2777
2789
عنوان

*****جذب گروهی*****

| مشاهده متن کامل بحث + 88630 بازدید | 6775 پست
کلاس جادوگری یک جادوگر ( جلسه 27 _ تولد دوباره یا خانه تکانی ذهنی) سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام. و هزار برکت و توانگری برای همه شما دوستهای خوب.امروز یکی از مهمترین درسهای ذهنی رو شروع می کنیم به نام " تولد دوباره " که در بعضی از کتابهای ذهنی اون رو به نام " خانه تکانی ذهنی " معرفی می کنند." تولد دوباره " همون شیوه های کاربردی دوست داشتن خویشتنه که من توی پست قبل توضیح دادم که چرا از اهمیت زیادی برخورداره. یه داستان واقعی _ یه جمعی به کریستف کلمب گفتن کشف کردن آمریکا که کاری نداشت. ما هم می تونستیم این کار رو انجام بدیم! کریستف کلمب یه تخم مرغ پخته رو که برای خوردن جلوشون بود، داد دستشون و گفت کدومتون می تونه اون رو ، روی میز واستونه؟هیچ کس نتونست این کار رو بکنه! کریستف کلمب ، ته تخم مرغ رو کوبید روی میز! در نتیجه ته تخم مرغ صاف شد و روی میز واستاد! اون وقت به اونها گفت " این راهشه! بله! انجامش کاری نداشت اما این که راهش رو پیدا کنی و انجامش بدی، مهم بود! اگر چه راهش خیلی هم ساده و پیش پا افتاده باشه! نتیجه ای که می خوام از این داستان بگیریم اینه که تمرینها و راههای دوست داشتن خود ممکنه به نظرتون خیلی ساده و پیش پا افتاده بیاد ، اما انجامش بدین! چون فقط با انجام دادنش، به نتیجه می رسین نه با خوندنش! _ چرا به تمرینات" دوست داشتن خود "می گیم " تولد دوباره " ؟ وقتی ما دنیا اومدیم ، فطرتا " می دونستیم که عالی و بی همتا هستیم! یه نوزاد وقتی گرسنه میشه، حق خودش می دونه که شیر بخوره و اگه اون رو ازش دریغ کنن، بدون احساس گناه فریاد سر می ده! حتی یه کودک خردسال که هنوز به زور باید ها ونباید ها تغییرش نداده ایم، خوب می دونه که چی رو دوست داره! دلش می خواد چی بخوره! چی کار کنه! و ... و با تمام وجود از کارهایی که می کنه لذت می بره و هرگز هم خودش رو شماتت نمی کنه! _ (این مائیم که به زور یادش می دیم خودش رو برای بعضی کارها شماتت کنه! ) _ما همون نوزاد کامل و بی همتائیم، اما با بزرگ شدن، کم کم تبدیل شدیم به انسانی که مشکلاتی داره! انسانی که فکر می کنه تا اندازه ای بی ارزشه و اونقدر که باید ، خوب نیست! بنابراین تمرینات دوست داشتن خود، مثل " تولدی دوباره " می مونه که ما رو به اصل خودمون بر می گردونه! به همون موجودی که خداوند چون دوستش داره، اون رو خلق کرده! اما آیا الان به راحتی و صد در صد، کامل، می تونیم جلوی آینه واستیم و توی چشمهامون نگاه کنیم و به خودمون بگیم، من خودم رو دوست دارم چون خداوند من رو با تمام وجودش، دوست داره؟! ....می دونم که اگه با خودمون صادق باشیم، ممکنه نتونیم این تمرین رو به راحتی انجام بدیم!پس لازمه که یک تولد دوباره داشته باشیم. _ چرا به تمرینات " دوست داشتن خود " می گیم " خانه تکانی ذهنی " ؟"