و آنها را روی تابلو بچسبانید و درجایی قرارش دهید که جلوی چشم شما باشد. عنوان تابلو را سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم بگذارید که با حروف درشت نوشته شده و در بالا قرار گرفته باشد. ۶- امشب ، پیش از این که بخوابید، افکارتان را متمرکز کنید و کلمه‌ی سپاسگزارم را به خاطر بهترین رخداد آن روز بر زبان آورید.


موهبت برتر

هدایت درون، شما را به سوی موهبت برترتان رهنمون می شود. تشخیص و تمایز هدایت درون از امید واهی یا اندیشه ها و هشدارهای مبتنی بر ترس، از توان آزمایی های خودتان است. اگر از الهامی شادمانه و وجدآمیز پیروی می کنید، احتمالاً از جانب هدایتگر درونتان است. اکر ثمراتی که خواهانید بیش از اندازه نیکو به نظر می رسند یا فکر می کنید شاید به امیدی واهی دل بسته اید، احتمال دارد از جانب هدایت درون نباشد.
به حس درونی تان حرمت بگذارید و مدت زمانی را به کشف و رسیدگی به جزئیات بپردازید:� آیا این هدایت درونی راستین من است؟ آیا احساسم این است که کار، درست و نیکوست، یا فقط به امیدی واهی دل بسته ام. چون نظام کائنات از طریق احساس ها و اندیشه هایتان با شما سخن می گویید هر چه بیشتر از آنها آگاه باشید آسان تر خواهید توانست پیامهایتان را بشنوید و هدایت درونتان را پرورش دهید. اگر اندیشه ها یا احساسهایتان برای موقعیتی که در آن قرار دارید غیرعادی می نمایند، با دقتی افزونتر به آنها توجه کنید. وقتی بر اساس پیامهای درونتان عمل می کنید و به ثمراتشان توجه می نمایید، هدایت درونتان را پرورش می دهید.
وقتی عادت دقت و توجه کردن را در خود می پرورانید و بر طبق احساس ها و اندیشه هایتان عمل می کنید، تمایز میان هدایت درون – و آنچه غیر آن است_ آسان تر می شود.
یقین داشته باشید که احساس های وجد و سرخوشی و خویشتن درستی تان همواره شما را به سوی موهبت برترتان هدایت خواهد کرد.




همواره، بهترین کاری را که از دستم برمی آید به انجام می رسانم.�

ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺖ ...
کلاس جادوگری یک جادوگر (جلسه 20 _ سیستم آرزوها) سلام سلام سلام سلام سلام.به بیستمین کلاس جادوگری خوش اومدین! بی مقدمه می ریم سراغ قانون 17 آرزوها. آماده این؟ پس لطفا" حسابی با دقت بخونین و بهش عمل کنین. قانون 17_جادوی کلام را فراموش نکن! بعد از آرزو کردن باید از یه سری ورد های جادوگری برای برآورده شدن آرزوها استفاده کرد! جملاتی مثل " من هر چی که می خوام ، از راه های عالی، فوری بهش می رسم! خدا همیشه دعاهای من رو به بهترین شکل ممکن اجابت می کنه ! و ... " از نمونه های این ورد ها هستند. ما با کلاممون برای خودمون دو جور قانون ، وضع می کنیم : 1 _ قانون شکست. 2 _ قانون موفقیت. کسی که جادوی کلام رو میشناسه، بسیار مواظبه که با کلامی که بر زبان می یاره، برای خودش قوانین شکست وضع نکنه! من این مبحث رو در درسهای پیش مفصلا" توضیح دادم که بچه غول بیشعور چه طوری کلام ما رو برامون میسازه بدون اینکه به خیر یا شر بودن اون فکر کنه. حالا فقط می خوام یه بار دیگه بگم لطفا" مراقب کلامتون باشین! چون طبق گفته ی انجیل " از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخن های تو بر تو حکم رانده خواهد شد! " مراقب باشین امثال این جملات رو که " من که هر چی بخوام ، خدا بهم نمی ده! ای بابا! ما که از این شانس ها نداریم! اووه! حالا کو تا من به این آرزوها برسم! و ...." رو برای همیشه از فهرست جملاتتون حذف کنین! قانون 18 _ کندن گودال برای آمدن باران. ( یعنی داشتن ایمان فعال) در کتاب مقدس ، حکایت سه پادشاه که بدون ذره ای آب برای افراد و اسبهایشان مانده بودند، ذکر شده است. مدتها بود باران نیومده بود و اثری از هیچ ابری در کار نبود. آنها با الیاس نبی مشورت کردند و او این پیام حیرت انگیز رو به آنها دادکه: "خداوند می فرماید آنگاه که اثری از باد و باران نمی بینید، این دره را از گودالها پر کنید. " اونها به حرف الیاس نبی برای آمدن باران ، ایمان واقعی داشتند، و برای همین ، برای جمع شدن آب باران ، مشغول کندن گودال شدند و دقایقی بعد، گودالهای اونها با آب باران پر شد! کندن گودالها یعنی انسان درست لحظه ای که کوچکترین نشانه ای از آنچه طلبیده، نمی بیند، باید برای دریافت آن تدارک ببیند! شاید این رو شنیده باشین که می گن " از بین اون کسانی که برای آمدن باران به بیابان میرن و دعا می کنند فقط اون هایی که با خودشون چتر بردن ، به اثر دعا و آمدن باران، ایمان دارند! آوردن چتر، علامت " ایمان فعال " اونها ست! این جمله رو به خاطر بسپرین : انسان تنها آن چیزی را می تواند به دست آورد که خود را در حال ستاندن آن ببیند! ایمان فعال : فقط این که ما بگیم دعا کردیم تا آرزو مون رو به دست بیاریم و به سیستم آرزوها ایمان داریم ، کافی نیست! ما باید باور داشته باشیم که اگه چیزی رو می خوایم، کائنات موظفند اون رو در اختیار ما قرار بدهند. اما ما باید این باور رو به صورت یه کار عملی به منصه ی ظهور برسونیم .به انجام کاری که علامت ایمان و باور واقعی ما به انجام شدن یه آرزوئه، می گن : " داشتن ایمان فعال " . هیچ آرزویی بدون داشتن ایمان فعال برآورده نمیشه! .( یعنی اگه بگیم به اومدن بارون ایمان داریم اما چتر با خودمون نبریم، یعنی ته قلبمون ایمان و باور نداریم که بارون می یاد! و این یعنی که ایمان فعال نداریم.) فراموش نکنین هر آرزو مثل یک آتشفشان خاموشه. اگه بخوایم یه آتشفشان واقعی ببینیم ، باید آتشفشان خاموش رو به آتشفشان فعال تبدیل کنیم! قانون 19 _ ذهن استدلالی را زندانی کنید! وقتی الیاس نبی به اون سه پادشاه گفت که اگه بارون می خواید اول گودالتون رو بکنید، اونها چی فکر کردند؟ مجسم کنین توی شرایط آب و هوایی خشک و داغ که ماهها بارون نیومده، در حالی که هزاران نفر از افراد و زیر دستان دارن از تشنگی هلاک میشند و توانایی کار کردن هم ندارند، سه پادشاه شروع به کندن گودال کردند و به همه هم گفتند گودال بکنین تا بارون بیاد! حتما" خیلی از اون ها توی دلشون گفتن: بارون از کجا؟ حتی یه ابر هم توی آسمون نیست! "اما به اون فکر اهمیتی ندادند. به نبود ابر ها فکر نکردند و گفتند: گودال می کنیم تا آب بارونی که قراره بیاد، توی اون ذخیره بشه! هر وقت که ما می خوایم گودالی بکنیم، اون قسمت از ذهن ما که مدام دنبال دلایل منطقی و استدلال می گرده، شروع میکنه به آیه ی یاس خوندن! " از کجا معلوم که بشه؟! معلومه که نمیشه! اگه می خواست بشه ، تا حالا شده بود! و .... "به این قسمت از وجود ما میگن : " ذهن استدلالی " حتما" موقع انجام دادن قوانین سیستم آرزوها، ذهن استدلالیتون رو زندانی کنین و تحت هیچ شرایطی به حرف اون گوش ندین! نکته ی مهم – گاهی اطرافیان ما مثل ذهن استدلالی عمل می کنند! یعنی مدام دلیل می یارن که چرا امکان نداره ما به آرزومون برسبم! لطفا" تحت تاثیر اون ها قرار نگیرین. چون این مبحث در سیستم آرزوها خیلی مهمه من سه تا مثال براتون می زنم. مثال اول _ ازچهار کتاب فلورانس اسکاول شین : یه زنی که صاحب خانه اش جوابش کرده بود در سالی که مردم در نیویورک دچار مشکل تامین مسکن بودند، دعا می کرد که بتونه با پول اندکش خونه ی مورد نیازش رو پیدا بکنه. اون آرزوی به دست آوردن خونه ای رو داشت که آدمهای زیادی ، برای به دست آوردن اون با هم رقابت می کردند. اون مدتها بود که دوست داشت اگه به خونه ی جدید میره ، پتوهاش رو عوض کنه و پتوهای نو بخره. اما ذهن استدلالیش مدام بهش می گفت که " پتوها رو نخر! اول بگذار خونه رو به دست بیاری ، بعد! شاید نتونی خونه رو بگیری و این پتوها روی دستت بمونه! " اون تصمیم گرفت که از قوانین ذهنی برای رسیدن به آرزوش استفاده کنه، واسه ی همین به خودش نهیب زد که " من با خریدن این پتوها، گودالهام رو حفر می کنم! چون تا وقتی پتوها رو نخرم، یعنی ته دلم ایمان ندارم که خونه ای رو که می خوام پیدا می کنم! " اون با خرید اون پتوها جوری رفتار کرد که انگار پیشاپیش صاحب خونه ی جدید شده! پتوها نمایانگر ایمان فعال اون بودند. بعد از خرید پتوها از بین دویست متقاضی به گونه ای معجزه آسا، خونه به اون داده شد! مثال دوم _ یه مثال از دوست خوبم ( جادوگر 14 ) اون دوست داشت به سفر های گردشی و دیدن جاهای دیدنی بره.