2777
2789
عنوان

*****جذب گروهی*****

| مشاهده متن کامل بحث + 89139 بازدید | 6775 پست
کلاس جادوگری یک جادوگر(جلسه16 _خرد کردن ترس) سلام سلام سلام سلام سلام.با جلسه ی شانزدهم از کلاس جادوگری در خدمت شما هستم!خوب! خوب! بریم سراغ مبحث جدید. می خوایم با هم درباره ی " ترس " صحبت کنیم. باشه؟ " ترس " چیه؟! یکی از دوستان خوبم پرسیده "چرا هر کسی رو که دوست می دارم از دست می دم؟ حتی حالا که سعی میکنم مثبت فکر کنم همیشه ترس از دست دادن دارم. انگار همین باعث میشه همه ی چیز هایی رو که دوست دارم ، از دست بدم! " و چند تا از دوستهای خوبم هم آف گذاشته بودن که چرا وقتی روی به دست آوردن چیزی خیلی متمرکز می شند، انگار یک دفعه همه چی به هم می ریزه و بر عکس میشه؟ " ترس انجام نشدن و به دست نیاوردن یک چیز " گاهی اینقدر در ما شدیده که وقی مثلا" 5 گاست( گاست واحد انرژیه، می تونین بخونین مثلا" 5 کیلو!) به داشتن چیزی متمرکز می شیم ، 8 گاست در ته وجودمون " می ترسیم " که "اگه نشه " چی؟! اگه به دستش نیارم چی؟! واسه همین دانشمندان ذهنی می گن " ترس " یه جور تمرکزه اما همراه با انرژی منفی. وقتی تمرینات نیمه ی تاریک رو انجام می دیم ، به این نتیجه می رسیم که در همه ی ما " ترس" از یک چیزی وجود داره. ترس از فقر، از تنهایی، از بیکاری،ترس از دست دادن عزیزان، ترس از دست دادن همه ی چیز هایی که دوستشون داریم.و حتی ترس ها و اضطرابهای ناشناخته که نمی دونیم ریشه شون در کجاست! اما به هر حال چون ترس در ما خیلی قدمت داره و ریشه در ایام کودکی و نیمه ی تاریک و خیلی چیز های دیگه داره ، قدرت خیلی عجیبی داره! حتما" شنیدین می گن " از هر چی که بترسی، سرت می آد!!! " واقعا" همینه! چون قانون کائنات می گه به هر چیزی که تمرکز کنی، و باورش کنی ، اون رو می سازی و خلق می کنی، به همین دلیل از هر چیزی که بترسی و اضطراب و نگرانی اون رو داشته باشی ، خلقش می کنی. تکنیک بررسی ریشه های یک ترس: یک ورق کاغذ بردارین و بر اساس اولویت هاتون، پنج تا از ترس هاتون رو بنویسین. مثلا" ترس از تاریکی. ترس از گربه. ترس از بودن در جمع. ترس از بلندی. ترس از آینده. ترس از ، ازدست دادن یک دوست ، ترس از قبول نشدن در کنکور و.....( مهمترین هاش رو بنویسین.) حالا تمرین " خرد کردن و بررسی کردن " رو برای هر کدوم اون ها انجام بدین. چه طوری؟ به صورت سوال و جواب. مثلا" من این رو از صحبت با یکی از دوستان وبلاگیم _ بعد از کسب اجازه از خودش _ براتون می نویسم.اون از " از دست دادن کسی که دوستش داره " می ترسه. اون مدام سعی میکنه خودش رو به شکلی در بیاره که طرف مقابلش می خواد و برای همین مدام خواسته های خودش رو زیر پا می گذاره. اون این سوال و جواب ها رو، با راهنمایی من، برای خودش نوشت و بهش صادقانه جواب داد. - اگه اون رو از دست بدم ، چی می شه؟ - تنها می شم. - اگه تنها بشم چی می شه؟ - غمگین می شم. - اگه غمگین بشم، چی می شه؟ - بی حوصله و بی انگیزه می شم. - اگه بی انگیزه بشم چی می شه؟ - از زندگی بدم می آد. - اگه از زندگی بدم بیاد چی می شه؟ - احساس بدبختی می کنم. - اگه احساس بدبختی کنم چی می شه؟ -دلم می خواد برم بمیرم.طاقتش رو ندارم. -اگه نمیرم و مجبور باشم تحمل کنم چی میشه؟ - احساس بی ارزشی می کنم. احساس این که به اندازه ی کافی خوب نبودم که از دستش دادم. -اگه احساس بی ارزشی کنی چی میشه؟ - عصبانی میشم. دلخور می شم.یعنی لایق این نیستم که دوست داشته بشم! و.... خوب! این یعنی بررسی ریشه ی یک ترس.این ترس از احساس " بی ارزش بودن" و احساس " به اندازه ی کافی خوب و دوستداشتنی نبودن" منشا گرفته. در واقع اون فکر می کنه فقط وقتی با ارزشه ، که توسط دیگران مورد دوست داشتن و پذیرش قرار بگیره. اون خودش رو دوست نداره به همین دلیل حتی نمی تونه قانون بخشایش رو در باره ی خودش انجام بده. در واقع اون صفت" خوب نبودن" رو که در نیمه ی تاریکش قایم کرده، نمی تونه بپذیره و نمی تونه خودش رو به خاطر داشتن اون صفت ببخشه! خوب! حالا به نظرتون اون باید چه طوری با این ترس " از دست دادن" مقابله کنه؟ درسته! برای این کار، حتی هزار بار گفتن و تکرار این که " من شجاعم و من نمی ترسم! " واقعا" بی فایده است! اون باید با این ترس برخورد ریشه ای بکنه. یعنی چی؟ یعنی اگه اون خودش رو بپذیره و احساس با ارزش بودن پیدا کنه ، دیگه فکر نمی کنه که فقط وقتی مورد تایید دیگران قرار بگیره ، باارزشه. اول باید بار احساسی ای رو که به این صفت داره از دست بده و خودش رو کامل بپذیره. برای این کار باید به پست قبلی و نحوه ی تحت تملک درآورن ویژگی ها رجوع کنه و اون تمرینات رو انجام بده. نکته: ترس ها فقط روحی نیستن. برای ترس هایی که خیلی فیزیکی و خاص هستن _ و خصوصا" برای ترس های موهومی _ انتهای هر کدوم از جواب هاتون ، برای خودتون بنویسین که چقدر احتمال داره این اتفاق برای من بیفته؟ یه مثال واقعی می زنم. مثال دوم: دوستی داشتم به شدت از ارتفاع می ترسید! این واقعا" یه ترس بیمار گونه و موهومی، نسبت به ارتفاع بود! اون هرگز با کسی کوه نمی رفت! هرگز مهمونی یکی از دوستها، که خونه اش طبقه ی پنجم بود و پله هاشون نرده نداشت، نمی رفت! هرگز پشت بوم نمی رفت! اون همیشه از بیرون رفتن با دیگران وحشت داشت چون می ترسید مجبور بشه با اون ها به جایی بره که روی بلندی و ارتفاعه!!! ( شاید ترس اون، به نظر ما خیلی مضحک بیاد اما واقعا" وجود داشته و داره! شاید جوابهایی که به سوالات داده به نظرتون عجیب بیاد اما واقعیت اینه که اون سعی کرده با عمیق شدن در تاریکی های درونش عمیق ترین احساساتش رو صادقانه بررسی کنه و این شجاعت بزرگیه که همه ی ما نداریم!) وقتی ترسش رو به شیوه ی سوال و جواب خرد کرد، به این نتیجه رسید که: - اگه بالای بلندی برم ، چی میشه؟ - شایدزبونم از ترس بند بیاد! ( چقدر احتمال داره واقعا" این اتفاق بیفته؟) - اگه زبونم از ترس بند بیاد چی میشه؟ - آبروم پیش اونهایی که اون جا هستند میره! - اگه این طوری بشه چی میشه؟ - به من می خندن و توی دلشون می گند چقدر مسخره هستم! (چقدر احتمال داره این اتفاق بیفته؟) - اگه همه ی این ها پیش بیاد مگه چی میشه؟ - شاید من رو به دیگران نشون بدن و بهم بخندن! (چقدر احتمال داره این اتفاق بیفته؟) - اگه این کار رو بکنن چی می شه؟ - شاید این موضوع کم کم به گوش همه برسه! (چقدر احتمال داره این اتفاق بیفته؟) - اگه برسه چی میشه؟ - اگه این طوری بشه، من همیشه تنها می مونم ! هر کسی رو که دوست بدارم، به خودش میگه من چقدر ترسو ئم ! و برای همین از من متنفر می شه و ترکم می کنه! (چقدر احتمال داره این اتفاق بیفته؟) - اگه همه ی این ها پیش بیاد و طرف مقابل من، بگه من ترسو هستم و ترکم کنه، چی می شه؟ - احساس وحشتناکی به خودم پیدا میکنم!فکر می کنم واقعا" بی ارزشم که این طوری در مورد من فکر می کنه! فکر می کنم واقعا" دوست داشتنی نیستم! شاید تا آخر عمرم تنها بمونم و هرگز کسی رو پیدا نکنم که بتونم دوستش داشته باشم و دوستم بداره! - و..... بعضی وقت ها ، با محاسبه ی درصد این که واقعا" چقدر احتمال داره چیز هایی که ازشون می ترسیم همون جوری که ما فکر می کنیم ، اتفاق بیفته، خودمون خنده مون می گیره! یه نکته ی دیگه که از این مثال دوم میشه فهمید اینه که ریشه ی خیلی از ترس ها، و اضطرابها همون احساس " بی ارزش بودن و عدم پذیرش خود" و " نیاز به تائید دیگرانه." یعنی باور این که فقط وقتی خوبم که دیگران دوستم داشته باشن و تائیدم کنند! نتیجه: از هر چیزی که می ترسیم اول باید اون رو بررسی کنیم و بعد از پیدا کردن ریشه ها،از تمرین های به تملک در آوردن ویژگیها( پست قبلی) استفاده کنیم. البته تمرین های دیگه ای هم هست که وقتی درسمون بهشون برسه حتما" با هم انجامش می دیم. در پایان می خوام چند خطی هم از قول " فلورانس اسکاول شین" معلم بزرگ ماورا الطبیعه، بنویسم. اون ، در چهار اثرش، می گه:ترس و نگرانی و دلشوره همزاد هایی همجنس هستند. اگر در مورد چیزی نگرانی یا دلشوره و اضطراب داری، در واقع ، از چیزی می ترسی! بزرگترین ترس در انسان "ترس از دست دادن " است و آن ، از این جا نشات می گیرد که ما باور می کنیم ، قدرتهای زیادی وجود دارند که می توانند چیزهایی را که دوست می داریم، از ما بگیرند! در واقع ، انگار ، به غلط، باور کرده ایم،غیر از خدا ، قدرتی هم هست! هر وقت بترسی، از دست می دهی! هر وقت بترسی، شکست می خوری! در انجیل آمده:"ای کم ایمانان! چرا ترسان هستید؟!"پس ترس یعنی ایمان انحراف یافته و وارونه! موسی به قوم خود گفت:"نترسید! بایستید تا نجات خداوند را ببینید!" در مزمور بیست و هفتم ، که بشارت فتح و ظفر می دهد، آمده :"خداوند نور و نجات من است، از که بترسم؟! خداوند، ملجا جان من است، از که هراسان شوم؟!""اسکاول شین " میگه هر وقت احساس ترسی کردی خصوصا" در مورد از دست دادن چیزی، از قدرت سحرآمیز کلامت که مثل عصای موسی شکافاننده ی دریاست ، استفاده کن و این جمله ی تاکیدی را به کار ببر که: در ذهن الهی، از دست دادن وجود ندارد! پس محال است من چیزی را که حق الهی من است، از دست بدهم! چون تنها یک قدرت وجود دارد و آن هم قدرت خداست! پروردگارا!کمکمان کن تا در یابیم که در دنیا فقط یک قدرت وجود دارد و آن هم تو هستی! آمین!