لوئیز هی" می گه : اگه بخواین اتاقی رو تمیز کنید، هر چی توی اون هست، در می آرید و می آزمائید. یعنی به بعضی چیزها با علاقه نگاه می کنید و گرد و خاکش رو می گیرید و برقش می اندازید و بعد دوباره می گذاریدش سر جاش.بعضی چیز ها به تعمیر احتیاج دارند پس تعمیرشون می کنید.بعضی چیزها هم از کار افتاده هستند و دیگه نمی تونید ازشون استفاده کنید، پس با خیال راحت اون ها رو دور می ریزید! دوست داشتن کامل خود ، مستلزم بیرون ریختن همه ی فکر ها و عقاید کهنه و خرابیه که باعث میشه خودتون رو بی ارزش بدونین.یعنی یه خونه تکونی ذهنی! پس با همون آرامشی که بعد از خوردن غذا، خرده های اون رو جمع می کنیم و دور می ریزیم، باید بتونیم ذهنمون رو هم خونه تکونی کنیم. با آرامش و بدون عصبانی شدن. به قول" لوییز هی "_ استاد بزرگ تدریس خانه تکانی ذهنی _ از خودتون سوال کنید : آیا من حاضرم برای تهیه ی شام امشب ، در زباله های دیشب خود، دنبال غذا بگردم؟!! پس چطور می تونم با جستجو در آشغالهای کهنه ی ذهنی، تجربه های فردای خودم رو بیافرینم؟!! 1 _تمرین پذیرش دگرگونی خود : یک گل سرخ رو بگذارید جلوتون و به اون فکر کنید.از لحظه ای که غنچه است تا زمانی که میشکفه و حتی لحظه ای که گلبرگهاش می ریزه.همیشه زیبا و کامله و همواره در دگرگونی.پس با خودتون مدام تکرار کنید : من خودم را برای همه چیز می بخشم چون در هر زمان به بهترین کاری که از دستم بر می آمده، سرگرم بوده ام! این جمله رو بر روی ورقه ای بارها و بارها بنویسید. بعد اون رو آتش بزنید. (یادتون باشه هیچ وقت خاکستر دستنوشته هاتون رو در سطل آشغال نریزین، بلکه اون رو در مجرایی که آب ازش عبور می کنه، بریزید.من تبدیل انرژی به انرژیهای برتر بوسیله ی آتش زدن رو قبلا" گفته ام. )این کار رو مثل یک مراسم باشکوه انجام بدین.لباس خوب بپوشیدو اگه دوست دارین، عود روشن کنید یا اسفند .(که هر دو از بین برنده ی انرژی های منفی هستند ) و موسیقی بگذارید.فراموش نکنید، این یک مراسم باشکوهه. چه مراسمی باشکوهتر از مراسمی می تونه باشه که شما _ شمایی که بی همتا و عالی هستید و به همین دلیل هم توسط خداوند، خلق شدین _ خودتون رو ببخشید و بپذیرید؟!! 2 _ تمرین پیامهای منفی : یک کاغذ بزرگ بردارید و روی اون همه ی پیامهای منفی ای رو که درباره ی خودتون تا به حال شنیدید، بنویسید.اول همه ی نقاط ضعفتون که پدر و مادرتون در کودکی به شما گوشزد کردن رو بنویسید. بعد به سراغ آدمهای دورتر، مثل بستگان، دوستها، آشناها و غریبه تر ها برید. فکر کنید و هر چیزی رو که به عنوان نقاط ضعف به خاطرش ازتون ایراد گرفتن بنویسید. اونها درباره ی قیافه ی شما، نوع حرف زدنتون، زندگیتون، کارهاتون، میزان پولتون، استعداد ها و فکر هاتون چی گفتن ؟ برای این تمرین وقت بگذارید تا کم کم همه چیز رو به یاد بیارید. حالااین برگه ها حاوی اندیشه هایی هستند که ممکنه شما به مرور زمان در خودتون پذیرفته باشین و باورشون کرده باشین. اینها اندیشه های مخربی هستند که باید از هوشیاریتون حذفشون کنید چون همین ها باعث شدن فکر کنید که به اندازه ی کافی خوب نیستید. این تمرین رو بارها و بارها انجام بدین. هروقت چیز جدیدی به ذهنتون رسید دوباره اون رو بنویسید.