اما ظاهر امر این جوری نشون می داد که نه از نظر خانواده و نه شرایط دیگه امکان این موضوع فراهم نیست. اما اون ایمان فعال داشت! چه جوری؟ در شرایطی که هرگز زمینه برای این آرزوی اون فراهم نبود، اون جوری رفتار می کرد که انگار همین الان یه گروه منتظرن که اون باهاشون به سیاحت بره! یادمه که اون اومده بود پیش من و با جدیت تمام دنبال یه کوله پشتی خیلی بزرگ می گشت تا در این سفر های تفریحی از اون استفاده بکنه. من می دیدم که دیگران ، مدام در موردش می گفتن : "آخه حالا چه عجله ایه واسه خرید وسایل سفر؟! کو شرایط سفر؟! این کار الان یعنی حروم کردن پول! " اما اون با جدیت دنبال کوله پشتیش گشت و بالاخره اون رو خرید. ( اطرافیان اون مثل ذهن استدلالی عمل می کردند. ) دفعه ی بعد که دیدمش، داشت کوله پشتی بزرگش رو می بست چون قرار بود با یه گروه برای دیدن یه مکان سیاحتی برن! همه ی شرایط و حتی شرایط خانواده اش ، فوری، برای این موضوع درست شده بود!کوله پشتی بزرگ ، ایمان خاموش اون رو به ایمان فعال تبدیل کرده بود! مثال سوم _ ( یه ماجرای واقعی درباره ی خودم ) من توی خونه ام یه اتاق سنتی دارم که توش از وسایل سنتی استفاده کردم. به همسرم گفتم : " من هشت تا کوسن می خوام که پارچه اش عین طرح سنتی روی مبل ها باشه. شبیه پارچه ی مبل قدیمی خانه ی پدریم! اگه یه پارچه پیدا بشه که توش هشت تا مربع باشه با طرح قدیمی میشه این کوسن ها رو از توش درست کرد!" اما پیدا کردن همچین پارچه ای مستلزم وقت و جستجوی زیاد بود و من اصلا" زمان و حوصله اش رو نداشتم. از طرفی داشت از شهرستان برامون مهمون می رسید. من به همسرم گفتم " باید چرخ خیاطی رو برای دوختن این کوسن آماده کنیم! " همسرم متعجب گفت : " کو پارچه اش؟! اصلا" از کجا معلوم همچین پارچه ای تا حالا بافته شده باشه؟! آوردن چرخ خیاطی و تعمیرش در این شرایط، خنده دار نیست؟! " ( این جا همسر من داشت مثل ذهن استدلالی عمل می کرد.) اما من می خواستم ایمان خفته رو به ایمان فعال تبدیل کنم.برای همین چرخ خیاطی رو که دم دست نبود بیرون آوردم و چرخ خراب رو تعمیر کردم . دو روز بعد مادرم رو دیدم. اون که در شهر دیگه ای بود بدون این که از ماجرای کوسن خبری داشته باشه یه پارچه برای من هدیه گرفته بود! یه پارچه که توش دقیقا" هشت مربع با طرح مبل های قدیمی داشت! خودش می گفت : " داشتم از توی بازار رد می شدم وقتی این پارچه رو دیدم احساس کردم باید برای تو بخرمش. اما هر کسی اون رو دید گفت آخه این به چه دردی می خوره! نه میشه برای لباس ازش استفاده کرد نه کاربرد دیگه ای داره اما نمی دونم چرا فکر کردم باید اون رو برای تو بگیرم! " ( در واقع مادرم بدون اینکه بدونه، از شهودش پیروی کرده بود.) باور می کنین؟ دقیقا: هشت تا مربع با همون رنگ و طرحی که خواسته بودم! آماده کردن چرخ خیاطی ایمان فعال رو ساخته بود! اما ماجرا تموم نشد! دور و بر خونه ی ما جایی نبود که ابر خورده بفروشند. همسرم خندید و گفت : "دیگه چه جادوگری ای می خوای بکنی؟ حالا مجبوری یه روز سر کار نری تا دنبال ابر خورده بگردی! ابر خورده که نمی تونه با پای خودش بیاد! ناسلامتی مهمون داریم، بهتره چرخ خیاطی رو از جلوی دست و پا جمع کنیم!" (باز هم داشت نقش ذهن استدلالی رو بازی می کرد! ) اما من باور داشتم که " برای یه کیسه ابر خورده که نباید یک روز از کارم بیفتم! به همسرم گفتم" نخ همرنگ کوسن رو باید توی چرخ گذاشت! من وقت ندارم از کارم بزنم پس چه اشکالی داره ابر خورده خودش با پای خودش بیاد بدون این که من دنبالش برم؟! " و با خودم گفتم : "خدا رو شکرمیکنم که ابر خورده ی مورد نیاز من از راه عالی به من می رسه در جهت خیر و صلاح همگان! (این یعنی جادوی کلام ) شاید باور نکنین اما فرداش که داشتم از سر کار به خونه بر می گشتم دیدم خانم همسایه یه گونی ابر خورده رو گذاشت جلوی در ! درست همون اندازه ای که من نیاز داشتم! ابر خورده با پای خودش اومده بود! همسایه مون، مونده بود که تا شب که ماشین شهرداری نمی یاد اون رو چی کار کنه؟! واقعا" ابر خواستن من در جهت خیر همگان بود! هم من به ابرم رسیدم و هم اون از شر ابر خورده ها راحت شد! نکته ی مهم _ ما به اندازه ی باورمون دریافت می کنیم! باور من این بود که یه کیسه ابر خورده اینقدر مهم نیست که من برای به دست آوردنش اذیت بشم! برای همین هم راحت به دست آوردمش. استادم می گفت اگه کسی باور واقعی داشته باشه که یه کیسه پول با پای خودش می یاد این اتفاق می افته! هیچ چیز آرزوهای ما رو محدود نمی کنه به جز باور هامون. ( فراموش نکنین این به معنی هیچ کاری نکردن و منتظر رسیدن پول از غیب بودن نیست. داشتن ایمان فعال یعنی همان " از تو حرکت از خدا برکت! ) نکته ی مهم _ اگه دنبال موفقیت باشین اما خودتون رو برای شکست آماده کنین، دچار همون وضعی می شین که برای اون تدارک دیدین. مثلا" کسی که می گه :" من منتظرم پولی به دست بیارم تا قرض هام رو بدم و اگه این جوری بشه یه پولی هم به فلان فقیر کمک می کنم." اما مدام نقشه می کشه که اگه نتونه قرضهاش رو بده ، چه بلایی سرش می یاد؟اون در واقع داره برای شکست تدارک می بینه . اما اگه این آدم ، خودش رو در حال پرداخت دیونش ببینه ( یعنی پیشاپیش وانمود کنه که چیزی رو که می خواد دریافت کرده ) و مثلا" زودتر اون کمکی رو که می خواد به اون آدم فقیر بکنه ، یعنی ایمان خاموشش رو به ایمان فعال تبدیل کرده و برای اومدن بارون گودال کنده. تمرین _ جلوی آرزوتون توی دفتر مراقبه بنویسین که اگه اون رو به دست بیارین، چه کارهایی می کنین. حالا باید تصور کنین که اون رو پیشاپیش ستانده اید! پس اون کارها رو انجام بدید! ببینید چه کارهایی می تونید انجام بدید که ایمان خاموش درباره ی آرزوتون رو به " ایمان فعال " تبدیل بکنید. خوب! من مجبورم به خاطر کمی وقت این مبحث رو باز نیمه تموم بگذارم . در واقع الان فقط به خاطر این که به آف های پر محبتتون پاسخی داده باشم آپ کردم اما قول می دم این دفعه خیلی زودتر آپ کنم پس من رو به خاطر تاخیرم که به خاطر شرایط بود ببخشید. لطفا" حتما" به راههایی که می تونین به وسیله ی اون ایمان خاموش در باره ی یک آرزو رو به ایمان فعال تبدیل کنین ، فکر کنید.چون این راه برای هر آرزویی فرق میکنه و خودتون باید راهش رو پیدا بکنید. خدایا! به نام نامی تو، گذشته را به دور می اندازم و در اکنون شگفت انگیز زندگی می کنم.آنجا که هر روز، شادمانیهایی شگفت انگیز و دور از انتظار در بر دارد! آمین!