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq
روز نهم : پول رُبا تنها با قدرشناسی است که زندگی پُربار میشود. دیتریش بون هوفر (۱۹۰۶-۱۹۴۵) کشیش آیین لوتر قدرشناسی گنج، و شکوه و شکایت کردن ننگ و فقر است. این قانون طلایی برای همهی دوران زندگیتان است، چه دربارهی سلامتی، شغل، ارتباطها یا پولتان. حتی اگر پول زیادی ندارید، هر قدر که برای داشتههاتان سپاسگزار باشید، پول بیشتری به شما خواهد رسید. هرچه قدر شما بیشتر دربارهی پول شکایت کنید فقیرتر و تنگدستتر میشوید. تمرین امروز بر آن است که یکی از اصلیترین علل شکایت مردم نسبت به پول را به یک عامل برای قدرشناسی بدل سازد تا قدرت آن را برای تغییر وضعیت مالیتان دوچندان کند. شما شکایت را که فقیرترتان میکند با قدرشناسی عوض خواهید کرد که شما را به نیروی مثبت سپاسگزاری به فردی ثروتمند تبدیل میکند. بسیاری از کسان میپندارند که دربارهی پول گِلِه نمیکنند اما اگر در زندگیِ خود کمبود پول را احساس کنند بدون درک آن دست به شکایت و گِلِه میزنند. شکایت در ذهن یا زبان افراد صورت میگیرد و خیلی کسان، خود از بسیاری از افکاری که در سر دارند آگاه نیستند. شکایت کردن، افکار نومید کننده یا به کار بردن واژههای منفیِ اشکآلود و یا نگرانکننده دربارهی پول، تنگدستی میآفریند و البته بزرگترین شکایتها زمانی صورت میگیرد که باید پولی پرداخت شود. نداشتن پول کافی برای پرداخت صورت حسابها، یکی از بدترین وقایع است که میتواند رخ دهد. مانند آن است که جریان بیشتری از صورت حسابها نسبت به پول شما، وجود دارد. هنگامی که دربارهی صورت حسابهای خود گلایه میکنید در حقیقت شما نسبت به پول مینالید و این باعث تنگدستیتان میشود. اگر پولِ لازم را ندارید، آخرین کاری که میتوانید انجام دهید آن است که نسبت به صورتحسابهاتان احساس قدرشناسی کنید و این در واقع همان کاری است که باید انجام دهید تا پول بیشتری در زندگی به دست آورید. برای داشتن زندگیِ مرفه و برای هرچه که به پول مربوط است احساس قدرشناسی داشته باشید و غر و لند کردن دربارهی صورتحسابها نشانهی قدرشناس بودن نیست. شما باید به گونهای دقیق برعکس عمل کنید و در ازای سرویسها و کالاهایی که در مقابل صورتحساب خود دریافت کردهاید، شکرگزار باشید. این یک کار بسیار ساده است که میتوانید در زندگیِ خود انجام دهید و تأثیری اساسی در زندگیتان دارد، به عبارتی شما به پول رُبا تبدیل میشوید. برای آنکه نسبت به یک صورتحساب قدرشناس باشید، باید به درآمد خود از محصولات و سرویسهایی بیندیشید که دریافت کردید. اگر به پرداخت اجارهی منزل یا رهن مربوط میشود، برای داشتن خانه سپاسگزار باشید و اینکه در خانه زندگی میکنید. اگر شما مجبور بودید که تمام پولتان را ذخیره کنید و پول منزل را یک جا بپردازید، چه اتفاقی رُخ میداد؟ آن وقت اگر چیزی به نام رهن یا اجارهی مسکن وجود نداشت، چه اتفاقی میافتاد؟ آنگاه بسیاری از ما در خیابانها زندگی میکردیم، بنابراین باید نسبت به مؤسسهی کرایهی مسکن و یا صاحبخانهتان شکرگزار باشید چراکه آنها منزل یا آپارتمانی را برای شما فراهم کردهاند که میتوانید در آن زندگی کنید. اگر شما در برابر مصرف برق و گاز صورتحسابی دریافت میکنید، به گرمی و خنکیِ مطبوعی که برایتان فراهم شده، دوش آب گرم و هر رفاه و آسایش دیگری بیندیشید که در اثر این سرویس برای شما فراهم آمده است. اگر صورتحساب هزینههای تلفن و اینترنت به دستتان میرسد، به این فکر کنید که زندگیتان بدون تلفن و اینترنت چهقدر سخت میشد و شما برای هر کاری لازم بود شخصاً سفر کنید تا به آنجا برسید. به این بیندیشید که تاکنون چندبار به دوستان و اقوامتان تلفن کردهاید، یا ایمیل فرستادهاید یا پیامی از سوی آنها به دستتان رسیده است. یا به واسطهی سرویس اینترنت، به اطلاعات موجود در حافظهی آن دسترسی پیدا کردهاید. تمام این سرویسهای استثنایی به یک اشارهی انگشت شما قابل استفاده و دسترسی است، بنابراین نسبت به آنها قدرشناس باشید و به دلیل اعتماد شرکت سرویس مخابرات به شما که پیش از پرداختن پولی سرویس در اختیارتان قرار داده است شکرگزار باشید. از وقتی که من به نیروی پدیدهی قدرشناسی پی بردهام، روی صورتحسابهایی که پرداخت میکنم، مینویسم: «سپاسگزارم – پرداخت شد» و به این ترتیب حتی یک صورتحساب پرداخت نشده نیز ندارم. در ابتدا، وقتی که برای پرداخت قبضها پولی نداشتم، روی آنها مینوشتم «برای پولش سپاسگزارم» و وقتی که پول لازم برای پرداخت قبض را داشتم: «سپاسگزارم، پرداخت شد» را به آن اضافه میکردم. قرار است امروز شما همین کار را انجام دهید. هر صورتحساب نپرداختهای را که دارید بردارید و با نوشتن «بابت پولش سپاسگزارم» و برای پولی که بابت این صورتحسابها پرداخت خواهید کرد احساس قدرشناسی کنید، چه پول داشته باشید چه نداشته باشید. اگر صورتحساب را به صورت اینترنتی دریافت میکنید، آن را به صندوق ورودیِ ایمیل خودتان ببرید و در عنوان ایمیل بنویسید: برای پولش سپاسگزارم. سپس، ده قبضی را که پیشتر پرداخت کردهاید انتخاب کنید و بر آنها واژهی «سپاسگزارم – پرداخت شد» را بنویسید. همانطور که روی صورتحسابها مینویسید، تا آنجا که میتوانید احساس قدرشناسی داشته باشید. هرچه نسبت به تواناییتان برای پرداخت این قبضها قدرشناستر باشید، پول بیشتری را به سمت خود جذب خواهیدکرد. از امروز به بعد، این را به عادت خود تبدیل کنید تا هر موقع که قبضی را میپردازید، به خدماتی بیندیشید که در مقابل این صورتحساب دریافت کردید، و بر روی آن کلمات «سپاسگزارم – پرداخت شد» را بنویسید و اگر که پول لازم را برای پرداخت هزینههاتان ندارید، قدرت قدرشناسی را با نوشتن «برای پولش سپاسگزارم» به کار اندازید و این را به گونهای اظهار کنید که انگار پول لازم را دارید. قدرشناسی نسبت به پولی که پرداختهاید تضمینی بر آن است که شما پول بیشتری دریافت خواهید کرد. قدرشناسی مانند یک ریسمان مغناطیسی است که به پول شما متصل است و پول همیشه به شما بازخواهد گشت، گاهی برابر، گاهی ده برابر یا صد برابر. میزان پول بازگشتی به شما به پول پرداختیتان بستگی ندارد بلکه به میزان شکرگزاریتان مربوط است. تمرین شماره ۹ پول رُبا ۱- موهبتهای خود را بشمارید: لیستی از ده موهبت خود تهیه کنید و بنویسید که چرا از داشتن آنها سپاسگزارید. لیست خود را از نو بخوانید و در پایان هر مورد، کلمهی سپاسگزارم را سه بار بگویید و تا آنجا که میتوانید برای موهبتهایی که دارید قدرشناس باشید. ۲- هر قبض نپرداختهای را که دارید بردارید و از قدرت شکرگزاری استفاده کنید و روی آن بنویسید برای پولش سپاسگزارم و صرفنظر از اینکه پول آن را داشته یا نداشته باشید، تا آنجا که میتوانید برای پول پرداخت این قبض احساس شکرگزاری داشته باشید. ۳- ده صورتحسابی را بردارید که پیشتر پرداخت کردهاید و روی آنها واژههای سپاسگزارم، پرداخت شد را بنویسید و برای آنکه پول پرداخت این قبوض را دارید، قدرشناس باشید. ۴- پیش از آنکه بخوابید، افکارتان را متمرکز کنید و کلمهی سپاسگزارم را برای بهترین اتفاقی که در روز برای شما رخ داده بر زبان آورید.

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

.
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
.