فکر کنید آیا این پیامهای منفی ، چیزهایی هستند که شما اونها رو به عنوان نقاط ضعف خودتون می پذیرید یا اینکه فکر می کنید فقط نظر دیگرانه و اگر هم اونها رو پذیرفتین آیا در اثر تلقینات دیگران نبوده؟ دوباره برای خودتون یک مراسم باشکوه بگیرید! یه خودکار قرمز بردارین و جلوی اون ایرادها بنویسید" اینها اعتقادات من درباره ی خودم نیست ! پس من با خط زدن اونها ، برای همیشه اونها رو از باورهای خودم خارج می کنم! من مسئول عقاید اشتباه و غلط دیگران نیستم! "بعد تک تک اونها رو خط بزنید. حالا می تونین با خیال راحت این برگه ها رو پاره کنید. از پاره کردن تک تک اونها لذت ببریدو احساس کنید که با پاره کردن هر کدوم اونها، اون باور در شما هم از بین می ره.این خرده کاغذ ها رو حتما" توی سطل آشغال بریزید! 3_ تمرین بخشیدن خانواده : (حتما" بعد از تمرین قبل، این تمرین رو انجام بدید.) شاید بعد از به یاد آوردن اینکه چه پیامهای منفی ای از دیگران ، خصوصا" پدر و مادر ، دریافت کردین، انگشت نشانه تون رو به سمتشون بگیرید و بگید : بله! تو مقصری! که به من قبولوندی که نمی تونم خوب و کامل باشم! " قانون مهم _ فراموش نکنین که سرزنش و ملامت دیگران ، مطمئنترین راه برای چسبیدن و جدا نشدن از مشکله! اگر از دیگران بخواهید که عالی و بی نقص باشند، ناخودآگاه از خودتان هم می خواهید که بی نقص و کامل باشد! و به این ترتیب تا آخر عمر نمی توانید خود را واقعا" دوست بدارید! هر گاه دیگری را سرزنش کنیم، به این معناست که مسئولیت خودمان را به عهده نگرفته ایم! فراموش نکنید همه ی کسانی که با دادن اون پیامهای منفی به شما آزارتون داده اند، خودشون هم همانقدر هراسان و حاکی از درماندگی بودند که اکنون شما هستید! اونها تنها می توانستند چیزهایی را به شما بیاموزند که خودشان آموخته بودند و تجربه کرده بودند! برای رهایی خودتون از سرزنش دیگرانی که مدام شما رو سرزنش کردند، باید یه مقداری اطلاعات به دست بیارید! اگه امکانش هست سعی کنید درباره ی کودکی پدر و مادرتون و کسانی که سرزنشتون می کردن، اطلاعاتی به دست بیارید! اگه نمیشه، از قوه ی تصورتون کمک بگیرید و فکر کنید که اونها چه طور کودکی ای می تونستن داشته باشن؟اونها چه طور سرزنشهایی رو در کودکیهاشون می تونستن شنیده باشن؟...می بینید! اونها بیشتر از اونچه که خودشون داشته اند که نمی تونستن به شما هدیه بدهند! پس به خودتون بگید آنها خود قربانیان قربانیانی دیگر بوده اند! پس قابل بخشش هستند! پس حالاتمرین بخشایش رو برای خانواده و تمام کسانی که به شما پیام های منفی دادند، انجام بدید. ( تکنیک تمرین بخشایش در پستهای قبلیم موجوده. ) خدایا! من را بهترین آفریدی پس یاریم کن تا بهترین باشم و بهترین بودن خود را بپذیرم ! آمین
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
بیشتر ببینید