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
کلاس جادوگری یک جادوگر (جلسه 19 _ سیستم آرزوها ) سلام سلام سلام سلام سلام. همگی به نوزدهمین جلسه از کلاس جادوگری خوش اومدین. خوب! بی مقدمه می ریم سراغ بقیه ی قوانین سیستم آرزوها. قانون 11 _ پذیرفتن طبیب برای درمان! ( معنای واقعی توکل ) شنیدین وقتی آرزویی بر آورده نمیشه بعضی ها می گن: شاید خدا چیز بهتری برای تو خواسته واسه ی همینه که الان این آرزویی که داری برآوره نمیشه چون خیر و صلاحت در خیر بزرگ تریه؟ واقعا" همین طوره.به گذشته و آرزو های دورتون توجه کنین. مطمئنم لااقل چند تا آرزو پیدا می کنین که با تمام وجودتون یه روزی اونهارو می خواستین اما گذشت زمان اون ها رو تغییر داده یا حتی به این نتیجه رسیدین که چقدر خدا دوستتون داشته که توی اون زمان ، اون آرزو برآورده نشده! دوستی رو میشناسم که نامزدی داشت و همه ی فکرش رسیدن به اون بود.همه ی آرزوهاش هم در همین مورد بود. یک سری اتفاقات باعث به هم خوردن این نامزدی شد. دوستم به شدت افسرده بود و مدام به من می گفت: دیگه با خدا قهرم! همه ی آرزوهای من بر باد رفت! من مدام بهش می گفتم: اون آدم به درد تو نمی خورده. و این رنج برای تو، مثل خوردن دوای تلخیه که به مریض میدن! با گذشت زمان، و ایجاد بهبودی، می بینی که خداوند شری رو از تو برگردونده! تو نمی تونی با طبیبی که اصرار داره دوای تلخ و بدمزه بخوری تا شفا پیدا کنی، قهر کنی! چند سال گذشت.دوستم ازدواج بسیار موفقی کرد با همسری که با تمام وجود اون رو دوست داشت.اما نامزد قبلیش، همسرش رو رها کرد و رفت خارج از کشور.اون آدم لاابالی و بی مسئولیتی بود و واقعا" آدم زندگی مشترک نبود.وقتی دوستم رو دیدم می گفت نمی دونم چه طوری خدا رو شکر کنم که چند سال پیش وقتی بهش التماس می کردم تا آرزوم رو برآورده کنه به حرفم گوش نکرد! پس وقتی چیزی رو میخوای_ هر چی که هست_ باید بگی: خدایا این آرزو یا چیزی بهتر از آن ، به من عطا کن! در جهت خیر و صلاح همگان. این یعنی توکل به خدا و پذیرفتن این که خداوند بهترین خیر را برای ما می خواهد. خداوند همون طبیبیه که میدونه ما در هر زمان به چه دارویی نیاز داریم. قانون 12 _در جهت خیر و صلاح همگان خواستن. ته هر آرزویی از خدا بخواه اون آرزو رو پر منفعت برای همه قرار بده! یعنی در جهت خیر و صلاح خودت و دیگران! این به خاطر قانون " کارما" ست. اگر برای همه خیر و صلاح بخواهی، خیر دریافت می کنی اما اگه آرزویی که داری، در جهت ضرر زدن به دیگران باشه، در این صورت قطعا" شر و بدی دریافت می کنی! پس دقت کنین! سراغ آرزوهایی نرین که توی اون ضرر دیگران نهفته است چون حتما" کارمای بدی دریافت می کنین! به عنوان مثال اگه عاشق خونه ی همسایه هستین نگین خدایا این خونه رو بده به من! بلکه بگین خدایا این خونه و یا برتر از اون رو که حق الهی منه، به من عطا کن در حالی که در جهت خیر و صلاح همگان باشه! و مثلا" خود همسایه خیرو برکت بزرگتری رو دریافت کنه. استاد من از کسی حرف میزد که همیشه آرزو داشت هر جوری که شده صاحب خونه ی همسایه بشه! همسایه ورشکست شد و مجبور شد خونه اش رو فوری به پول تبدیل کنه و به همین دلیل اون زن تونست خونه ی همسایه رو به قیمت ارزونی بخره. اون زن می تونست اون خونه رو بخواد و آرزو کنه اما به همون شیوه ای که گفتم ، یعنی در جهت خیر و صلاح دیگران نه فقط در جهت خیر و برکت خودش. و چون این کار رو نکرد، "کارما"ی بزرگی دریافت کرد. به محض رفتن به خونه ی جدید، خونه آتش گرفت !و همه ی زندگی اون زن سوخت! پس فراموش نکنید اگه آرزوتون در جهت خیر دیگران نباشه، حتی اگه برآورده بشه، براتون کارمای بزرگی رو به همراه می آره. قانون 13 – زنجیر ها رو از پای قوه ی تخیلتون بکنید! یعنی موقع آرزو کردن بگذارید که تخیلتون نا محدود پیش بره.مثلا" نگید فقط پنج میلیون تومن برای من کافیه! نگید " من همین یه پیکان رو دارم و همین برای من کافیه!" وقتی قوه ی تخیلتون رو در آرزو کردن _ به کم _ محدود می کنید، فقط همون رو دریافت می کنید نه بیشتر از اون رو! بعضی ها فکر می کنن معنی شکر کردن خدا و راضی بودن اینه که بگن :"همین هایی که دارم برام کافیه! خدا رو شکر! " بعدش هم تعجب می کنن چرا در های خیر و برکت به روشون بسته است!!! نه! راضی بودن یعنی لذت بردن از هر چی که الان داری و در عین حال آماده بودن برای دریافت خیر های بزرگتر! چون خداوند برای ما بهترین را خواسته است. پس فراموش نکنین موقع آرزو کردن نا محدود فکر کنید! قانون 14 _ هدف باید مشخص و حقیقی باشد.اهداف و آرزوها دو دسته اند: اهداف حقیقی و اهداف مجازی. اهداف حقیقی اون هایی هستند که شبانه روز بهشون فکر می کنیم.با یاد اون ها می خوابیم و با فکر اون ها بیدار میشیم. اما اهدافی که هر از چند گاهی به خاطرمون می یایند و بعد دوباره برای مدتی از ذهنمون می روند، اهداف واقعی نیستند. هدفی که در موردش به خودتون می گید: "ولش کن! من که بهش نمی رسم!پس ارزشش رو نداره که بهش فکر کنم! " جزو اهداف مجازیه نه حقیقی. این که هدف برای خود ما حقیقی باشه ، کافیه.چون ما به هر چیزی که باور کنیم می تونیم بهش برسیم، می رسیم.پس اگه دیگران هدف شما رو باور ندارند، هیچ اهمیتی نداره! فقط خود ما تعیین می کنیم که " حقیقی " چیست. اما فراموش نکنین هدف و آرزوی واقعی چیزیه که همیشه همراهمونه نه یه آرزویی که سریع تغییر می کنه یا فراموش میشه. قانون 15 _ باید بتوانیم آن هدف را ، با جزئیات، تعریف کنیم. ما باید همه ی جزئیات آرزومون رو بدونیم. فرض کنید آرزوتون داشتن یک خونه است .اگه همین الان غول چراغ جادو ، جلوی شما ظاهر بشه و ازتون بپرسه " اون خونه ای که می خواین، چند متره؟ تو چه شهریه؟ چند تا اتاق داره؟ و ..... اگه شما خودتون هم جزئیات خونه ی رویاهاتون رو ندونین، اون وقت باید به غول چراغ جادوتون چی بگین؟! تا خودمون دقیق ندونیم که چی می خوایم، نمی تونیم به ضمیر نا خود آگاهمون بگیم که چی می خواهیم تا اون به شعور حاکم بر هستی و کائنات اطلاع بده و اون رو خلق کنه. تا ما پیام درستی به بچه غول جادویی درونمون ندیم ( ضمیر ناخود آگاه ) ، اون چه طوری بفهمه که چه پیامی رو از ما به خدا و کائنات برسونه؟ (اگه یادتون باشه توی درسهای قبلی ارتباط خدا و کائنات و بچه غول درون رو توضیح دادم. ) اگه ماشین می خوایم باید بدونیم چه مدلی، چه رنگی و چه شکلی باشه .حتی باید بدونیم تو دوزی های ماشین باید چه رنگی و چه جنسی باشه! اگه خونه می خوایم باید بدونیم کجا باشه؟ چند خوابه باشه؟ پرده هاش چه رنگی باشه؟دیوارهاش رنگ باشه یا کاغذ دیواری؟ معماریش چه طوری باشه؟و... اگه همسری برای ازدواج می خوایم باید بدونیم چشمش چه رنگی باشه؟ قدش چقدر ؟ تحصیلاتش چی باشه؟سطح خانوادگیش چه طوری باشه؟ و .... همه ی جزئیات آرزوی مورد نظرتون رو توی دفتر مراقبه تون بنویسید. فقط دانستن اون کافی نیست! هر چقدر واضح تر اون رو و جزئیاتش رو بنویسید ، به نتیجه ی بهتری می رسید. نکته ی خیلی مهم در سیستم آرزوها _ اگه جزئیات آرزوتون رو ندونید، بعد از برآورده شدن اون متوجه میشین که هر جزئی که بهش فکر نکردین، به شکل بدی نمود پیدا کرده! یعنی جزئیات نا مطلوب! استاد من از دوستش صحبت می کرد که همیشه آرزو داشت زن یک میلیونر بشه! استاد من به دوستش می گفته باید جزئیات رو هم بدونه. اما اون خانم می گفته : جزئیات مهم نیست.فقط میلیونر باشه! " استادم می گفت اون اینقدر به میلیونر بودن شوهر آینده اش فکر کرد که بالاخره خیلی عجیب با یه مرد خیلی میلیونر ازدواج کرد.اما شوهر اون به شدت خسیس بود.اون نمی گذاشت حتی یک قرونش رو کسی غیر از خودش خرج کنه! این همون جزئیات نامطلوبه که اگه شما جزئیات آرزوتون رو معین نکنین ، خدای نکرده گرفتارش میشین! یک خاطره از خودم: نمونه ی این برای خود من هم پیش اومده. مدتها بود دلم یه حیوان خانگی می خواست. همه اش می گفتم: سگ من، خودش با پای خودش، می آد توی خونه ی ما و احتیاجی نیست که من دنبالش برم. همسرم می گفت : بیا بریم سگ مورد علاقه ات رو بخر. و من پا فشاری می کردم که " اون خودش می یاد! دلم نمی خواد بخرمش! یه روز که من خونه ام تو در رو باز می کنی و میگی: این سگ مائه! هدیه است! "من مدام به یه سگ پشمالو که موهاش تا روی زمین باشه و فرفری هم باشه فکر میکردم. اما هیچ وقت به اندازه ی اون و رفتارهاش فکر نمی کردم. ( اهمیت ندادن به جزئیات) مدام می گفتم من یه سگ با قیافه ی کارتونی می خوام که فقط دماغ و دو تا چشمش سیاه باشه و از لای موهاش زده باشه بیرون.فقط همین! دیگه هیچ چیش مهم نیست! بالاخره یه روز همسرم در خونه رو باز کرد و یه سگ پشمالو با موهای فر که فقط سیاهی دماغ و چشمهاش معلوم بود ، آورد توی خونه! قیافه اش با اونی که توی ذهن من بود مو نمی زد! واقعا" چند لحظه مبهوت بودم که چه جوری خیال من شکل واقعیت گرفته. موهاش هم تا زمین بود! همون جوری که خواسته بودم! در ضمن با وجود این که قیمت بالایی داشت، کسی اون رو به همسرم هدیه داده بود و همسرم پولی بابت اون پرداخت نکرده بود! یعنی همه ی خصوصیاتی که بهش فکر کرده بودم تحقق پیدا کردند اما اون جزئیاتی که بهش فکر نکرده بودم سیصد و شصت درجه متفاوت با میل من بود و کسی هم غیر از من مقصر نبود! من اندازه ی سگم رو برای غول چراغ جادو توضیح نداده بودم! اون گنده تر از یه پودل خونگی بود. موهاش تا روی زمین بود اما اینقدر شونه نشده بود که پر گره بود و وقتی بردیمش دکتر گفت باید موهاش رو از ته ته بزنه! وقتی موهاش رو زدیم ماهها طول کشید تا به شکل اولش برگشت. و از اولش عاشق همسرم بود نه من! با من ارتباطش خوب بود اما وقتی همسرم می اومد فقط اون رو ترجیح میداد و به من غرش می کرد! و این خیلی عجیبه چون من حتی با سگ های وحشی توی خیابون در عرض چند دقیقه دوست میشم در حالی که همسرم از سگ ها می ترسیدو هیچ وقت هیچ حیوانی بااون ارتباط خوبی برقرار نمی کرد! من هرگز موقع آرزو کردن به این فکر نکرده بودم سگی که می یاد توی خونمون، من رو صاحب خودش بدونه نه همسرم رو! ( دقت نکردن به جزئیات) تمرین: جرئیات آرزوتون رو در دفتر مراقبه بنویسید.حتی اگه می تونید، اون رو نقاشی کنید. بعد اون رو آتش بزنید تا به " انرژی برتر" تبدیل بشه.هرگز مطالبی رو که در مورد آرزوهاتون می نویسید، دور نریزید. چون دست نوشته ها به خاطر انرژی کلمات که پشتشون مخفیست، مقدس هستند و ما با پاره کردن اون ها، در واقع به عزت نفس خودمون توهین می کنیم و این پیام بسیار بدی برای ناخودآگاه ماست. قانون 16 _سپردن این بار به خداوند! آرزو مثل یک "بار " می مونه که ما باید در شبی تاریک، حملش کنیم تا به مقصد برسه. اگه خودمون بخوایم حملش کنیم، مدام سنگینی اون رو ،احساس می کنیم و چنان دست هامون پره که حتی نمی تونیم شمعی روشن کنیم تا جلوی پامون رو ببینیم! حتی اگه از دور دست نوری بیاد، اون بار چنان جلوی دیدمون رو گرفته که چیزی رو نمی بینیم! بعلاوه باید تمام راه نگران سالم به مقصد رسوندن اون باشیم و از کجا معلوم که راهزنها اون رو از ما ندزدند؟ آیا شما باید با راهزنها بجنگید؟ آیا در اثر حوادث مختلف، اون رو از دست نمی دید؟ فراموش نکنید" جنگ از آن خداست نه انسان! " پس فقط یک راه وجود داره! این بار رو به خدا بسپرید! توی قوانین قبلی هم گفتم که چگونگی به انجام رسیدن آرزو ربطی به ما نداره! شما فقط اون آرزو رو در جهت خیر همگان، از خدا بخواهید و بعد از اون ، آروم و شاد، بدون دغدغه و نگرانی، منتظر دریافت اون آرزو باشید. "اسکاول شین" "سپردن بار " را این گونه تعریف می کند: "در طبیعت، تنهاچیزی که به یک جسم وزن می بخشد، قانون جاذبه است.اگر بشود سنگریزه ای را به اندازه ای که باید، بالابرد و از این سیاره ، دور کرد، به بی وزنی می رسد! " او می گوید وقتی عیسی مسیح می گفت ((بیایید نزد من ای همه ی گران باران! و یوغ مرا بر خود گیرید، زیرا یوغ من خفیف است و بار من، سبک! من شما را آرامش خواهم بخشید. )) منظور همین سپردن بار به خداوند بوده است.سپردن بار به هشیاری برتر (خدا )یعنی رساندن بار به عرصه ای که " بار سبک شده است! " یعنی به بی وزنی رسیده است. در "مزمور 55" می خوانیم:"نصیب خود را به خداوند بسپار و تو را رزق خواهد داد."جنگ از آن خداست نه انسان! تنها وظیفه ی انسان این است که آرام بگیرد.در انجیل آمده: "بایستید و نجات خداوند را ببینید.خداوند برای شما جنگ خواهد کرد و شما خاموش باشید." تمرین :بارها و بارها تکرار کنید"این بار را به الوهیت باطنم ( خدا ) می سپارم تا خودم شاد و هماهنگ و متعالی باقی بمانم." می تونید بعد از آرزوتون، بارها و بارها این جمله رو در دفتر مراقبه تون بنویسید. نکته ی مهم: همیشه سحر بعد از تاریک ترین زمان شب از راه می رسه! اغلب، قبل از موفقیت عظیم، شکست ظاهری رخ می ده.گویی که همه ی جریان ها، بر خلاف مسیر طبیعی خودشون، پیش میرن و همه چی خلاف میل ما میشه! و افسردگی و ناامیدی بر هشیاری انسان سایه می اندازه.در این زمان، همه ی ترس هایی که در نیمه ی تاریکمون پنهان کردیم، آشکار میشند. توی این شرایط، به یاد داشته باشید این ترسها دارن آشکار میشن تا از درون ما، به سطح بیان و بیرون ریخته بشن!در این زمان بیشتر از همیشه باید بارها رو به خدا بسپرید و سعی کنید آروم باقی بمونید. در عهد عتیق _کتاب دوم تواریخ _باب بیستم آمده:" یهوشافاط که در محاصره ی دشمن ( دشمن یعنی تنگدستی، بیماری، یا هر وضعیت ناخوشایند دیگر) گرفتار شد، سنجهایش را به هم کوبید و خدا را شکر کرد که نجات یافته است!" فلورانس اسکاول شین" به شاگردی که از او پرسید "آخر چقدر بایددر تاریکی ماند؟" پاسخ داده :"آنقدر که بتوان در تاریکی دید. و سپردن بار، این توانایی را به آدمی می دهد که در تاریکی ببیند. " خوب! قوانین سیستم آرزوها همچنان ادامه داره ! پس حتما" این تمرین ها رو انجام بدید و منتظر پست بعدی باشین! خدایا!همه ی بارها را به تو می سپارم تا در تاریکی ها، سحری را که از راه می رسد، ببینم! یاریم کن! آمین!