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
کلاس جادوگری یک جادوگر(جلسه 17 _ سیستم آرزوها) سلام به همه ی جادوگر های عزیز! به هفدهمین جلسه ی کلاس جادوگری خوش اومدین! بی مقدمه بریم سر درس جدید.قبوله؟ درس امروزمون در باره ی اینه که چه طوری چیزی رو آرزو کنیم؟ که ما بهش می گیم: " سیستم آرزو ها " اولین کاری که می کنیم ، اینه که یه ورق بر می داریم و بالای اون آرزومون رو می نویسیم. حالا باید به چند تا سوال جواب بدیم اما جواب دادن به سوال ها چند تا اصل مهم داره. سه اصل مهم در جواب دادن به سوال ها: یکی این که با خودتون صادق و راستگو باشین . دوم این که هر چقدر میشه و می تونین ، قدرت تفکر و تخیلتون رو آزاد بگذارین ، حتی خیال پردازی کنین. و سوم این که به گذشته هاتون، فکر هایی که در خلوت و تنهاییتون داشتین و چیز هایی که ته دلتون یواشکی به دیگران نسبت دادین (در همین مورد )، یا همیشه از دیگران در این مورد شنیدین، توجه خاصی بکنین. خوب ! حالا می ریم سراغ اولین سوال. زیر عنوان آرزوتون بنویسین: سوال 1 _ افکار منفی ای که در باره ی اون آرزو دارم، چیه؟ (برای پاسخ به این سوال ، حتما" به این فکر کنید که وقتی با کسانی برخورد کردین که به این آرزو رسیدن، در موردشون چی فکر کردین یا گفتین.) حالا من این کار رو در قالب یه مثال که معمولا" هم اون رو توی کلاس های ذهنی بیان می کنن، چون مسئله ی خیلی هاست، عنوان می کنم. فرض می کنیم آرزوی من " پولدار شدنه ". آره! چه اشکالی داره؟ کی گفته که پول بده؟ حتی در احادیث دینی ما " دنیا" مذموم نامیده نشده بلکه " دنیا پرستی " مورد نکوهش قرار گرفته. پس اول از همه یه لیست می نویسم از افکار منفیم در باره ی پولداری و پول دارها. من چند تا از این افکار رو که از دیگران شنیدم عنوان میکنم. پاسخ به سوال 1 (مثال: افکار منفی درباره ی پول ) : _ پول چیز کثیفیه. آدم رو فاسد می کنه!( چند بار برای نصیحت اون هایی که دم از پولداری زدن از این جور حر فها زدی؟) _ هر کسی که پولداره، یه بدبختی بزرگ تر توی زندگیش داره، یا یه آدم در حال مرگ تو خانواده اشه یا زندگی خانوادگیش داره از هم می پاشه! _ هر کسی که بخواد پولدار بشه باید حق و نا حق کنه.حرام خواری کنه. زیرآب دیگران رو بزنه و سر دیگران کلاه بگذاره! ( تا حالا، چند بار این رو در باره ی پولدار ها گفتی؟) _هر کسی بخواد سریع پولدار بشه، از هول حلیم می افته توی دیگ و رسوا می شه! _فقط کسانی پولدار می شن که روابط قوی داشته باشن و پارتی های کله گنده! _از صد نفر یه نفر پولدار میشه! ما کی شانس داشتیم که حالا داشته باشیم! (این یا مشابهش رو از پدر، مادر، و دوستات نشنیدی؟ ) _آدم باید با سختی و مشقت کار کنه و یه قرون، یه قرون جمع کنه. بیخود منتظر معجزه نباش! ( چند بار وقتی از رویاهای جاه طلبانه ات حرف زدی، این ها رو شنیدی؟) و....... مراسم با شکوه رها کردن افکار منفی: خوب! وقتی به طور مثال معتقد باشی که پول فقط باید یه قرون، یه قرون جمع بشه یا معتقد باشی که همه ی پولدارها از راه حروم پولدار شدن، هر چقدر هم برای پولدار شدن کار ذهنی انجام بدی نمیشه که نمی شه! تازه هر کار پر منفعتی رو هم که دنبالش بری، حتما" تهش برات منفعتی نخواهد داشت. ( ما دلایلش رو در درسهای مربوط به جادوی ذهن و کلام خوندیم.یادته؟) حالا می خوایم طی یه مراسم با شکوه برای همیشه ، از شر افکار منفی ای که باعث بر آورده نشدن آرزوهامون می شه ، خلاص بشیم! اگه می تونی عود و شمع روشن کن. یه لباس تمیز بپوش. حالا برای مراسم آماده شو! چه طوری؟ طی یک مراسم آیینی! یه آتیش درست کن! اگه توی آپار تمان زندگی می کنی، می تونی این کار رو، روی شعله ی گاز خونه یا توی یه منقل اسپند دود کنی، انجام بدی اما لطفا" مواظب نکات ایمنی هم باش! باشه؟ خوب! حالا اون لیستی رو که مربوط به افکار منفیه، آتیش بزن و با خودت و خداوند عهد کن، هرگز پس از این ، این جوری در باره ی این مسئله فکر نکنی. موقع آتش زدن اون افکار منفی بگو: خدایا! از تو و لطف بیکران تو ممنونم که اکنون همه ی این افکار منفی و اثرات اون رو از من و زندگی من پاک می کنی!من به نام نامی خداوند، اکنون برای همیشه از شر این افکار رها می شوم! واقعا" مجسم کن با آتش گرفتن اون لیست، همه ی اثرات بدی که اون لیست در مورد برآورده نشدن آرزوهای تو داشته، برای همیشه از بین می ره و نابود میشه. در پایان از قدرت پاک کنندگی آتش هم تشکر کن! ( باور کن که جدی می گم! جادوگرها خصوصا" سرخپوستهاشون معتقدن که آتش همه چیز رو به انرژی برتر تبدیل می کنه! چون انرژی هرگز از بین نمی ره و فقط تغییر شکل میده، اون ها در این مراسم آیینی معتقدند که اون انرژی منفی به شکل انرژی مثبت در می یاد چون با نام نامی خداوند متبرک شده.) حتی اگه تشکر از آتش به نظرت خنده دار اومد به این فکر کن که تو داری با این کارت سپاس یکی از نعمتهای خداوند رو به جای می آری پس هیچ عیبی توش نیست. می تونی این جوری در مورد آتش تشکر کنی که : " خدایا! از تو به خاطر قدرت پاک کنندگی که در آتش به ودیعه گذاشتی، سپاسگذارم." این کار رو انجام بده. بعد از این مراسم _ برای همیشه _ باید مراقبه کنی که هرگز وقتی کسی در مورد یک پولدار حرف می زنه یا در مورد روش های پولدار شدن، از این جملات منفی استفاده نکنی . نکته ی مهم _ این کار رو در باره ی هر آرزویی انجام بده. مثلا" اگه آرزوت به دست آوردن همسر خوبی برای ازدواجه، شاید فکر های منفی ای که باید آتیششون بزنی، این ها باشه که: _ اون قدر خوب و لایق نیستم که اون رو به دست بیارم. _ برای به دست آوردن همچین کسی باید یا خیلی خوشگل بود یا خیلی پولدار که من نیستم! _ اینقدر گناهکارم که خدا برای مجازاتم حتما" اون رو از من می گیره! فقط آدم های خیلی رند و زرنگ به این چیز هایی که می خوان، می رسن. ( یادت باشه که ما خیلی از این افکار رو به صورت غیر مستقیم ، داریم. مثلا" وقتی می بینیم کسی دوستی یا ازدواج موفقی داشته ممکنه فکر کنیم " عجب زرنگ و مارمولک بود! نه پول داره نه خوشگلی! معلوم نیست چه جوری به همه ی چیز هایی که می خواست رسید! اصلا" لایقش نبود! " پس لطفا" بیشتر توی این افکار غیر مستقیم بگردین تا افکار منفیتون رو پیدا کنین. ) و..........یادت باشه بعد از آتش زدن این افکار منفی هرگز اجازه نداری در مورد خودت یا دیگران ، این جوری حرف بزنی والا نباید منتظر دریافت چیزی که می خوای، باشی. همین جا یاد یه جمله ی خیلی پر معنی افتادم که روی جلد یه کتاب ذهنی بود: وقتی در مورد کسی بگویی آیا فلانی لایق دریافت چیزی که به دست آورده ، هست یا نه؟ برای آن شخص هیچ موردی پیش نمی آید اما قطعا" تو _ به خاطر حکمی که صادر کرده ای _ هرگز تا لایق دریافت چیزی نباشی ، آن را به دست نخواهی آورد! خوب! حالا میریم سراغ سوال دوم که اینه: سوال 2 _ فکر می کنم اگه به اون آرزو برسم، در قبالش، چه چیز هایی رو از دست می دم؟ پاسخ به سوال 2 (مثال : اگه پولدار بشم چه چیزهایی رو از دست می دم؟): _ شاید ایمانم سست بشه و خدا رو فراموش کنم. _دیگه فرصت کافی برای بودن در کنار کسانی که دوستشون دارم نداشته باشم. _شاید وقتی صاحب همه چی شدم، دیگه قدرت لذت بردن و شادی واقعی رو از دست بدم و هیچ چیزی خوشحالم نکنه! _شاید به خاطر به دست آوردن چیز های جدید، اتفاقات بد جدید هم برام پیش بیاد! و..... حالا اول از روش خرد کردن ترس که توی پست قبلی یاد گرفتیم، استفاده کن و همه ی اون فکر ها رو " خرد " کن.و حتما" جلوی اون ها بنویس واقعا" چند در صد احتمال داره که این اتفاقات اون جوری که تو، بهشون فکر کردی، بیفته؟ حالا با صدای بلند بگو: من همه ی این ها را به خداوند می سپارم. او برای من بهترین را می خواهد. در جهت خیر و صلاح همگان. بعد اون ها رو هم بسوزون و باز هم تشکر از خداوند آفریننده ی آتش یادت نره. حالا می ریم سراغ سوال سوم. سوال 3 _ تصورات مثبتی که در باره ی اون آرزو دارم ، چیه؟ پاسخ به سوال 3(مثال: تصورات مثبتم در باره ی پول): _پول داشتن من رو به رفاه کامل می رسونه.به احساس آرامش و آسایش. _اگه پول داشته باشم، می تونم یه زندگی خوب تشکیل بدم، همسر، بچه، ماشین، خونه، سفر و .... _دیگه مجبور نیستم کار هایی رو که دوست ندارم ، انجام بدم. _دیگران به من احترام بیشتری می گذارن و بیشتردوستم خواهند داشت. و...... و سوال چهارم رو هم جواب می دیم. سوال 4 _ اگه به اون آرزو برسم، چه کارهای مفیدی می تونم برای دیگران انجام بدم؟ پاسخ به سوال 4 (کارهای خوبم برای دیگران): _برای همه ی اعضای فامیل و دوستهام، کار و خونه جور می کنم. _به فقرا کمک می کنم. _یه صندوق باز می کنم و به همه وام می دم. _همه ی بیکارها رو توی کارخونه هام سر کار می گذارم. و.... خوب چون این مبحث ادامه داره ، ازتون می خوام این کار ها رو حتما" انجام بدین و این جواب ها رو نگه دارین و منتظر درس بعدی بشین که مطالب بسیار مهمی در مورد قواعد آرزو کردن براتون دارم..یادتون نره ها! زود زود می بینمتون. خدایا! به نام نامی تو ، جسم و روحم را آماده ی پذیرش بهترین هایی میکنم که تو برایم خواسته ای! آمین!