کلاس جادوگری یک جادوگر( جلسه ی 28 _ خانه تکانی ذهنی) سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام. امیدوارم شاد، راضی و آسوده باشین! چون خیلی حرف برای گفتن دارم،پس بی مقدمه بریم سراغ بقیه ی تمرینات _ تولد دوباره یا خانه تکانی ذهنی _ که همون جور که می دونین، تمریناتیه که در نهایت باعث " دوست داشتن خود به اندازه ی کافی! " میشه! 4 _ تمرین آزمودن اندیشه ها:( این در ادامه ی همون تمرین پیدا کردن پیامهای منفیه ) یک قانون ذهنی که ما زیاد ازش حرف زده ایم ، اینه که " به هر چه معتقد باشیم برای ما به حقیقت در می آید. " بر عکس این قانون هم صادقه! یعنی چی ؟! یعنی " هر چیزی که الان در زندگی ما به حقیقت در اومده ( یعنی الان برای ما وجود داره ) نتیجه ی یک فکر و اعتقاد در درون ماست! "پس اگه می خوایم چیزی رو در دنیامون عوض کنیم، باید اون اعتقاد ریشه ای رو که در درون ما اون رو ساخته، تغییر بدیم. این یکی از قوانین سیستم آرزوها هم هست.پس: قانون 32 سیستم آرزوها _ اگه آرزو داری که چیزی یا کاری انجام بشه اول باید اون اعتقاد ریشه ای رو که در درون توست و مانع انجام اون آرزو می شه ، از بین ببری! (اینجاست که اهمیت کار کردن روی نیمه ی تاریک معلوم میشه چون فقط اون تمریناته که می تونه روی ریشه های باورهای ما کار بکنه) معمولا" ما نمی دونیم چه اعتقاد ریشه ای در درون ما وجود داره که باعث ایجاد شرایط فعلی ما شده.بیشتر ما فقط شرایط بیرونی رو می بینیم . این موضوع، به قول " لوئیز هی " مثل این می مونه که ما ببینیم یه جایی پر از خرده ی شیرینی و خاکه قنده! اما باور نداشته باشیم که خود این خرده های قند و شیرینی علامت اینه که یک تکه نان شیرینی وجود داره! این جا وجود نان شیرینی مثل همون اعتقاد درون ماست که شرایط بیرونی ( ریخته شدن خاکه قند و خرده شیرینی ) رو به وجود آورده! یک قانون مهم در امور ذهنی _ تا وقتی که کسی نتونه رابطه ی میان تجربه های بیرونی( چیزهایی که تو زندگیمون وجود داره ) و اندیشه های درونی (یه اعتقاد پنهان در درونمون که حتی شاید اون رو در نیمه ی تاریکمون مخفی کرده باشیم) خودش رو پیدا کنه، همچنان در زندگی خودش، به شکل یک قربانی باقی می مونه یعنی قادر نیست هیچ کدوم از آرزوهاش رو به واقعیت برسونه! خوب! حالا من چند تا از این اندیشه های درونی که باعث ایجاد تجربه های بیرونی برای ما میشه، رو براتون مثال می زنم : _تجربه ی بیرونی : مشکلات مالی. اندیشه ی درونی سازنده ی اون : اعتقاد به اینکه " لیاقت پول داشتن را ندارم! " _ تجربه ی بیرونی : دوست و همدم نداشتن. اندیشه ی درونی سازنده ی اون :اعتقاد به اینکه " هیچ کس دوستم ندارد! " _ تجربه ی بیرونی : مشکلات شغلی. اندیشه ی درونی سازنده ی اون :اعتقاد به اینکه " آنقدر که باید خوب باشم، نیستم!" _ تجربه ی بیرونی : همواره به جلب رضایت دیگران مشغول بودن. اندیشه ی درونی سازنده ی اون :اعتقاد به اینکه " هرگز نمی توانم به راه خود بروم! " و.... چند مثال