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
کلاس جادوگری یک جادوگر ( جلسه ی 21 _ سیستم آرزوها ) سلام سلام سلام سلام سلام. زود زود زود بریم سر ادامه ی مبحث سیستم آرزوها.باشه؟...خوب! پس به بیست و یکمین جلسه ی کلاس جادوگری خوش اومدین! قانون 20 _ هر چیزی را که آرزو داریم دریافت کنیم باید مثل همان را به دیگران ببخشیم ، چون آدمی تنها آنچه را که می دهد می تواند باز ستاند. (قانون کارما) یادتون که هست من قبلا" قانون کارما رو مفصل تو یکی از پستهام توضیح دادم. کارما یعنی بومرنگ. یعنی هر کار که یک زمان در حق کسی انجام می دیم به شکل دیگه ای به ما بر می گرده . یعنی اگه به دیگران عشق بدیم عشق دریافت می کنیم و برعکسش هم صادقه. حالا فرض می کنیم شما دنبال به دست آوردن محبت آدمی به اسم الف هستید و می گید من که همه اش به الف عشق می دم پس چرا از اون محبت در یافت نمی کنم؟ فراموش نکنین که قانون کارما در سیستم آرزوها خیلی همه گیر و چند جانبه عمل می کنه. یعنی شاید شما محبت خودتون رو از آدمی به اسم ب دریغ کردین و حالا کارمای اون رو دارین از طریق الف دریافت می کنین. ساده تر بگم؟ اگه من به دوستم بگم : "حو صله ات رو ندارم. " کارمای من حتما" این نیست که اونم به من بگه حوصله ی من رو نداره! نه! من همون حرف رو از دهن کسی _ مثلا" همسرم _ خواهم شنید که اگه به من بگه حوصله ام رو نداره ، خیلی بیشتر می رنجم تا این که از زبون همون دوست بشنوم. پس برای دریافت آرزوتون یه کار مهم باید بکنین. اونم اینه که زیر آرزوتون بنویسین " آیا کسی هست که شما همون چیز رو از اون دریغ کرده باشین؟ " اون وقت طبق قانون کارما برای دریافت چیزی که آرزوش رو دارین از همون شروع به بخشیدن به دیگران کنین. پس اگه مثلا" آرزوی ما دریافت محبته، باید به دیگران محبت ببخشیم. اگه می خوایم پول زیادی به دست بیاریم باید از پولی که داریم به دیگران ببخشیم و.... قانون 21 _ فرا خواندن قانون عفو و بخشایش الهی (فیض و رحمت الهی) برای رهایی از عقوبت کارماها. " فلورانس اسکاول شین" در " چهار اثر" از زنی مثال می زنه که توی بانک یک نفر کارمندبانک، بهش اسکناس بیست دلاری جعلی می ده! اون به اسکاول شین می گه حالا بعد از چندین ساعت امکان نداره مسئولین بانک قبول کنن که اون ها اشتباهی پول جعلی به اون دادن! اسکاول شین می پرسه به نظرت این کارمای کدوم کارته؟ زن به یاد می آره که یک بار به شوخی برای دوستش اسکناس جعلی فرستاده! اسکاول شین به اون می گه " تو با این شوخی، قانون کارما رو فعال کردی چون قانون کارما شوخی و غیر شوخی نمی شناسه! اون از زن می خواد تا قانون عفو و بخشایش خدا رو فرا بخونه و بعد به مسئول بانک موضوع رو بگه. زن کارمند همین کار رو می کنه و بر خلاف تصورش رئیس بانک خیلی راحت می پذیره و اسکناس اون رو تعویض می کنه! خیلی وقتها آرزوهای ما به خاطر شوخی هایی که با دیگران کردیم واقعی نمی شن چون ما قانون کارما رو که شوخی سرش نمی شه فعال کردیم. پس اگه آرزویی داریم که نمی دونیم چرا گره توی اون افتاده و برآورده نمی شه باید از عفو و بخشش خدا کمک بخوایم تا کارماهایی رو که نمی دونیم یا فراموش کردیم یا دیگه به اون آدم دسترسی نداریم تا جبران کنیم ، رو ببخشه و از ما برداره. برای این کار باید مدام تکرار کنیم که " خدایا!من قانون عفو و بخشایش تو را فرا می خوانم و سپاس می گذارم که در پرتو لطف الهی تو هستم و نه در لوای قانون کارما.من از خداوند می خواهم من را ببخشد و از عواقب خطاهایم آزاد کند.خدا را برای دریافت عالی آرزوهایم شکر می کنم چون خدا برای من بهترین را خواسته است پس من نمی توانم آرزویی را که حق الهی من است از دست بدهم." فراموش نکنیم که قانون عفو و بخشایش الهی تنها قانونیه که از قانون کارما قویتر عمل می کنه و می تونه اون رو جبران کنه یا جلوش رو بگیره.( من که فکر می کنم اگه خداوند در توبه را برای انسان باز گذاشته برای همینه تا انسان از دست کارمای اعمال بدش به خداوند پناه ببره! ) در انجیل آمده: "بیایید ای برکت یافتگان و از پدر من، ملکوتی را که از ابتدای عالم برای شما آماده شده است، به میراث گیرید. " و آمده که : " از جایی که نکاشته ای می دروی و از جایی که نیفشانده ای، گرد می آوری. " (این یعنی قانونی که خلاف کارما عمل می کنه! ) و همچنین آمده "....خاطر جمع دارید که من بر جهان غالب شده ام. ..پس از آن مرگ نخواهد بود و ماتم و ناله و درد ، دیگر رو نخواهد کرد، زیرا که چیز های دیگر گذشت. " منظور از جهان یعنی گناه و بیماری و مرگ. یعنی عیسی مسیح به انسان ها بشارت داده که تنها راه برای رهایی از عقوبت کارماها پناه بردن به خداوند است. یک مثال از خودم : ( در مورد دریافت کارمای خوب ) من اهل چت کردن از طریق کامپیوتر نیستم اما چند وقت قبل خانمی از دوستان وبلاگی که حال روحیش خیلی بد بود از من خواسته بود که کمکش کنم. من شبهای زیادی رو با اون از طریق سیستم صحبت کردم تا در حد توانم بهش کمک کرده باشم.همسرم که می دید من انرژی زیادی صرف این موضوع می کنم و خودم هم خیلی اذیت می شم، تعجب می کرد و می گفت چرا برای کسی که هیچ آشنایی با اون نداری اینقدر وقت می گذاری؟ چند وقت بعد قبض تلفنم اومد و دقیق مبلغ پنجاه هزار تومن پول استفاده ی من از اینترنت به خاطر صحبت با اون خانوم اومد. همسرم گفت " اون خانوم حتی نمی دونه تو پنجاه هزار تومن رو به خاطر اون میدی! من با قطعیت و ایمان گفتم " من لطفی به اون خانم نکردم چون مطمئنم کارمای خوبی رو از جای دیگه ای دریافت خواهم کرد پس در واقع در حق خودم خوبی کردم نه اون! اما در مورد قبض تلفن یقینا" ظرف همین چند روز همین پنجاه هزار تومن از طریق همین کامپیوتر به من بر می گرده! طبق قانون کارما! همسرم ناباورانه خندید و گفت " من که واسه پول تلفن نمی گم. فقط گاهی به این قوانین شک می کنم! تازه دلم از این همه انرژی گذاشتنت می سوزه. فقط همین! اما من به چیزی که گفته بودم یقین داشتم.هنوز چند روز بیشتر نگذشته بود که یکی از دوستان وبلاگی به نام فرشته ی مهر برام پیغام گذاشت که چون شما جواب سوالی رو که من در وبلاگم پرسیده بودم درست جواب دادین پس برنده ی پنجاه هزار تومن پول شدین! اول می خواستم جایزه رو نگیرم واسه ی همین جوابش رو ندادم اما بعد یادم افتاد که یه قانون توانگری می گه وقتی هدیه ای دریافت می کنی باید با شادی اون رو بگیری و اگه پوله از روش عشریه بدی. در این صورت درهای توانگری بیشتری به روی تو و پرداخت کننده ی هدیه، باز خواهد شد. به همین دلیل جایزه رو ، _ به عنوان اعلام آمادگی برای دریافت توانگری های بعدی _ گرفتم . حالا یه بار دیگه از دوست خوبم فرشته ی مهر تشکر می کنم . جایزه ی اون واقعا" برای من آغاز چند توانگری بزرگ شد.امیدوارم برای خود اون هم توانگری به همراه داشته باشه خصوصا" که عشریه ی این جایزه رو به آدم بسیار مستحقی پرداخت کردم تا دعای خیرش شامل حال فرشته ی مهر بشه. خوب ! این مثال رو زدم چون هم به فرشته ی مهر قول داده بودم بگم چه قصه ای پشت این جایزه بوده و هم برای اینکه بگم از قانون کارماها غافل نشین! همون طور که ممکنه گرفتار کارماهای بد اعمالمون بشیم، می تونیم از طریق دریافت کارماهای خوب به برآورده شدن آرزوهامون هم کمک بکنیم. تمرین: جلوی لیست آرزوهاتون بنویسید که چه طوری می تونید از همون چیزی که آرزوش رو دارید، به دیگران ببخشید تا عین اون رو دریافت کنید. یادتون باشه همیشه چیزی برای بخشیدن وجود داره. اگه دلتون پول می خواد و هیچ پولی برای بخشش ندارید،(که من فکر می کنم بالاخره چند سکه پول خرد که میشه بخشید، نه؟ ) به جای اون لبخند، عشق، مهربونی و دوست داشتن که می شه بخشید.مگه نه؟ تمرین : جلوی لیست آرزوهایی که هر کار می کنید برآورده نمی شن، بنویسید که آیا همون رو از کسی دریغ کردین یا نه؟ لطفا" درباره ی این موضوع راجع به خودتون سختگیر باشین. تمرین: برای رفع کارماهایی که در اثر شوخی ها و اشتباهاتمون به خودمون جلب کردیم، یا کارماهایی که دیگه نمیشه جبرانش کرد، به بقیه ی مردم نیکی کنیم و حتما" به قانون عفو و بخشایش الهی پناه ببریم. خدایا! کمکمان کن تا به دور از هر جانبداری خودمان را قضاوت کنیم تا نور تو در درونمان تجلی کند و هر چه ترس و تردید و خشم و نفرت را بزداید.آمین!