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq
روز دهم : انرژی مثبت همچون گرد و غبار همه را فرامیگیرد هیچ وظیفهای واجبتر از بازگرداندن سپاسگزاری وجود ندارد. سنت آمبروز (۳۴۰-۳۹۷) کارشناس الهیات و اسقف کاتولیک آموزههای روحانیِ باستانی میگویند که هر آنچه ما از صمیم قلب به دیگران میدهیم، صدبرابر به خودمان بازمیگردد. بنابراین قدرشناسی و تشکر زبانی از دیگران و گفتن سپاسگزارم بابت آنچه که از آنها دریافت میدارید، برای بهبود شرایط زندگیِ شما لازم است. قدرشناسی یک انرژیِ قدرتمند است، بنابراین نیروی قدرشناسی را میتوانید به سوی هرکسی گسیل دارید. اگر انرژیِ قدرشناسی را به مانند خاک نورانی تصور کنید، وقتی که در برابر دریافت چیزی از دیگران از آنها تشکر میکنید به آن میماند که گرد و غبار انرژی را بر آنها میافشانید. انرژیِ مثبت و قدرتمند بر هر کسی که شما آن را به سویش میفرستید تأثیر میگذارد و او را غنی میکند. بسیاری از ما در طول روز، از طریق تلفن یا ایمیل یا رو در رو یا در محل کار، رستوران، آسانسور، اتوبوس یا مترو با افراد بسیاری ارتباط داریم و در بسیاری از حالات این افراد لیاقت قدرشناسیِ ما را دارند چرا که چیزی از آنها دریافت میکنیم. به افرادی بیندیشید که در طول روز با آنها رویارو میشوید که برای شما خدمات مختلفی را فراهم میآورند مانند کسانی که در مغازهها یا رستورانها کار میکنند یا رانندگان اتوبوس و تاکسی، نظافتچیها یا خدمهی محل کارتان. این افراد کار میکنند تا خدمتی به شما ارایه دهند و شما خدمت آنها را دریافت میکنید. اگر در مقابل خدماتشان تشکر زبانی نکنید، آنگاه شما قدرشناس نبودهاید و خوبیها را از خود دور ساختهاید. به کارگرانی فکر کنید که سیستم حمل و نقل ما را ایمن نگاه میدارند یا کسانی که استفاده از خدماتی همچون گاز، برق و آب و راه را برای ما میسر میکنند. به نظافتچیهایی فکر کنید که خیابانهای ما و نظافتگاههای همگانی، قطارها، اتوبوسها، هواپیماها، بیمارستانها، رستورانها، سوپرمارکتها و ادارهها را تمیز میکنند. شما نمیتوانید شخصاً به تمامیِ آنها خسته نباشید بگویید ولی میتوانید، مرتبهی بعد که از کنارشان عبور میکنید، با تشکر زبانی گرد و غبار انرژی مثبت را بر آنها بنشانید. یا میتوانید دفعهی بعد که پشت میز تمیزتان نشستید یا از خیابانهای تمیز گذر کردید از صمیم قلب نسبت به آنها شکرگزاری کنید. هنگامی که توی یک کافه یا رستوران هستید، گرد و غبار مثبت را با تشکر زبانی از تمام کسانی که به شما خدمت ارایه میدهند بر آنها بیافشانید. از کسی که میزتان را تمیز میکند یا لیست غذا را برای شما میآورد و یا لیوانتان را با آب پُر میکند و یا غذایی را که سفارش دادهاید برایتان سرو میکند یا صورتحسابتان را میدهد تشکر کنید. اگر در خروجیِ فروشگاه یا سوپرمارکت هستید، گرد و غبار مثبت را در کلیهی مراحل خرید بر کسانی که به شما خدمت ارایه میدهند با تشکر زبانی بیفشانید. اگر به مسافرت هوایی میروید، گرد و غبار نورانیِ مثبت را با تشکر زبانی بر افراد حاضر در بازرسیها و باجههای کنترل بلیتها، مأموران حراست و خدمهی پرواز که در هواپیما به شما خوشامد میگویند، بیافشانید. هر بار که میهمانداران هواپیما، در طول پرواز به شما سرویسی میدهند، از آنها قدردانی کنید. آوردن خوراکی و نوشیدنی و برداشتن بشقاب و پسماندههای غذایی از جمله خدماتی است که به شما ارایه میشود. شرکت هوایی و خلبان و کارکنان پرواز از شما به خاطر پرواز کردن با آنها تشکر میکنند، پس شما هم متقابلاً در هنگام ترک هواپیما از آنها تشکر کنید. و این کار را در هر بار استفاده از خدمات شرکت هوایی انجام دهید، چرا که پرواز کردن شما یک معجزه است. نسبت به تمام کسانی که در کارتان به شما کمک میکنند قدرشناس باشید خواه کارمندان دفتری باشند یا منشیها یا کارکنان غذاخوریِ محل کار یا نظافتچیها یا همکارانتان. گرد و غبار با استفاده از تشکر زبانی بر آنها اثر خواهد کرد. تمامیِ این افراد خدمتی را به شما ارایه میکنند و شایستهی قدرشناسیِ شما هستند. به گارسونهای رستورانها فکر کنید که هر روز به سختی برای ارایهی خدمت به مردم زحمت میکشند. آنها این کار را انتخاب کردهاند تا از این راه به عموم مردم خدمت کنند، خدمت به همگان یعنی رویارویی با افراد مختلف با حالات و احوال متفاوت که افراد قدر ناشناس را نیز دربرمیگیرد. مرتبهی بعدی که کسی خدمتی برایتان انجام داد، به یاد بیاورید آن شخصِ در حال ارایهی خدمت، عزیز دل والدین و خواهر و برادرش است ویا پدر یا مادر یک خانواده یا دوست مورد علاقه و قابل اعتمادکسانی است و به این خاطر شایستهی قدرشناسی و احترام است. گاهی اوقات با فردی روبرومیشوید که خدمتی را که میپندارید شایستهتان است به شما نمیدهد، یا توجه کافی به شما نشان نمیدهد. دراین حالت قدرشناسی مسئلهای سختتراست ولی قدرشناسیِ شما نمیتواند به رفتاردیگران بستگی داشته باشد. قدرشناسی را برگزینید، مهم نیست که چگونه! انرژی مثبت را در زندگیتان انتخاب کنید مهم نیست چگونه! این مسأله به شما کمک میکند تا به یاد آوریدکه شاید آن فرد در لحظهی رویاروییِ با شما درگیر مشکلی باشد. شاید حال خوشی نداشته باشد، شاید به تازگی عزیزی را از دست داده، شاید در همین چند روز متارکه کرده و اسیر نومیدی شده یا در مرحلهای حساس از زندگی باشد. قدرشناسی و مهربانیِ شما شاید خوشایندترین چیزی باشد که در زندگیتان اتفاق میافتد. مهربان باشید، چون تمام کسانی که میشناسید، همگی درگیر جنگی سخت هستند. اگر شما از کسی برای کمکاش تلفنی سپاسگزاری کنید، واژهی سپاسگزارم را سرسری بر زبان نیاورید و علت قدرشناسیتان را بیان کنید. برای مثال، «از کمکات سپاسگزارم»، «سپاسگزارم که راهت را به خاطر من دور کردی»، «سپاسگزارم که وقتات را به من دادی»، «خیلی از تو سپاسگزارم که مشکلام را حل کردی». در این صورت شما از پاسخی که دریافت میکنید شگفتزده خواهید شد چراکه آنها خلوص نیتتان را درک خواهند کرد. هنگامیکه از کسی تشکر میکنید به چهرهاش بنگرید. آنها متوجه قدرشناسیِ شما نمیشوند و انرژیِ سپاسگزاریتان بر آنها تأثیر نمیکند مگر آنکه به چهرهشان نگاه کنید. اگر سپاسگزارم را در هوا بگویید، موقعیتی را برای کمک به دیگران از دست دادهاید، یا اگر واژهی سپاسگزارم را درحالی بر زبان بیاورید که به زمین نگاه میکنید، در این حالت شما در قدرشناسیتان روراست نبودهاید. دو سال پیش من توی یک مغازه بودم و میخواستم برای خواهرم هدیهای بخرم. مغازهدار به گونهای به حرف من گوش داد و مرا در انتخاب هدیهای مناسب یاری کردکه انگار میخواست برای خواهر خودش هدیهای انتخاب کند. همینکه فروشنده هدیهی به شکل بسیار زیبا بستهبندی شده را به من داد، تلفن همراهم زنگ خورد. تماسم کم و بیش داشت تمام میشد که به دَرِ خروجیِ فروشگاه رسیدم و احساس بدی وجودم را فراگرفت. به سرعت به سوی فروشندهای که مرا یاری کرده بود برگشتم و نه تنها از او صمیمانه تشکر کردم، بلکه علت تشکرم را نیز گفتم و یادآور شدم که چقدر مرا در امر تهیهی هدیه یاری داده است. من او را با انرژی مثبت شستشو دادم. چشمانش پُر از اشک شد و بزرگترین لبخندی که تاکنون دیدهام بر صورتش نقش بست. هر کنشی، واکنشی برابر دارد، اگر وقتی تشکر میکنید به راستی همین احساس را داشته باشید، طرف مقابل این را درک خواهد کرد و احساس شما نه تنها احساس خوبی به فرد مقابل میدهد بلکه قدرشناسیتان شما را سرشار از شعف میکند. آن روز من با شادیِ وصفناپذیری از مغازه بیرون آمدم. من از انرژیِ مثبت فقط برای کسانی که خدمتی در حقام انجام میدهند، استفاده نمیکنم بلکه در تمام موقعیتها از آن سود میبرم. وقتی با دخترم خداحافظی میکنم و او به سوی منزلش میرود، برای سالم رسیدنش به منزل به شدت شکرگزاری میکنم وانگشتانم را به گونهای در هوا تکان میدهم که انگار غبار انرژی را بر او و اتومبیلاش میافشانم. گاهی اوقات پیش از آنکه پروژهای جدید را شروع کنم، غبار انرژی را به کامپیوترم میافشانم و یا وقتی که برای خرید به مغازه میروم، غبار انرژی مثبت را بر جلوی مسیرم میافشانم تا آنچه را که لازم دارم در مغازه بیابم. دخترم هم در هنگام رانندگی از غبار انرژی استفاده میکند و حتی وقتی در مسیرش رانندهی مضطربی را میبیند که با سرعت رانندگی میکند، غبار انرژی مثبت را بر او میافشاند تا او نیز صحیح و سالم به مقصد برسد. امروز، غبار قدرشناسی را با خود داشته باشید و آن را با گفتن سپاسگزارم، بر تمام ارایهدهندگان خدمت به شما بیافشانید. دست کم امروز از ده نفر که خدمتی برایتان انجام میدهند تشکر کنید. مهم نیست اگر فرصت نمییابید که شخصاً این کار را انجام دهید، در ذهن خود نسبت به کسی که سرویسی برای شما فراهم آورده سپاسگزار باشید؛ غبار انرژی مثبت باز هم به آنها میرسد. برای مثال در ذهنتان به خود بگویید: از آن نظافتچی که در ساعات اولیهی صبح کار میکند تا خیابانها عاری از زباله باشد، تشکر میکنم. هیچگاه قدر زحمات این شخص را که هر روز مانند ساعت برای من کار انجام داده ندانستم. از او سپاسگزارم. مطمئن شوید حساب افرادی را که خدمتی به شما ارایه میدهند نگاه میدارید و دراین روز حتماً از ده نفر تشکر میکنید و غبار انرژی مثبت را بر آنها میافشانید. اگر هنگامی که از آنها تشکر میکنید انرژی افشانده شده را به صورت غبار درنظر بگیرید که بر روی افراد ریخته میشود، آنگاه شما تصویری نامرئی از آن چیزی در اختیار خواهید داشت که نیروی قدرشناسی نام دارد. این تصویر ذهنی به شما کمک خواهد کرد تا باور کنید که غبار مثبت شکرگزاری، به راستی به افراد میرسد و در بهتر شدن شرایط زندگیشان به آنها کمک میکند. هربارکه شما غبار انرژی را بر افراد میافشانید، در زندگیِ شما نیز تأثیرات متقابل خواهد داشت. اگر امروز در خانه هستید، یک قلم و کاغذ بردارید یا با استفاده از کامپیوترتان، به خاطرتان برگردید و رویدادهایی را به یاد آورید که کسانی به خاطر شما از چهارچوب کار و زندگیِ خود بیرون آمده و به شما خدمتی کردهاند. ممکن است این آدم شخصی پشت تلفن باشد یا یک فروشنده که عزم انجام کاری را برای شما داشته است. شاید خدمتی ویژه از پُستچی یا نظافتچی یا شرکتهای بازیافت یا از فروشندهی فروشگاه محلتان باشد. لیستی از ده موردی را که هر کسی به شما کمک ویژه کرده تهیه کنید و با استفاده از کلمهی سپاسگزارم، غبار انرژی مثبت را بر همهی آنها بیفشانید. یادآوری امروز، تمرین فردا را بخوانید چراکه تمرین روز یازدهم از زمانی آغاز میشود که از خواب بیدار میشوید. تمرین شماره ۱۰ انرژی مثبت همچون گرد و غبار همه را فرا میگیرد ۱- موهبتهای خود را بشمارید: لیستی از ده موهبتتان تهیه کنید و بنویسید که چرا نسبت به آنها احساس سپاسگزاری دارید. لیست خود را از نو بخوانید و در پایان هر مورد، کلمهی سپاسگزارم را سه بار بگویید و تا آنجا که میتوانید برای موهبتهایی که دارید قدرشناس باشید. ۲- امروز، با تشکر مستقیم یا تشکر ذهنی از ده نفری که به شما خدمتی ارایه کردند و شما از آن سود بردید غبار انرژی مثبت را بر آنها بیافشانید. از آنها برای سرویسی که به شما دادند با صمیمت تمام قدرشناسی کنید. ۳- پیش از آنکه بخوابید، افکارتان را متمرکز کنید و کلمهی سپاسگزارم را به خاطر بهترین اتفاقی که در روز برای شما رُخ داده بر زبان آورید. ۴- امروز تمرین فردا را بخوانید، چراکه تمرین روز یازدهم زمانی شروع میشود که شما از خواب برمیخیزید.