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
کلاس جادوگری یک جادوگر ( جلسه ی 21 _ سیستم آرزوها ) سلام سلام سلام سلام سلام. زود زود زود بریم سر ادامه ی مبحث سیستم آرزوها.باشه؟...خوب! پس به بیست و یکمین جلسه ی کلاس جادوگری خوش اومدین! قانون 20 _ هر چیزی را که آرزو داریم دریافت کنیم باید مثل همان را به دیگران ببخشیم ، چون آدمی تنها آنچه را که می دهد می تواند باز ستاند. (قانون کارما) یادتون که هست من قبلا" قانون کارما رو مفصل تو یکی از پستهام توضیح دادم. کارما یعنی بومرنگ. یعنی هر کار که یک زمان در حق کسی انجام می دیم به شکل دیگه ای به ما بر می گرده . یعنی اگه به دیگران عشق بدیم عشق دریافت می کنیم و برعکسش هم صادقه. حالا فرض می کنیم شما دنبال به دست آوردن محبت آدمی به اسم الف هستید و می گید من که همه اش به الف عشق می دم پس چرا از اون محبت در یافت نمی کنم؟ فراموش نکنین که قانون کارما در سیستم آرزوها خیلی همه گیر و چند جانبه عمل می کنه. یعنی شاید شما محبت خودتون رو از آدمی به اسم ب دریغ کردین و حالا کارمای اون رو دارین از طریق الف دریافت می کنین. ساده تر بگم؟ اگه من به دوستم بگم : "حو صله ات رو ندارم. " کارمای من حتما" این نیست که اونم به من بگه حوصله ی من رو نداره! نه! من همون حرف رو از دهن کسی _ مثلا" همسرم _ خواهم شنید که اگه به من بگه حوصله ام رو نداره ، خیلی بیشتر می رنجم تا این که از زبون همون دوست بشنوم. پس برای دریافت آرزوتون یه کار مهم باید بکنین. اونم اینه که زیر آرزوتون بنویسین " آیا کسی هست که شما همون چیز رو از اون دریغ کرده باشین؟ " اون وقت طبق قانون کارما برای دریافت چیزی که آرزوش رو دارین از همون شروع به بخشیدن به دیگران کنین. پس اگه مثلا" آرزوی ما دریافت محبته، باید به دیگران محبت ببخشیم. اگه می خوایم پول زیادی به دست بیاریم باید از پولی که داریم به دیگران ببخشیم و.... قانون 21 _ فرا خواندن قانون عفو و بخشایش الهی (فیض و رحمت الهی) برای رهایی از عقوبت کارماها. " فلورانس اسکاول شین" در " چهار اثر" از زنی مثال می زنه که توی بانک یک نفر کارمندبانک، بهش اسکناس بیست دلاری جعلی می ده! اون به اسکاول شین می گه حالا بعد از چندین ساعت امکان نداره مسئولین بانک قبول کنن که اون ها اشتباهی پول جعلی به اون دادن! اسکاول شین می پرسه به نظرت این کارمای کدوم کارته؟ زن به یاد می آره که یک بار به شوخی برای دوستش اسکناس جعلی فرستاده! اسکاول شین به اون می گه " تو با این شوخی، قانون کارما رو فعال کردی چون قانون کارما شوخی و غیر شوخی نمی شناسه! اون از زن می خواد تا قانون عفو و بخشایش خدا رو فرا بخونه و بعد به مسئول بانک موضوع رو بگه. زن کارمند همین کار رو می کنه و بر خلاف تصورش رئیس بانک خیلی راحت می پذیره و اسکناس اون رو تعویض می کنه! خیلی وقتها آرزوهای ما به خاطر شوخی هایی که با دیگران کردیم واقعی نمی شن چون ما قانون کارما رو که شوخی سرش نمی شه فعال کردیم. پس اگه آرزویی داریم که نمی دونیم چرا گره توی اون افتاده و برآورده نمی شه باید از عفو و بخشش خدا کمک بخوایم تا کارماهایی رو که نمی دونیم یا فراموش کردیم یا دیگه به اون آدم دسترسی نداریم تا جبران کنیم ، رو ببخشه و از ما برداره. برای این کار باید مدام تکرار کنیم که " خدایا!من قانون عفو و بخشایش تو را فرا می خوانم و سپاس می گذارم که در پرتو لطف الهی تو هستم و نه در لوای قانون کارما.من از خداوند می خواهم من را ببخشد و از عواقب خطاهایم آزاد کند.خدا را برای دریافت عالی آرزوهایم شکر می کنم چون خدا برای من بهترین را خواسته است پس من نمی توانم آرزویی را که حق الهی من است از دست بدهم." فراموش نکنیم که قانون عفو و بخشایش الهی تنها قانونیه که از قانون کارما قویتر عمل می کنه و می تونه اون رو جبران کنه یا جلوش رو بگیره.( من که فکر می کنم اگه خداوند در توبه را برای انسان باز گذاشته برای همینه تا انسان از دست کارمای اعمال بدش به خداوند پناه ببره! ) در انجیل آمده: "بیایید ای برکت یافتگان و از پدر من، ملکوتی را که از ابتدای عالم برای شما آماده شده است، به میراث گیرید. " و آمده که : " از جایی که نکاشته ای می دروی و از جایی که نیفشانده ای، گرد می آوری. " (این یعنی قانونی که خلاف کارما عمل می کنه! ) و همچنین آمده "....خاطر جمع دارید که من بر جهان غالب شده ام. ..پس از آن مرگ نخواهد بود و ماتم و ناله و درد ، دیگر رو نخواهد کرد، زیرا که چیز های دیگر گذشت. " منظور از جهان یعنی گناه و بیماری و مرگ. یعنی عیسی مسیح به انسان ها بشارت داده که تنها راه برای رهایی از عقوبت کارماها پناه بردن به خداوند است. یک مثال از خودم : ( در مورد دریافت کارمای خوب ) من اهل چت کردن از طریق کامپیوتر نیستم اما چند وقت قبل خانمی از دوستان وبلاگی که حال روحیش خیلی بد بود از من خواسته بود که کمکش کنم. من شبهای زیادی رو با اون از طریق سیستم صحبت کردم تا در حد توانم بهش کمک کرده باشم.همسرم که می دید من انرژی زیادی صرف این موضوع می کنم و خودم هم خیلی اذیت می شم، تعجب می کرد و می گفت چرا برای کسی که هیچ آشنایی با اون نداری اینقدر وقت می گذاری؟ چند وقت بعد قبض تلفنم اومد و دقیق مبلغ پنجاه هزار تومن پول استفاده ی من از اینترنت به خاطر صحبت با اون خانوم اومد. همسرم گفت " اون خانوم حتی نمی دونه تو پنجاه هزار تومن رو به خاطر اون میدی! من با قطعیت و ایمان گفتم " من لطفی به اون خانم نکردم چون مطمئنم کارمای خوبی رو از جای دیگه ای دریافت خواهم کرد پس در واقع در حق خودم خوبی کردم نه اون! اما در مورد قبض تلفن یقینا" ظرف همین چند روز همین پنجاه هزار تومن از طریق همین کامپیوتر به من بر می گرده! طبق قانون کارما! همسرم ناباورانه خندید و گفت " من که واسه پول تلفن نمی گم. فقط گاهی به این قوانین شک می کنم! تازه دلم از این همه انرژی گذاشتنت می سوزه. فقط همین! اما من به چیزی که گفته بودم یقین داشتم.هنوز چند روز بیشتر نگذشته بود که یکی از دوستان وبلاگی به نام فرشته ی مهر برام پیغام گذاشت که چون شما جواب سوالی رو که من در وبلاگم پرسیده بودم درست جواب دادین پس برنده ی پنجاه هزار تومن پول شدین! اول می خواستم جایزه رو نگیرم واسه ی همین جوابش رو ندادم اما بعد یادم افتاد که یه قانون توانگری می گه وقتی هدیه ای دریافت می کنی باید با شادی اون رو بگیری و اگه پوله از روش عشریه بدی. در این صورت درهای توانگری بیشتری به روی تو و پرداخت کننده ی هدیه، باز خواهد شد. به همین دلیل جایزه رو ، _ به عنوان اعلام آمادگی برای دریافت توانگری های بعدی _ گرفتم . حالا یه بار دیگه از دوست خوبم فرشته ی مهر تشکر می کنم . جایزه ی اون واقعا" برای من آغاز چند توانگری بزرگ شد.امیدوارم برای خود اون هم توانگری به همراه داشته باشه خصوصا" که عشریه ی این جایزه رو به آدم بسیار مستحقی پرداخت کردم تا دعای خیرش شامل حال فرشته ی مهر بشه. خوب ! این مثال رو زدم چون هم به فرشته ی مهر قول داده بودم بگم چه قصه ای پشت این جایزه بوده و هم برای اینکه بگم از قانون کارماها غافل نشین! همون طور که ممکنه گرفتار کارماهای بد اعمالمون بشیم، می تونیم از طریق دریافت کارماهای خوب به برآورده شدن آرزوهامون هم کمک بکنیم. تمرین: جلوی لیست آرزوهاتون بنویسید که چه طوری می تونید از همون چیزی که آرزوش رو دارید، به دیگران ببخشید تا عین اون رو دریافت کنید. یادتون باشه همیشه چیزی برای بخشیدن وجود داره. اگه دلتون پول می خواد و هیچ پولی برای بخشش ندارید،(که من فکر می کنم بالاخره چند سکه پول خرد که میشه بخشید، نه؟ ) به جای اون لبخند، عشق، مهربونی و دوست داشتن که می شه بخشید.مگه نه؟ تمرین : جلوی لیست آرزوهایی که هر کار می کنید برآورده نمی شن، بنویسید که آیا همون رو از کسی دریغ کردین یا نه؟ لطفا" درباره ی این موضوع راجع به خودتون سختگیر باشین. تمرین: برای رفع کارماهایی که در اثر شوخی ها و اشتباهاتمون به خودمون جلب کردیم، یا کارماهایی که دیگه نمیشه جبرانش کرد، به بقیه ی مردم نیکی کنیم و حتما" به قانون عفو و بخشایش الهی پناه ببریم. خدایا! کمکمان کن تا به دور از هر جانبداری خودمان را قضاوت کنیم تا نور تو در درونمان تجلی کند و هر چه ترس و تردید و خشم و نفرت را بزداید.آمین!