کلاس جادوگری یک جادوگر (جلسه 18 _ سیستم آرزوها) سلام.به هجدهمین جلسه ی کلاس جادوگری خوش اومدین. خوب.بریم سر ادامه ی درس خودمون.یادتونه که توی درس قبل گفتم تصورات مثبتی رو که در مورد آرزوتون دارین و همین طور کارهای خوبی که بعد از تحقق اون آرزو می تونین انجام بدین، رو یادداشت کنین ؟ حالا به مر حله ی بعدی می رسیم که اسمش هست هدف گذاری. ما اول باید اصول این مبحث رو یاد بگیریم پس لطفا" یه کم حوصله به خرج بدین. هدف گذاری : این یک قانون کلیه که انسان دارای هیچ محدودیتی برای آرزو کردن نیست، مگر خودش، خودش را محدود کند! می دونین چرا؟ چون انسان ، خلیفه ی خدا در زمینه، پس مثل خداوند ، می تونه نامحدود باشه. مگه نه این که روح خداوند در ماست؟! پس این قانون رو ، همیشه به یاد خواهیم داشت: آن چه را که باور داریم، می تواند محدودیت یا عدم محدودیت ما باشد. اگر محدودیتی برای خودمان ایجاد می کنیم و خودمان را لایق خیلی چیزها نمی دانیم، خودمان مقصریم. مهمترین قانون در سیستم آرزوها : هیچ قانونی ، انسان و آرزوهایش را محدود نمی کند، به جز باورش. نکته: بعضی ها وقی این قانون رو می شنوند، می گند: پس قناعت چی می شه؟ آیا این عدم محدودیت انسان برای آرزو کردن، با قناعت منافات نداره؟ پاسخ اینه: هرگز! هیچ منافاتی نداره! قناعت یعنی رضایتمندی.رضایتمندی یعنی لذت از لحظه ی ابدی اکنون! ( قبلا" درسش رو یاد گرفتیم.)و هر آرزو یعنی : تمایلی برای بهتر کردن فردا. اما لذت از این لحظه، چرا باید با تمایل به بهتر بودن فردا منافات داشته باشه؟ مگه نه این که اصلا" اگه قرار بود ما اینقدر از 5 سالگیمون راضی باشیم که تمایلی برای بهتر کردن فردا نداشته باشیم، هرگز 10 ساله نمی شدیم!؟ پس این خواست خداونده که هر روز ما ، کامل تر از روز قبلمون باشه. خوب حالا من از شما می خوام بالای دفتر مراقبه تون آرزو تون رو بنویسید و زیرش بزرگ بنویسید: آرزو = هدف حالا باید قوانین رسیدن به هدف رو با هم مرور کنیم.برای رسیدن به هر آرزویی باید این قوانین جادویی رو انجام بدیم والا سیستم آرزوها مون درست عمل نمی کنه! قانون 1 _ ریز و کوچک کردن هدف ها: یعنی مثلا" اگه آرزوی ما رسیدن به دکتراست ، باید ببینیم چه مراحلی باید طی بشه تا به اون برسیم. مثلا" همه ی ما می دونیم که از مهد کودک و دبستان نمی شه مستقیما" به دکترا رسید! اول باید رفت دبستان، بعد راهنمایی و دبیرستان، دانشگاه و بعد دکترا. پس برای هر آرزویی بنویسید از نظر شما برای این که از موقعیت فعلی به اون هدف برسید، چه مراحلی باید طی بشه. قانون 2 _جعبه: همیشه باید فکر کنیم که آرزو یا همون هدف ما یک جعبه است که قراره ما از جایی بلندش کنیم و اون رو به مقصد برسونیم.( یعنی همون مسیری که در خرد کردن هدف بررسیش کردیم.) حالا اگه بین راه خسته بشیم و جعبه را بگذاریم زمین، به هدف نمی رسیم. مثلا" اگه آرزو و هدف ما خرید یه ماشین پرایده ، اگه وسط راه ناامید و خسته بشیم و به پیکان راضی بشیم یعنی جعبه مون رو زمین گذاشتیم! یادمون نره که هر وقت از حمل اون جعبه خسته شدیم ، به مقصد فکر کنیم تا شوق رسیدن به اون، بهمون انرژی دوباره بده ! اما اجازه نداریم جعبه رو زمین بگذاریم! قانون 3 _قسم خوردن:قسم بخوریم که تا به هدف و آرزومون نرسیدیم ، از اون دست بر نمی داریم و هرگز به کمتر از اون راضی نمی شیم! قانون 4 _در مسیر هدف قرار گرفتن: یعنی اگه آرزوتون باز کردن کارخونه ی لبنیاته ، توی نجاری چی کار می کنین؟!چرا دوستهاتون نجار های موفق هستند؟! باید با کسی که کارخونه ی لبنیات داره دوست باشید، اون هم با آدم موفق در این کار، نه با کسی که توی این کار شکست خورده! حالا دستتون به صاحب کارخونه ی لبنیات نمی رسه؟ عیبی نداره! یه درجه پائین تر! معاونش! نمی شه؟ کارمنده لبنیات! نمیشناسین؟ راننده ای که شیر رو از کارخونه می یاره بیرون! نمیشناسین؟ شیر فروش محل! ( باور کنین شوخی نمی کنم! این یه قانونه.در هاله ی هر کس رایحه هایی وجود داره که وقتی به اون آدم نزدیک می شیم ازش دریافت می کنیم. برای رسیدن به هدف و آرزومون، باید در نفحات هدف خودمون _ نه نفحات هدف های دیگه _ قرار بگیریم تا کائنات مجبور به پیروی و فرمانبرداری از ما بشن و اون آرزو رو برآورده کنن) قانون 5 _تیز کردن اره ها: این داستان زندگی یکی از بزرگترین کارخونه دارانه دنیاست.اون یه پسر جوون که بوده فکر می کنه که علاقه ی اصلیش کار با چوب جنگله.واسه همین کار اصلیش رو رها می کنه و به جنگل می ره و با جنگلبان آشنا میشه.اون می گه حاضره در تیز کردن اره های دستی که بی ارزش ترین کار اون جا به حساب می اومده، مجانی کمک کنه! بعد از یه مدت، اون در کندن درختها شروع به کمک می کنه، و کم کم با کسانی که برای خرید چوب می اومدن آشنا و دوست میشه و از طریق اون ها مسئول خرید یه کارخونه ی چوب میشه. در طی چند سال، اون اول کارمند یک کارخونه تولید چوب میشه و به خاطر ایده های خوبی که داشته به تدریج به مشاور رئیس تبدیل میشه. پنج سال بعد اون بزرگترین کارخونه ی تامین چوب کشورش رو با مشارکت رییس قبلی بنا می کنه.اون الان جزو بزرگترین کارخونه داران چوب دنیاست! این یعنی اون در مسیر هدف قرار گرفته و مدام اره هاش رو تیز تر کرده ، تا بالاخره به هدف اصلیش رسیده. حالا من از شما می خوام جلوی آرزوتون بنویسین: برای تیز کردن اره ها تون، چه کارهایی می تونین انجام بدین؟ قانون 6 _مصالحه نکردن: یعنی وقتی قسم خوردید تا به هدفتون برسید، دیگه کوتاه نیاین! هرگز بعدش مصالحه نکنین.اگه زمان به درازا کشید، نگید نمیشه و نمیتونم.به کمتر از هدف راضی نشین.اگه آرزوتون بنز بوده، تن به ژیان قراضه ندین! فقط آدم هایی که مستمرا" طالب هدفشون هستند، به اون می رسند. قانون 7 _صحبت نکردن در مورد اهداف و آرزوها:به هر کسی که می رسید در مورد آرزوهاتون توضیح ندید.چون ممکنه اون ها با افکار یا حرفهای منفیشون، مانع تحقق اون آرزو بشن. اما اگه مشاور اصلح پیدا کردین ، حتما" با اون درباره ی اهدافتون حرف بزنید. چون طبق انجیل " اگر دو نفر، بر روی زمین، بر چیزی اتفاق نظر کنند، آن، حتما" انجام خواهد شد! " نکته:مشاور اصلح کیه؟ 1 _ کسی که مثبت اندیش باشد. 2 _ در مورد موضوع مشاوره، دانا باشد. 3 _ سوئ نیت نداشته باشد. فراموش نکنید ویژگی افراد بزرگ، در راز داری اون هاست. افراد موفق، یک راز بزرگ دارند و اون هم، ذهنشونه. دانشمندان ذهنی، ذهن را به یک اتوبوس بزرگ تشبیه کرده اند، که ما راننده ی اون هستیم و باید اون رو به مقصد برسونیم. اگه جلوی هر مسافری بایستیم و بپرسیم که سوار میشه یا نه؟ و بعد بر طبق نظر اون ، راهمون رو تغییر بدیم، ساعتها طول می کشه تا به مقصد برسیم و شاید هم اصلا" نرسیم! افراد موفق، که برای رسوندن اتوبوس ذهنشون به مقصد عجله دارند، هیچ کسی رو سوار اتوبوسشون نمی کنند، به جز مشاور اصلح. پس فراموش نکنین، هیچ آرزو، هدف و تصویر ذهنی و ... را با کسی غیر از مشاور اصلح در میان نگذارید. فراموش نکنین همون قدر که در میون نگذاشتن افکارتون با دیگران مهمه، در میون گذاشتنش با مشاور اصلح هم مهمه! حتی خیلی مهم تر! چون مشاور اصلح، برای شما تصویر سازی ذهنی می کنه و شما رو در آرزوتون ، به صورت یک آدم پیروز مجسم می کنه و این خودش باعث ساخت اون آرزو میشه! قانون 8 _چگونگی به دست آمدن این هدف، هیچ ربطی به ما ندارد! بعضی ها، وقتی به هدف و آرزوی بزرگی فکر می کنند، بلافاصله به این هم فکر می کنند که " آخه چه جوری امکان داره؟ " و همین جا، با این فکر منفی ، سیستم آرزوها رو از کار می اندازن.این یه قانون مهم ذهنیه که وقتی به چیزی مثلا" به داشتن یک خونه ی بزرگ فکر می کنید، بعدش دیگه به خودتون نگید " آخه چه جوری؟ من که پول ندارم! " (در این مورد بعدا" توضیح میدم که چه کار باید بکنیم.) نکته: بهتره وقتی مثلا" دلتون خانه ی بزرگ، ماشین بهتر و ....می خواد، یعنی چیزهایی که مستقیما" با پول ارتباط دارند، به جای این که بگید من می خوام فلان چیز را بخرم، بگید که من می خواهم صاحب فلان چیز بشوم . چون وقتی از خرید حرف می زنیم یعنی فقط دادن پول ، اما صاحب چیزی شدن یعنی دریافت اون از هر راه خوبی مثل هدیه گرفتن، بردن در یک قرعه کشی، گرفتن جایزه و پاداش و ..... قانون 9 _هدف های متضاد؟ هرگز!هیچ وقت هدف های متضاد رو با هم سوار اتوبوس ذهنتون نکنین! این کار مثل این می مونه که شما چند تا راننده رو ، که هر کدوم می خوان به یه مسیری برن، رو بگذارین واسه رانندگی اتوبوس ذهنتون! فکر می کنین این جوری اتوبوس اصلا" موفق میشه از جاش تکون بخوره؟! هدف های متضاد، ذهن رو این طرف و اون طرف می برن.