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
کلاس جادوگری یک جادوگر (جلسه ی 22 _ سیستم آرزوها) سلام سلام سلام سلام سلام. مثل همیشه با آرزوی توانگری برای همه ی شما شروع می کنم. خوب! می ریم سراغ قانون بعدی از سیستم آرزوها. توی این پست ما از سخنان " فلورانس اسکاول شین " زیاد استفاده می کنیم. قانون 22 _ ریختن حصارها و باز کردن در مخفی شهر توفیق، با ایجاد حالتی خوشایند یا یک لبخند یا کلامی مناسب. در کتاب مقدس، (صحیفه ی یوشع: 20:6) آمده : " آنگاه قوم صدا زدند و کرناها را نواختند و چون قوم آواز کرنا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند شهر به زمین افتاد و قوم یعنی هر کس پیش روی خود به شهر بر آمد و شهر را گرفتند. " در کتاب مقدس حکایت اعجاب انگیز به زمین افتادن حصار شهر اریحا را می خوانیم. البته همه ی داستانهای کتاب مقدس تفسیری مابعدالطبیعه دارند. شهر اریحا شهری بوده پر از گنج های عظیم و دور تا دور اون حصاری بوده که نمی گذاشته کسی وارد اون شهر بشه و به گنجها دست پیدا کنه. وقتی قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر اریحا فرو ریخت.آواز بلند یعنی " تاکید بر عبارت حاوی حقیقت " شهر اریحا سمبل "توفیق" است. توفیقی که هر انسانی آن را می خواهد. هر چند که انگار این توفیق در پس در یا دیواری پنهان شده است. ( حصارهای شهر اریحا ) تقریبا" همه ی ما بین خودمان با توفیقی که آرزوی اون رو داریم، حصاری بنا کردیم. اغلب این حصار ، حصار نفرته. نفرت از کسی یا از اوضاع و شرایطی ، راه خیر و خوشی رو سد می کنه.اگه در چیزی شکست خورده باشیم و به آرزویی نرسیده باشیم و این باعث بشه که به موفقیت آدم های دیگه نفرت بورزیم، راه موفقیت خودمون رو سد می کنیم. نکته ی اول _پس اولین کاری که باید بکنیم تا حصارهایی که مانع رسیدن ما به شهر توفیقه، فرو بریزه، اینه که رشک و نفرتی رو که از موفقیت دیگران داریم با " بیان عبارت حاوی حقیقت " از بین ببریم."اسکاول شین" برای از بین بردن رشک و نفرت تکرار این عبارت رو توصیه می کنه: اکنون خدا نه تنها آنچه را برای دیگران کرده ، بلکه بیش از آن را نیز برای من انجام می دهد. نکته ی دوم _معمولا" ایجاد حالتی خوشایند یا یک لبخند، در مخفی توفیق را می گشاید. لبخند زدن و ایجاد حالت خوشایند یعنی دلسرد نشدن از بر آورده شدن آرزو ها ، یعنی با شاد بودن و ایجاد حالات خوشایند نشون بدیم ( گودال بکنیم ) که مطمئنیم آرزومون در حال برآورده شدنه. زندگی در گذشته و ناله و مویه از بداقبالیها ، پیرامون اریحایمان حصاری بلند می کشه. نکته ی سوم _ "تنها آن چیزی را به خود جذب می کنیم که بی نهایت به آن می اندیشیم." اگه مدام به برآورده نشدن آرزومون فکر کنیم مانع برآورده شدن اون می شیم. پس اگه مدام درباره ی این که آرزومون برآورده نمیشه صحبت کنیم، این خود ما هستیم که بین خودمون و آرزومون حصار های اریحا رو کشیدیم و مانع رسیدنمون به اون آرزو می شیم. نکته ی چهارم _توی داستان " علی بابا و چهل دزد بغداد " که از قصه های هزار و یکشبه ، می خونیم که علی بابا صاحب مخفی گاهیه مرموز و پنهان در پس کوه ها و صخره ها که فقط با کلمه ی رمز " باز شو سی زم! " میشه داخل اون شد. این همون به کار بردن کلامیه که حصار ها ی بین ما و بر آورده شدن آرزوهامون رو فرو می ریزه. کلامی که بارقه ای از تحقق آرزو در آن باشد ، امور را دگرگون می کنه. زیرا واژه ها و اندیشه ها مثل نوعی رادیو اکتیویته هستند. شور و شوق نسبت به هر کاری که انجام می دهیم در مخفی توفیق را باز می کند. اگه آرزویی دارید که بهش نمی رسید و فکر می کنید مدام در ایجاد اون تاخیر به وجود می آد ، از تکرار این کلام برای ریخته شدن حصار های شهر اریحای آرزوتون استفاه کنید " اکنون حصار های تنگدستی و تاخیر فرو می ریزند و در پرتو لطف الهی به ارض موعود خود وارد می شوم. قانون 23 – باور کنیم که در برآورده کردن آرزوی ما، خدا هرگز شکست نمی خورد. خیلی وقتها ما از زبون مردم می شنویم که می گند " " باید منتظر بدتر از این ها هم باشم. " یا " آرزوهام که انجام نمیشه ، هیچ! هی بد بیاری هم می آرم و اوضاعم بد تر و بد تر هم میشه. " یا " من بیچاره کجا و رسیدن به این آرزوها کجا؟ " یا " واقعا" ممکنه خدا این آرزو رو برآورده کنه؟ آخه چه طوری ممکنه؟ "و امثال این جملات. قبلا" گفته بودم که " فقط آنچه که انتظارش را داریم، تحقق می یابد. در انجیل ( متی : 9 :29 ) آمده : "بر وفق ایمانتان به شما بشود ." من قبلا" توضیح دادم که جادوی کلام چیه و همین طور هم توضیح دادم که چه طوری برای انجام شدن یک آرزو باید گودال بکنیم و بعد چه طوری بارها رو به خدا بسپریم. چون این که ما منتظر دریافت چی باشیم ، تعیین می کنه که چی رو به دست بیاریم . بی درنگ چنان رفتار کنین که انگار منتظر خیر و صلاح و شادمانی و فراوانی ای هستین که خداوند برای شما می خواهد. شروع کنید به کندن گودال ها. بهترین ها رو از خدا بخواهید اما برای خدا تعیین تکلیف نکنید یعنی نگید از کدام راه می خواهید به آرزوتون برسید. ( راه رو خدا تعیین می کنه. پس با تعیین راه، راههای غیر منتظره ی برآورده شدن آرزو ها رو به روی خودتون نبندین. ) فراموش نکنیم که : 1 _خدا اینقدر قدرتمند هست که تدابیر حیرت انگیز بیافرینه. 2_اون هیچ وقت در برآورده کردن آرزوهای ما کم نمی آره و شکست نمی خوره. 3_ اون برای ما بهترین ها رو می خواد. اگه معتقد و منتظر باشیم تا خدا برای ما بهترین ها رو به وجود بیاره حتما" همین طور می شه. در کتاب مقدس سه هزار وعده وجود داره.بیاین از همین حالا در انتظار تحقق این وعده ها و تحقق این برکت ها باشیم.به همه ی موهبت هایی که آرزوشون رو دارید، فکر کنید. حتی اگه دوردست به نظر می آن. و منتظر باشین تا در پرتو لطف الهی ، به گونه ای غیر منتظره به سراغتون بیان چون خدا معجزات خودش رو از راههای عجیب به انجام می رسونه. هر وقت در این مورد دچار شک شدین تکرار کنین که " خدا هرگز دیر نمی کند. خدا هرگز شکست نمی خورد. خدا برای من بهترین ها را می خواهد. " تمرین _این رو روی یه ورق کاغذ بنویسین و بگذاریدش توی کیفتون یا یه جایی که مدام چشمتون بهش بخوره. در حالت عادی و آلفای قبل خواب زیاد تکرارش کنید. وقتی چشم امیدم به خدا باشد، هیچ چیز اینقدر عجیب نیست که راست نباشد! هیچ چیز این قدر عجیب نیست که پیش نیاید! هیچ چیز این قدر عجیب نیست که دیر نپاید! خدایا! من در انتظار خیر و صلاح های غیر منتظره ام که هم اکنون از جانب تو برای من از راه های عالی انجام خواهد شد. آمین!