وقتی در مورد هدف و آرزوتون ، تصویر سازی ذهنی می کنین، فقط یک آرزو رو مد نظر داشته باشین و براش تصویر سازی ذهنی کنین. وقتی این آرزو برآورده بشه، اون وقت با اعتماد به نفس بیشتر بیشتر می تونین برین سراغ تصویر سازی برای آرزوی بعدی. ( تصویر سازی رو در درس تجسم خلاق توضیح دادم.) قانون 10 _ به پیام ها و نشانه ها دقت کنید . من بعدا" مفصلا" در این مورد صحبت می کنم اما فعلا، فقط این رو بدونین که خداوند در مورد همه چیز مدام به ما شهود و نشانه هایی رو می رسونه تا بفهمیم داریم درست حرکت می کنیم یا نه. اما فقط کسانی که در" لحظه ی ابدی اکنون " زندگی می کنند، این پیام ها و نشانه ها رو دریافت می کنند.آدمی که در لحظه زندگی می کنه و شاخک هاش رو بر افراشته، پیام ها رو می شنوه و می فهمه که این پیام ، جوابی برای سوالات اونه! قدیمی ها چهارشنبه سوری، برای چیزی نیت می کردند و فالگوش می ایستادند، و اولین چیزی رو که می شنیدند، به عنوان پاسخ خودشون از طرف خداوند، به حساب می آوردند! این از باور اون ها به شهود و نشانه ها، نشات می گرفته! یه خاطره از خودم: مدتها بود که می خواستیم ماشین بخریم، اما پولمون خیلی کم بود و فقط به اندازه ی قسط اول برای ثبت نام پراید پول داشتیم. اما من چون هدف اصلیم خرید پژو بود، مدام به همسرم می گفتم " ما نباید با آرزومون ، مصالحه کنیم! باید پژو بخریم!"یه روز شنبه که من فقط چند ساعت دیگه ، فرصت داشتم برای ثبت نام پژو اقدام کنم به همسرم گفتم " من طبق اصول سیستم آرزوها ، به خدا اعتماد می کنم و " گودال هام رو می کنم " و پژو ثبت نام می کنم.( قانون گودال ها رو بعدا" می گم.) اما همسرم معتقد بود باید پراید ثبت نام کنیم و مدام حساب می کرد که تا یک ماه بعد که سر رسید قسط بعدی بود ؛ امکان نداشت اون همه پول دستمون بیاد! اما من تصمیم گرفتم به " قانون گودالت را بکن ! " پایبند بمونم! فقط یه کم تردید داشتم که از نظر کیفیت و کار بردش برای ما، پژو بهتره یا پراید .بعد از تمرین های مراقبه، از خدا خواستم پاسخ تردید من رو ، به صورت نشانه و پیام شنیداری به من بده. از خونه رفتم بیرون تا خودم رو به محل ثبت نام ماشین برسونم فقط یک ساعت فرصت داشتم تا جوابم رو بگیرم! پس تصمیم گرفتم که در لحظه زندگی کنم یعنی آگاهانه، کاملا" ببینم و بشنوم تا جوابم رو از روی نشونه ها دریافت کنم. ( لحظه ی ابدی اکنون که قبلا" با هم یاد گرفتیمش.) به محض این که سوار تاکسی شدم راننده به کناریش گفت" می دونی چرا ، واسه ی تو، پژو بهتر از پرایده؟! یکی به خاطر این که از اول دلت پژو می خواست! دوم این که تو می خوای ماشین بخری تا باهاش بری مسافرت و گردش. و پژو واسه این کار بهتره. سوم این که اگه پراید بگیری، یه مدت بعد که پول دستت بیاد فکر می کنی حالا نوبت عوض کردن ماشینه! اما چون کلا" حوصله ی خرید و فروش مجدد رو نداری، کفرت در می یاد که چرا از اول پژو نخریدی! خیلی جالب بود چون دقیقا" این من بودم که ماشین رو برای مسافرت می خواستم ومن بودم که همیشه از خرید و فروش ماشین بدم می اومد! و من بودم که از اول دلم پژو می خواست نه پراید! من پیامم رو گرفته بودم .بی تردید رفتم و پژو ثبت نام کردم. بعدا" وقتی " قانون کندن گودال" رو توضیح دادم، می گم که چه طوری پول قسط های بعدی این پژو از غیب رسید!(به همه ی دوستانی که این مثال رو می خوننتوصیه می کنم هر چی رو که شنیدن یا خواب دیدن به عنوان شهود حساب نکنند.دریافت شهود شرایط خاص داره و من هنوز به درسهای اون نرسیده ام و در اینجا هم بیشتر نمی تونم در این باره توضیح بدهم.) خوب! این قوانین همچنان ادامه داره پس بقیه شون رو می گذاریم برای پست بعدی. یادتون نره همه ی این کار هایی رو که گفتم، برای آرزوتون انجام بدین و در موردشون توی دفتر مراقبه تون ، یادداشت بنویسین! این درس رو با دعای امام سجاد (ع) به پایان می رسونم. خدایا!به من قدرتی بده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر بدهم! و شهامتی، تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر بدهم! و دانایی و بینشی تا فرق این دو را بدانم! آمین! کلاس جادوگری یک جادوگر (جلسه 18 _ سیستم آرزوها) سلام.به هجدهمین جلسه ی کلاس جادوگری خوش اومدین. خوب.بریم سر ادامه ی درس خودمون.یادتونه که توی درس قبل گفتم تصورات مثبتی رو که در مورد آرزوتون دارین و همین طور کارهای خوبی که بعد از تحقق اون آرزو می تونین انجام بدین، رو یادداشت کنین ؟ حالا به مر حله ی بعدی می رسیم که اسمش هست هدف گذاری. ما اول باید اصول این مبحث رو یاد بگیریم پس لطفا" یه کم حوصله به خرج بدین. هدف گذاری : این یک قانون کلیه که انسان دارای هیچ محدودیتی برای آرزو کردن نیست، مگر خودش، خودش را محدود کند! می دونین چرا؟ چون انسان ، خلیفه ی خدا در زمینه، پس مثل خداوند ، می تونه نامحدود باشه. مگه نه این که روح خداوند در ماست؟! پس این قانون رو ، همیشه به یاد خواهیم داشت: آن چه را که باور داریم، می تواند محدودیت یا عدم محدودیت ما باشد. اگر محدودیتی برای خودمان ایجاد می کنیم و خودمان را لایق خیلی چیزها نمی دانیم، خودمان مقصریم. مهمترین قانون در سیستم آرزوها : هیچ قانونی ، انسان و آرزوهایش را محدود نمی کند، به جز باورش. نکته: بعضی ها وقی این قانون رو می شنوند، می گند: پس قناعت چی می شه؟ آیا این عدم محدودیت انسان برای آرزو کردن، با قناعت منافات نداره؟ پاسخ اینه: هرگز! هیچ منافاتی نداره! قناعت یعنی رضایتمندی.رضایتمندی یعنی لذت از لحظه ی ابدی اکنون! ( قبلا" درسش رو یاد گرفتیم.)و هر آرزو یعنی : تمایلی برای بهتر کردن فردا. اما لذت از این لحظه، چرا باید با تمایل به بهتر بودن فردا منافات داشته باشه؟ مگه نه این که اصلا" اگه قرار بود ما اینقدر از 5 سالگیمون راضی باشیم که تمایلی برای بهتر کردن فردا نداشته باشیم، هرگز 10 ساله نمی شدیم!؟ پس این خواست خداونده که هر روز ما ، کامل تر از روز قبلمون باشه. خوب حالا من از شما می خوام بالای دفتر مراقبه تون آرزو تون رو بنویسید و زیرش بزرگ بنویسید: آرزو = هدف حالا باید قوانین رسیدن به هدف رو با هم مرور کنیم.برای رسیدن به هر آرزویی باید این قوانین جادویی رو انجام بدیم والا سیستم آرزوها مون درست عمل نمی کنه! قانون 1 _ ریز و کوچک کردن هدف ها: یعنی مثلا" اگه آرزوی ما رسیدن به دکتراست ، باید ببینیم چه مراحلی باید طی بشه تا به اون برسیم. مثلا" همه ی ما می دونیم که از مهد کودک و دبستان نمی شه مستقیما" به دکترا رسید! اول باید رفت دبستان، بعد راهنمایی و دبیرستان، دانشگاه و بعد دکترا. پس برای هر آرزویی بنویسید از نظر شما برای این که از موقعیت فعلی به اون هدف برسید، چه مراحلی باید طی بشه. قانون 2 _جعبه: همیشه باید فکر کنیم که آرزو یا همون هدف ما یک جعبه است که قراره ما از جایی بلندش کنیم و اون رو به مقصد برسونیم.( یعنی همون مسیری که در خرد کردن هدف بررسیش کردیم.) حالا اگه بین راه خسته بشیم و جعبه را بگذاریم زمین، به هدف نمی رسیم. مثلا" اگه آرزو و هدف ما خرید یه ماشین پرایده ، اگه وسط راه ناامید و خسته بشیم و به پیکان راضی بشیم یعنی جعبه مون رو زمین گذاشتیم! یادمون نره که هر وقت از حمل اون جعبه خسته شدیم ، به مقصد فکر کنیم تا شوق رسیدن به اون، بهمون انرژی دوباره بده ! اما اجازه نداریم جعبه رو زمین بگذاریم! قانون 3 _قسم خوردن:قسم بخوریم که تا به هدف و آرزومون نرسیدیم ، از اون دست بر نمی داریم و هرگز به کمتر از اون راضی نمی شیم! قانون 4 _در مسیر هدف قرار گرفتن: یعنی اگه آرزوتون باز کردن کارخونه ی لبنیاته ، توی نجاری چی کار می کنین؟!چرا دوستهاتون نجار های موفق هستند؟! باید با کسی که کارخونه ی لبنیات داره دوست باشید، اون هم با آدم موفق در این کار، نه با کسی که توی این کار شکست خورده! حالا دستتون به صاحب کارخونه ی لبنیات نمی رسه؟ عیبی نداره! یه درجه پائین تر! معاونش! نمی شه؟ کارمنده لبنیات! نمیشناسین؟ راننده ای که شیر رو از کارخونه می یاره بیرون! نمیشناسین؟ شیر فروش محل! ( باور کنین شوخی نمی کنم! این یه قانونه.در هاله ی هر کس رایحه هایی وجود داره که وقتی به اون آدم نزدیک می شیم ازش دریافت می کنیم. برای رسیدن به هدف و آرزومون، باید در نفحات هدف خودمون _ نه نفحات هدف های دیگه _ قرار بگیریم تا کائنات مجبور به پیروی و فرمانبرداری از ما بشن و اون آرزو رو برآورده کنن) قانون 5 _تیز کردن اره ها: این داستان زندگی یکی از بزرگترین کارخونه دارانه دنیاست.اون یه پسر جوون که بوده فکر می کنه که علاقه ی اصلیش کار با چوب جنگله.واسه همین کار اصلیش رو رها می کنه و به جنگل می ره و با جنگلبان آشنا میشه.اون می گه حاضره در تیز کردن اره های دستی که بی ارزش ترین کار اون جا به حساب می اومده، مجانی کمک کنه! بعد از یه مدت، اون در کندن درختها شروع به کمک می کنه، و کم کم با کسانی که برای خرید چوب می اومدن آشنا و دوست میشه و از طریق اون ها مسئول خرید یه کارخونه ی چوب میشه. در طی چند سال، اون اول کارمند یک کارخونه تولید چوب میشه و به خاطر ایده های خوبی که داشته به تدریج به مشاور رئیس تبدیل میشه. پنج سال بعد اون بزرگترین کارخونه ی تامین چوب کشورش رو با مشارکت رییس قبلی بنا می کنه.اون الان جزو بزرگترین کارخونه داران چوب دنیاست! این یعنی اون در مسیر هدف قرار گرفته و مدام اره هاش رو تیز تر کرده ، تا بالاخره به هدف اصلیش رسیده. حالا من از شما می خوام جلوی آرزوتون بنویسین: برای تیز کردن اره ها تون، چه کارهایی می تونین انجام بدین؟ قانون 6 _مصالحه نکردن: یعنی وقتی قسم خوردید تا به هدفتون برسید، دیگه کوتاه نیاین! هرگز بعدش مصالحه نکنین.اگه زمان به درازا کشید، نگید نمیشه و نمیتونم.به کمتر از هدف راضی نشین.اگه آرزوتون بنز بوده، تن به ژیان قراضه ندین! فقط آدم هایی که مستمرا" طالب هدفشون هستند، به اون می رسند. قانون 7 _صحبت نکردن در مورد اهداف و آرزوها:به هر کسی که می رسید در مورد آرزوهاتون توضیح ندید.چون ممکنه اون ها با افکار یا حرفهای منفیشون، مانع تحقق اون آرزو بشن. اما اگه مشاور اصلح پیدا کردین ، حتما" با اون درباره ی اهدافتون حرف بزنید. چون طبق انجیل " اگر دو نفر، بر روی زمین، بر چیزی اتفاق نظر کنند، آن، حتما" انجام خواهد شد! " نکته:مشاور اصلح کیه؟ 1 _ کسی که مثبت اندیش باشد. 2 _ در مورد موضوع مشاوره، دانا باشد. 3 _ سوئ نیت نداشته باشد. فراموش نکنید ویژگی افراد بزرگ، در راز داری اون هاست. افراد موفق، یک راز بزرگ دارند و اون هم، ذهنشونه. دانشمندان ذهنی، ذهن را به یک اتوبوس بزرگ تشبیه کرده اند، که ما راننده ی اون هستیم و باید اون رو به مقصد برسونیم. اگه جلوی هر مسافری بایستیم و بپرسیم که سوار میشه یا نه؟ و بعد بر طبق نظر اون ، راهمون رو تغییر بدیم، ساعتها طول می کشه تا به مقصد برسیم و شاید هم اصلا" نرسیم! افراد موفق، که برای رسوندن اتوبوس ذهنشون به مقصد عجله دارند، هیچ کسی رو سوار اتوبوسشون نمی کنند، به جز مشاور اصلح. پس فراموش نکنین، هیچ آرزو، هدف و تصویر ذهنی و ... را با کسی غیر از مشاور اصلح در میان نگذارید. فراموش نکنین همون قدر که در میون نگذاشتن افکارتون با دیگران مهمه، در میون گذاشتنش با مشاور اصلح هم مهمه! حتی خیلی مهم تر! چون مشاور اصلح، برای شما تصویر سازی ذهنی می کنه و شما رو در آرزوتون ، به صورت یک آدم پیروز مجسم می کنه و این خودش باعث ساخت اون آرزو میشه! قانون 8 _چگونگی به دست آمدن این هدف، هیچ ربطی به ما ندارد! بعضی ها، وقتی به هدف و آرزوی بزرگی فکر می کنند، بلافاصله به این هم فکر می کنند که " آخه چه جوری امکان داره؟ " و همین جا، با این فکر منفی ، سیستم آرزوها رو از کار می اندازن.این یه قانون مهم ذهنیه که وقتی به چیزی مثلا" به داشتن یک خونه ی بزرگ فکر می کنید، بعدش دیگه به خودتون نگید " آخه چه جوری؟ من که پول ندارم! " (در این مورد بعدا" توضیح میدم که چه کار باید بکنیم.) نکته: بهتره وقتی مثلا" دلتون خانه ی بزرگ، ماشین بهتر و ....می خواد، یعنی چیزهایی که مستقیما" با پول ارتباط دارند، به جای این که بگید من می خوام فلان چیز را بخرم، بگید که من می خواهم صاحب فلان چیز بشوم . چون وقتی از خرید حرف می زنیم یعنی فقط دادن پول ، اما صاحب چیزی شدن یعنی دریافت اون از هر راه خوبی مثل هدیه گرفتن، بردن در یک قرعه کشی، گرفتن جایزه و پاداش و ..... قانون 9 _هدف های متضاد؟ هرگز!هیچ وقت هدف های متضاد رو با هم سوار اتوبوس ذهنتون نکنین! این کار مثل این می مونه که شما چند تا راننده رو ، که هر کدوم می خوان به یه مسیری برن، رو بگذارین واسه رانندگی اتوبوس ذهنتون! فکر می کنین این جوری اتوبوس اصلا" موفق میشه از جاش تکون بخوره؟! هدف های متضاد، ذهن رو این طرف و اون طرف می برن.وقتی در مورد هدف و آرزوتون ، تصویر سازی ذهنی می کنین، فقط یک آرزو رو مد نظر داشته باشین و براش تصویر سازی ذهنی کنین. وقتی این آرزو برآورده بشه، اون وقت با اعتماد به نفس بیشتر بیشتر می تونین برین سراغ تصویر سازی برای آرزوی بعدی. ( تصویر سازی رو در درس تجسم خلاق توضیح دادم.) قانون 10 _ به پیام ها و نشانه ها دقت کنید . من بعدا" مفصلا" در این مورد صحبت می کنم اما فعلا، فقط این رو بدونین که خداوند در مورد همه چیز مدام به ما شهود و نشانه هایی رو می رسونه تا بفهمیم داریم درست حرکت می کنیم یا نه. اما فقط کسانی که در" لحظه ی ابدی اکنون " زندگی می کنند، این پیام ها و نشانه ها رو دریافت می کنند.آدمی که در لحظه زندگی می کنه و شاخک هاش رو بر افراشته، پیام ها رو می شنوه و می فهمه که این پیام ، جوابی برای سوالات اونه! قدیمی ها چهارشنبه سوری، برای چیزی نیت می کردند و فالگوش می ایستادند، و اولین چیزی رو که می شنیدند، به عنوان پاسخ خودشون از طرف خداوند، به حساب می آوردند! این از باور اون ها به شهود و نشانه ها، نشات می گرفته! یه خاطره از خودم: مدتها بود که می خواستیم ماشین بخریم، اما پولمون خیلی کم بود و فقط به اندازه ی قسط اول برای ثبت نام پراید پول داشتیم. اما من چون هدف اصلیم خرید پژو بود، مدام به همسرم می گفتم " ما نباید با آرزومون ، مصالحه کنیم! باید پژو بخریم!"یه روز شنبه که من فقط چند ساعت دیگه ، فرصت داشتم برای ثبت نام پژو اقدام کنم به همسرم گفتم " من طبق اصول سیستم آرزوها ، به خدا اعتماد می کنم و " گودال هام رو می کنم " و پژو ثبت نام می کنم.( قانون گودال ها رو بعدا" می گم.) اما همسرم معتقد بود باید پراید ثبت نام کنیم و مدام حساب می کرد که تا یک ماه بعد که سر رسید قسط بعدی بود ؛ امکان نداشت اون همه پول دستمون بیاد! اما من تصمیم گرفتم به " قانون گودالت را بکن ! " پایبند بمونم! فقط یه کم تردید داشتم که از نظر کیفیت و کار بردش برای ما، پژو بهتره یا پراید .بعد از تمرین های مراقبه، از خدا خواستم پاسخ تردید من رو ، به صورت نشانه و پیام شنیداری به من بده. از خونه رفتم بیرون تا خودم رو به محل ثبت نام ماشین برسونم فقط یک ساعت فرصت داشتم تا جوابم رو بگیرم! پس تصمیم گرفتم که در لحظه زندگی کنم یعنی آگاهانه، کاملا" ببینم و بشنوم تا جوابم رو از روی نشونه ها دریافت کنم. ( لحظه ی ابدی اکنون که قبلا" با هم یاد گرفتیمش.) به محض این که سوار تاکسی شدم راننده به کناریش گفت" می دونی چرا ، واسه ی تو، پژو بهتر از پرایده؟! یکی به خاطر این که از اول دلت پژو می خواست! دوم این که تو می خوای ماشین بخری تا باهاش بری مسافرت و گردش. و پژو واسه این کار بهتره. سوم این که اگه پراید بگیری، یه مدت بعد که پول دستت بیاد فکر می کنی حالا نوبت عوض کردن ماشینه! اما چون کلا" حوصله ی خرید و فروش مجدد رو نداری، کفرت در می یاد که چرا از اول پژو نخریدی! خیلی جالب بود چون دقیقا" این من بودم که ماشین رو برای مسافرت می خواستم ومن بودم که همیشه از خرید و فروش ماشین بدم می اومد! و من بودم که از اول دلم پژو می خواست نه پراید! من پیامم رو گرفته بودم .بی تردید رفتم و پژو ثبت نام کردم. بعدا" وقتی " قانون کندن گودال" رو توضیح دادم، می گم که چه طوری پول قسط های بعدی این پژو از غیب رسید!(به همه ی دوستانی که این مثال رو می خوننتوصیه می کنم هر چی رو که شنیدن یا خواب دیدن به عنوان شهود حساب نکنند.دریافت شهود شرایط خاص داره و من هنوز به درسهای اون نرسیده ام و در اینجا هم بیشتر نمی تونم در این باره توضیح بدهم.) خوب! این قوانین همچنان ادامه داره پس بقیه شون رو می گذاریم برای پست بعدی. یادتون نره همه ی این کار هایی رو که گفتم، برای آرزوتون انجام بدین و در موردشون توی دفتر مراقبه تون ، یادداشت بنویسین! این درس رو با دعای امام سجاد (ع) به پایان می رسونم. خدایا!به من قدرتی بده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر بدهم! و شهامتی، تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر بدهم! و دانایی و بینشی تا فرق این دو را بدانم! آمین!
تحولات بزرگ در زندگی نیاز همه ماست برای دریافت انرژی و آرامش درون tel: @jadoogareshq


مکانیزم هدف جویی

بررسی های به عمل آمده نشان میدهد که در سراسر عالم تنها دو موجود از مکانیزم هدف جویی برخورداند، یکی انسان و دیگری کبوترخانگی!
اگر این واقعیت را قبول ندارید یک کبوتر را درون جعبه ای قرار دهیدو جعبه را با پارچه کاملا بپوشانید و آن را داخل کامیونی که هیچ گونه منفذی ندارد، حدود هزار کیلومتر از لانه و کاشانه اش دورکنید، حال اگر کامیون را متوقف کنید جعبه را متوقف کنید و جعبه را بیرون آورده و در آن را باز کنید، ناظز این صحنه حیرت انگیز خواهد بود، کبوتر پر کشیده و پس از چندبار چرخ زدن در آن حوالی، دقیقا در مسیری مستقیم به سوی لانه اش پرواز میکند.