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
کلاس جادوگری یک جادوگر (جلسه ی 22 _ سیستم آرزوها) سلام سلام سلام سلام سلام. مثل همیشه با آرزوی توانگری برای همه ی شما شروع می کنم. خوب! می ریم سراغ قانون بعدی از سیستم آرزوها. توی این پست ما از سخنان " فلورانس اسکاول شین " زیاد استفاده می کنیم. قانون 22 _ ریختن حصارها و باز کردن در مخفی شهر توفیق، با ایجاد حالتی خوشایند یا یک لبخند یا کلامی مناسب. در کتاب مقدس، (صحیفه ی یوشع: 20:6) آمده : " آنگاه قوم صدا زدند و کرناها را نواختند و چون قوم آواز کرنا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند شهر به زمین افتاد و قوم یعنی هر کس پیش روی خود به شهر بر آمد و شهر را گرفتند. " در کتاب مقدس حکایت اعجاب انگیز به زمین افتادن حصار شهر اریحا را می خوانیم. البته همه ی داستانهای کتاب مقدس تفسیری مابعدالطبیعه دارند. شهر اریحا شهری بوده پر از گنج های عظیم و دور تا دور اون حصاری بوده که نمی گذاشته کسی وارد اون شهر بشه و به گنجها دست پیدا کنه. وقتی قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر اریحا فرو ریخت.آواز بلند یعنی " تاکید بر عبارت حاوی حقیقت " شهر اریحا سمبل "توفیق" است. توفیقی که هر انسانی آن را می خواهد. هر چند که انگار این توفیق در پس در یا دیواری پنهان شده است. ( حصارهای شهر اریحا ) تقریبا" همه ی ما بین خودمان با توفیقی که آرزوی اون رو داریم، حصاری بنا کردیم. اغلب این حصار ، حصار نفرته. نفرت از کسی یا از اوضاع و شرایطی ، راه خیر و خوشی رو سد می کنه.اگه در چیزی شکست خورده باشیم و به آرزویی نرسیده باشیم و این باعث بشه که به موفقیت آدم های دیگه نفرت بورزیم، راه موفقیت خودمون رو سد می کنیم. نکته ی اول _پس اولین کاری که باید بکنیم تا حصارهایی که مانع رسیدن ما به شهر توفیقه، فرو بریزه، اینه که رشک و نفرتی رو که از موفقیت دیگران داریم با " بیان عبارت حاوی حقیقت " از بین ببریم."اسکاول شین" برای از بین بردن رشک و نفرت تکرار این عبارت رو توصیه می کنه: اکنون خدا نه تنها آنچه را برای دیگران کرده ، بلکه بیش از آن را نیز برای من انجام می دهد. نکته ی دوم _معمولا" ایجاد حالتی خوشایند یا یک لبخند، در مخفی توفیق را می گشاید. لبخند زدن و ایجاد حالت خوشایند یعنی دلسرد نشدن از بر آورده شدن آرزو ها ، یعنی با شاد بودن و ایجاد حالات خوشایند نشون بدیم ( گودال بکنیم ) که مطمئنیم آرزومون در حال برآورده شدنه. زندگی در گذشته و ناله و مویه از بداقبالیها ، پیرامون اریحایمان حصاری بلند می کشه. نکته ی سوم _ "تنها آن چیزی را به خود جذب می کنیم که بی نهایت به آن می اندیشیم." اگه مدام به برآورده نشدن آرزومون فکر کنیم مانع برآورده شدن اون می شیم. پس اگه مدام درباره ی این که آرزومون برآورده نمیشه صحبت کنیم، این خود ما هستیم که بین خودمون و آرزومون حصار های اریحا رو کشیدیم و مانع رسیدنمون به اون آرزو می شیم. نکته ی چهارم _توی داستان " علی بابا و چهل دزد بغداد " که از قصه های هزار و یکشبه ، می خونیم که علی بابا صاحب مخفی گاهیه مرموز و پنهان در پس کوه ها و صخره ها که فقط با کلمه ی رمز " باز شو سی زم! " میشه داخل اون شد. این همون به کار بردن کلامیه که حصار ها ی بین ما و بر آورده شدن آرزوهامون رو فرو می ریزه. کلامی که بارقه ای از تحقق آرزو در آن باشد ، امور را دگرگون می کنه. زیرا واژه ها و اندیشه ها مثل نوعی رادیو اکتیویته هستند. شور و شوق نسبت به هر کاری که انجام می دهیم در مخفی توفیق را باز می کند. اگه آرزویی دارید که بهش نمی رسید و فکر می کنید مدام در ایجاد اون تاخیر به وجود می آد ، از تکرار این کلام برای ریخته شدن حصار های شهر اریحای آرزوتون استفاه کنید " اکنون حصار های تنگدستی و تاخیر فرو می ریزند و در پرتو لطف الهی به ارض موعود خود وارد می شوم. قانون 23 – باور کنیم که در برآورده کردن آرزوی ما، خدا هرگز شکست نمی خورد. خیلی وقتها ما از زبون مردم می شنویم که می گند " " باید منتظر بدتر از این ها هم باشم. " یا " آرزوهام که انجام نمیشه ، هیچ! هی بد بیاری هم می آرم و اوضاعم بد تر و بد تر هم میشه. " یا " من بیچاره کجا و رسیدن به این آرزوها کجا؟ " یا " واقعا" ممکنه خدا این آرزو رو برآورده کنه؟ آخه چه طوری ممکنه؟ "و امثال این جملات. قبلا" گفته بودم که " فقط آنچه که انتظارش را داریم، تحقق می یابد. در انجیل ( متی : 9 :29 ) آمده : "بر وفق ایمانتان به شما بشود ." من قبلا" توضیح دادم که جادوی کلام چیه و همین طور هم توضیح دادم که چه طوری برای انجام شدن یک آرزو باید گودال بکنیم و بعد چه طوری بارها رو به خدا بسپریم. چون این که ما منتظر دریافت چی باشیم ، تعیین می کنه که چی رو به دست بیاریم . بی درنگ چنان رفتار کنین که انگار منتظر خیر و صلاح و شادمانی و فراوانی ای هستین که خداوند برای شما می خواهد. شروع کنید به کندن گودال ها. بهترین ها رو از خدا بخواهید اما برای خدا تعیین تکلیف نکنید یعنی نگید از کدام راه می خواهید به آرزوتون برسید. ( راه رو خدا تعیین می کنه. پس با تعیین راه، راههای غیر منتظره ی برآورده شدن آرزو ها رو به روی خودتون نبندین. ) فراموش نکنیم که : 1 _خدا اینقدر قدرتمند هست که تدابیر حیرت انگیز بیافرینه. 2_اون هیچ وقت در برآورده کردن آرزوهای ما کم نمی آره و شکست نمی خوره. 3_ اون برای ما بهترین ها رو می خواد. اگه معتقد و منتظر باشیم تا خدا برای ما بهترین ها رو به وجود بیاره حتما" همین طور می شه. در کتاب مقدس سه هزار وعده وجود داره.بیاین از همین حالا در انتظار تحقق این وعده ها و تحقق این برکت ها باشیم.به همه ی موهبت هایی که آرزوشون رو دارید، فکر کنید. حتی اگه دوردست به نظر می آن. و منتظر باشین تا در پرتو لطف الهی ، به گونه ای غیر منتظره به سراغتون بیان چون خدا معجزات خودش رو از راههای عجیب به انجام می رسونه. هر وقت در این مورد دچار شک شدین تکرار کنین که " خدا هرگز دیر نمی کند. خدا هرگز شکست نمی خورد. خدا برای من بهترین ها را می خواهد. " تمرین _این رو روی یه ورق کاغذ بنویسین و بگذاریدش توی کیفتون یا یه جایی که مدام چشمتون بهش بخوره. در حالت عادی و آلفای قبل خواب زیاد تکرارش کنید. وقتی چشم امیدم به خدا باشد، هیچ چیز اینقدر عجیب نیست که راست نباشد! هیچ چیز این قدر عجیب نیست که پیش نیاید! هیچ چیز این قدر عجیب نیست که دیر نپاید! خدایا! من در انتظار خیر و صلاح های غیر منتظره ام که هم اکنون از جانب تو برای من از راه های عالی انجام خواهد شد. آمین!
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792