مغز شما نیز از چنین مکانیزمی برخودار است. از این رو وقتی هدفی را در ذهن برنامه ریزی می کنید، نوسانات و تشعشعات مغزتان بی درنگ افراد، اوضاع و شرایط و فرصت های مناسب را برای به فعلیت در آوردن آن هدف به سویتان جذب میکند.
به عکس هرگاه هدف یا اهدف روشنی را در اختیار نداشته باشید یا برنامه ای برای به فعلیت در آوردن این اهداف طرح ریزی نکنید، این مکانیزم بدون استفاده و راکد در مغزتان باقی می ماند.


اگر در حد توانایی های خود ظاهر شویم شگفت زده می شویم.

ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺖ ...
سلام بچه ها ...ببخشید این اسپم رو دز اصرع وقت پاک می کنم ... بچه ها از شما کسی هست که بتونه به من برای مکالمه زبان کمک کنه ... دنبال یه پاتنر بودم واسه تقویت زبان که شب 20 دقیقه نیم ساعت با هم انگلیسی صحبت کنیم ... اسکاپ یا هر چیزه دیگه ...ممنون
روز یازدهم : یک صبح فرحبخش بامدادان که از خواب برمیخیزید، از این که زندهاید، میاندیشید، لذت میبرید و عشق میورزید احساس خوشبختی کنید. مارکوس اورلیوس (۱۲۱-۱۸۰) امپراتور روم برای آنکه مطمئن شوید روزی که در پیش دارید روزی فرحبخش است، باید صبحتان را از قدرشناسی سرشار کنید. وقتی شکرگزاری را با برنامههای عادیِ صبحگاهیتان میآمیزید، نتیجهی مثبت آن را در طول روز احساس خواهید کرد. هر صبح فرصتهای زیادی برای شکرگزاری وجود دارد واین با برنامههای عادیتان تداخلی نخواهد داشت و از شما وقت اضافی نخواهد گرفت، چراکه شما میتوانید آن را در خلال برنامههای دیگرتان نیز انجام دهید. در شروع صبحِ با قدرشناسی، سود دیگری نیز نهفته است زیرا میتواند شما را از توجه به افکار منفی و مخرب بازدارد و از دردسر نجات دهد چون ممکن است این افکار تمام روزتان را خراب کند و خود متوجه نباشید.برای یافتن نکات مثبت در زندگی برای قدرشناسی، ذهن خود را متمرکز کنید، آنگاه فرصتی برای افکار منفی و زیانآور نخواهد بود. بعد از انجام این تمرین، در حالی که احساس خوشحالی و اعتماد به نفس بیشتری دارید، به فعالیتهای روزانه میپردازید و این دقیقاً زمانی است که شما خواهید دید که دیگرگونی در برابر چشمانتان رخ میدهد. امروز هنگامی که بیدار میشوید و روز جدیدتان را آغاز میکنید، پیش از دست زدن به هر کاری کلمهی سپاسگزارم را بگویید. تشکر کنید چراکه شما یک روز دیگر زنده هستید و یک فرصت دیگر برای زندگی به شما داده شده است. زندگیِ هر روزتان یک هدیه است، و هنگامی که شما به راستی به آن میاندیشید، برایتان باورنکردنی خواهد بود که یک روز از خواب برخیزید و شکرگزار نباشید. اگر فکر میکنید که این مسئله در حقیقت آن قدرها هم مهم نیست، خوب، فقط سعی کنید یک روز را از دست بدهید! مهم نیست که چه قدر خوابآلود باشید یا اینکه ساعت زنگدارتان شما را برای کار بیدار کرده است، فقط برای یک روز دیگر از زندگیتان، کلمهی سپاسگزارم را بگویید. برای خوابی خوش در طول شب تشکر کنید. آیا خوش شانس بودهاید که توانستید در رختخواب و با لحاف وبالش به خوبی بخوابید؟! پس برای این نعمت قدرشناس باشید. همین که از تخت بیرون میآیید و پاتان را بر زمین میگذارید، قدرشناس باشید، آیا یک حمام دارید؟ قدرشناس باشید. آیا وقتی شیر آب را باز میکنید، آب تازه و تمیز از آن جاری میشود؟ قدرشناس باشید. به تمام افرادی فکر کنید که زمینها را حفر میکنند و لولهها را در تمام کشور یا شهرتان زیر زمین میگذارند تا شما با باز کردن شیر، آب زلال و تمیز را دریافت کنید. پس قدرشناس باشید! وقتی مسواک و خمیردندانتان را برمیدارید، قدرشناس باشید! بدون آنها شما صبحی زیبا و دلنشین را آغاز نخواهید کرد. برای حوله و صابون و آینه و هر چیزی که در حمام است و باعث میشود در طول روز سرحال و شاداب و آماده باشید، احساس قدرشناسی داشته باشید. همانطور که لباس میپوشید، به این فکر کنید که چقدر خوش شانس هستید که لباسهایی دارید تا از بین آنها یکی را برگزینید و بپوشید. پس قدرشناس باشید! به این بیندیشید که چه کسانی کار کردهاند تا شما امروز لباسی شیک بپوشید. این فکر زمانی به نظرتان خواهد رسید که فکرکنید لباسی که میپوشید در کجا آماده شده و از چه کشورهایی عبورکرده است. پس هر روز قدرشناس باشید. آیا کفش دارید؟ خوش به حالتان! زندگیتان را بدون آنها تصورکنید. برای داشتن کفشهاتان سپاسگزار باشید. من همواره از چشمانداز روزی نو، تلاشی تازه، آغازی دوباره لذت بردهام. به این امید که شاید در جایی پشت صبح، رخداد خوشایند کوچکی منتظرم بوده است. ج – ب- پرسپتلی (۱۸۹۴-۱۹۸۴) نویسنده و نمایشنامه نویس امروز را با تمرین قدرشناسیِ متمرکز و افزودن انرژیِ مثبت در زندگیِ صبحگاهیتان تا آنجا که میتوانید روزتان را دلپذیر کنید. از لحظهای که چشمتان را باز میکنید، تا لحظهای که کفشتان را پوشیدهاید و آمادهاید تا سَرِ کار بروید، کلمهی سپاسگزارم را بگویید، برای هر چیزی که لمس و استفاده میکنید. مهم نیست اگر صبحها دوش نمیگیرید یا لباس نمیپوشید تا سَرِ کار بروید، شما هنوز میتوانید تمرین صبح فرحبخش را انجام دهید و آن را به برنامهی صبحگاهیتان بیفزایید. اگر از خواب برمیخیزید و نخست صبحانه میخورید، پس به خاطر هر چیزی که برای صبحانهتان برمیدارید و استفاده میکنید سپاسگزار باشید. به خاطر صبحانه، آبمیوه و چای و قهوهی صبحگاهیتان قدرشناس باشید. آنها صبح شما را دلپذیر میکنند و برای سراسر روز به شما انرژی میدهند. به خاطر داشتن لوازم آشپزخانهای که برای صرف صبحانه از آنها استفاده میکنید، شکرگزار باشید. برای یخچال، بشقاب، توستر، کتری، قهوهساز و … . من هر روز صبح هنگامی که از خواب برمیخیزیم بدون استثناء، همین که یک پایم را بر زمین میگذارم میگویم «سپاس» و وقتی که پای دیگرم بر زمین میرسد میگویم «گزارم». وقتی به سوی حمام میروم، با برداشتن هر گام، این کلمهی پُرانرژی را میگویم. هر چیزی را که در حمام برمیدارم و استفاده میکنم این کلمه را در ذهنام تکرار میکنم. وقتی لباس میپوشم و برای فعالیتهای روزانه آماده میشوم، با شعف به هوا میپرم. و هنگامی که چنین احساس شادی و شعفی دارم، درمییابم که قدرشناسیِ من انرژیِ مثبت را به کار انداخته و روزی دلانگیز خواهم داشت. همینطور که زمان اجازه میدهد متوجه میشوم که قدرت قدرشناسی با من همراه است چراکه رخدادهای خوب یکی پس از دیگری در پیام میآیند و هر چیز خوبی که اتفاق میافتد، من شکرگزارتر میشوم که این باعث شتاب گرفتن عملکرد انرژیِ مثبت در زندگی میشود و رخدادهای بهتری در زندگیام روی میدهد. لابد میدانید آن روزهایی که همه چیز بر مدار مراد آدم میگردد چه روزهایی هستند؟ خوب این دقیقاً همان چیزی است که بعد از تمرین به سراغتان میآید، ولی چند برابر! تمرین شماره ۱۱ یک صبح فرحبخش ۱- هنگامی که برای یک روز نو و تازه از خواب برمیخیزید، پیش از انجام هرکاری کلمهی سپاسگزارم را بگویید. ۲- از لحظهی بازکردن چشمانتان تا لحظهای که برای بیرون رفتن از خانه آماده میشوید، برای هر چیزی که برمیدارید و مورد استفاده قرار میدهید سپاسگزاری کنید. ۳- موهبتهای داشتهتان را بشمارید: لیستی از ده موهبت خود تهیه کنید و بنویسید که چرا برای داشتن آنها سپاسگزارید. لیست را از نو بخوانید و در پایان هر مورد، سه بار کلمهی سپاسگزارم را بگویید و تا آنجا که میتوانید برای موهبتهایی که دارید قدرشناس باشید. ۴- پیش از آنکه بخوابید، افکارتان را متمرکز کنید و کلمهی سپاسگزارم را برای بهترین اتفاقی که در روز برای شما رخ داده بر زبان آورید.
1،2،3 حـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرکــــــــــــــــــــــــــــــــــــتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
بچه ها امشب برای پدر بنفشه ج.ن دعا کنید و فاتحه بفرستین که ایشون به رحمت خدا رفتن
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511


بهبود زندگی

زندگی ات را بهبود ببخش!
این کار فقط به عهده توست.
چه کسی جز تو از خواست ها و نیازهایت با خبر است؟
اگر منتظری اتفاقی برایت بیفتد یا کسی دوستت بدارد و زندگی ات را بهتر کند و روی صندلی راحتی نشسته باشی. هیچ کس نخواهد آمد.
و خوب است که کسی نمی آید، زیرا فردی که بیاید و به تو قول بدهد که زندگی ات را بهتر خواهد کرد، احتمالاً آن را تیره تر از پیش می کند.
اگر قرار باشد چیزی بهتر شود، از این روست که بی تردید اقدامی در این جهت صورت داده ای. پس انتظار دیگری نداشته باش . سرخوردگی و انتظارهای خالی از واقع بینی، لازم و ملزوم یکدیگرند.
تو را در مرکز زندگی ات گذاشتند تا مسئولیت آت را به عهده بگیری؛ و دیگران در این میان صرفاً مشاهده گرانی اتفاقی اند.
به سختی حتی متوجه می شوند که عمل دلپسندی از تو سرزنده است. جایی که نباید، تشویق می کنند و می ستایند، و این همان جایی است که منافع خودشان ایجاب می کند. اشارات منفی آنها بیشتر به خود آنان مربوط می شود تا به تو؛ بنابراین، ستایش و تحسین برای بهبود بخشیدن به زندگی ات کافی نیست و انتقاد، ارزش محدودی دارد.
زندگی ات را به صورتی سامان بده که غریزه ها، تمایلات و اولویتهای خودت را دنبال کنی.
زندگی ات را بهتر کن، و خود قاضی معنای بهتر باش.
تو باید آن را زندگی کنی؛ بنابراین، بهتر است دوستش بداری


زندگی ام را، دوست دارم شیوه ی دوست داشتن زندگی ام را، دوست دارم.
بهترین را ، برای خود می خواهم


ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺖ ...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792