دیگر _ لوئیز هی در روش تدریس خانه تکانی ذهنی مثالهای جالبی می زنه. من چند تاش رو می گم تا موضوع براتون واضح تر بشه. اون میگه خیلی از اعتقادهایی که در کودکی، توسط اطرافیانمون، به ما داده شده، مفید و مثبت بوده اند اما وقتی بزرگ می شیم دیگه اون ها اعتقادات زایدی می شن که مانع تحقق آرزوهای ما میشن! مثلا" اعتقاد به این که " به غریبه ها اعتماد نکن! " برای یک بچه اندرز خوبی بوده اما برای یک بزرگسال ، تنهایی و انزوا رو به بار می آره! یا اعتقادی مثل " پسر نباید گریه کند! " مردانی را می آفریند که احساس خود را پنهان می کنند. یا اعتقاد به " دختر نباید از درخت بالا برود! " زنی را می آفریند که می ترسد، قدرت جسمانی خودش را بروز بدهد.اگه در کودکی به ما آموخته باشند که " همه اش تقصیر خودمه! " حالا در بزرگی مدام احساس گناه می کنیم. اگه اوضاع و شرایط کودکی باعث این اعتقاد در ما شده باشه که " هیچ کس دوستم نداره " در این صورت حتما" اگر در بزرگی دوست یا رابطه ای وارد زندگیمون بشه، دوامی نخواهد داشت! اگه در کودکی آموخته باشیم که " همیشه اول باید دیگران رو مد نظر داشت " ممکنه در بزرگی بتونین نقش اعجاب انگیزی در حل مسایل دیگران داشته باشین اما نتونین برای خودتون موفقیتی رو به بار بیارین! تمرین _ از خودتون بپرسید چه اندیشه هایی در سرم می گذرد، که مشکلات فعلی من را آفریده است؟! اگه جواب رو نمی دونید، وحشت نکنید. کافیه چند بار ، مدت زمانی آروم بنشینید و این سوال رو در سکوت و آرامش از خودتون بپرسید، خرد درونی شما کم کم جواب رو به شما خواهد داد.اما با خودتون صادق باشین و از جوابهایی که مخالف میلتونه، وحشت نکنید.به این تمرین می گن : تمرین آزمودن اندیشه ها. بعد از یافتن اندیشه هایی که باعث شرایط بیرونی زندگیتون شده اند، جلوی آینه ، تکرار کنید :" من می خواهم که این اندیشه های منفی به نیستی ازلی خود بر گردند! یعنی به همان جایی که از آنجا آمده اند. من اقتدار دنیای خودم هستم! من به همان چیزی خواهم رسید که اکنون اندیشیدن به آن را بر می گزینم! " بعد از این تمرین مراقبه کنید تا هر وقت اندیشه های منفی در مورد خودتون به ذهنتون می آید، یا به محض اینکه متوجه شدین، کلام شما ذره ای سیمای منفی داره، بی درنگ جمله ی خودتون رو قطع کنید و به اون فکر بگید : " برو بیرون ! " ( این مثل همون تمرین " بعدی " است که من در پستهای اولم آموزش داده بودم. ) 5 _ تمرین داشتن اشتیاق برای دگرگونی: خوب! پس تا حالا باید متوجه شده باشیم که هر اتفاق بیرونی به خاطر وجود یک سری چیزها در درون خود ماست! پس اگه می خوایم دنیای بیرون رو تغییر بدیم باید اول درون خودمون رو تغییر بدیم! اما بیشتر ما در مقابل این حرف موضع می گیریم و اون رو رد می کنیم! می دونین چرا؟ چون همون اندیشه هایی که در درون ما به صورت اعتقاد در اومدن و دلشون می خواد همچنان در نیمه ی تاریک ما پنهان بمونند، باعث ایجاد مقاومت در برابر دگرگونی می شوند. راههای مقاومت در برابر دگرگونی :"لوئیز هی "در درسهای شفای زندگی ، میگه ما مقاومتمون در برابر دگرگونی رو به شکلهای مختلف نشون می دیم تا یه جوری خودمون رو از تغییر دادن خودمون نجات بدیم!!! **ممکنه بگیم این نگرش احمقانه است!یا زیادی ساده لوحانه است!.شاید حتی از فکر اینکه برای تغییر دنیامون باید خودمون رو تغییر بدیم، دچار خشم بشیم! یا احساس بی صبری بهمون دست بده! ** یا برای شروع تمرینات امروز و فردا کنیم! ( مسامحه کردن که در خیلی از ما هست.) **یا شروع کنیم به ساخت فرضیاتی مثل اینکه " به هر حال فایده ای نداره!" " دیگران من رو نمی فهمند " یا اینکه " وضع من فرق می کنه " یا اینکه " هیچ کس دیگه ای این کار رو نمی کنه " یا... **یا به سراغ یه سری اعتقادات بریم که به ما کمک می کنن تا مجبور به پذیرش دگرگونی در خودمون نشیم، مثل اینکه " به وقتی که می گیره، نمی ارزه! " یا " این کار تو خانواده ی من مرسوم نیست! " یا... **گاهی هم اقتدارمون رو به دیگران می دیم و می گیم " من منتظر طالع سعد هستم. تا حالا بخت با من یار نبوده! " یا " دیگران نمی گذارند که من عوض بشم! " یا " اول دیگران باید عوض بشند! " یا... **یا از یک سری عقایدی که درباره ی خودمون داریم ، به عنوان بهانه های محدود کننده برای مقاومت در برابر دگرگونی استفاده می کنیم مثل " من زیادی برای این کار پیرم!یا تنبلم! یا زیادی درگیرم! یا زیادی جدی ام! یا خلاصه زیادی یک چیزی هستم که نمی گذاره تغییر کنم! ** یا از روشهای به تاخیر انداختن استفاده کنیم مثلا" بگیم " فکر خوبیه اما الان که وقت انجامش رو ندارم! "یا " فردا بگذره، بعد شروع می کنم! " یا... ** یا از روش تکذیب استفاده کنیم و بگیم "من که ایرادی ندارم که بخوام عوض بشم! " یا " فایده ی عوض شدن چیه ؟ مگه میشه با عوض کردن خودم دنیا رو تغییر بدم؟! " یا.. ** یا برای فرار خودمون از تغییر نتیجه می گیریم که اول باید فلانی و فلانی رو تغییر بدم تا همه چی درست بشه! پس همین جا خواهش می کنم فعلا" دوستانتون رو به حال خودشون بگذارید! اغلب وقتی ما بهره ی زیادی از چیزی می بریم می خوایم دیگران رو هم در اون سهیم کنیم اما ممکنه زمان و مکان دیگران، هنوز نرسیده باشه پس به جای گیر دادن به تغییر دیگران از خودمون شروع کنیم! به هر حال ما مقاومتمون در برابر تغییر رو به شکلهای مختلف نشون می دیم . اما بیشترین عاملی که باعث مقاومت ما میشه " ترس از ایجاد تغییره! " تمرین _ جلوی آینه بایستید. خودتون رو نگاه کنید و بگوئید " من مشتاقم که عوض بشوم! " بعد ببینید که چه احساسی به شما دست می ده! اگه مرددید یا مقاومت به خرج می دهید، از خودتون دلیلش را بپرسید و ببینید به چه اعتقاد کهنه ای در درونتون چسبیده اید که مانع دگرگونی شماست؟ اما یادتون باشه تفاوت الان شما با قبلا" باید در این باشه که حالا اصلا" خودتون رو برای تغییراتی که در خودتون لازم می دونید،نباید سرزنش کنین.شما بایدبا آسودگی تغییرات رو بپذیرید. پس دوباره مقابل آینه بایستید و عمیقا" به چشمان خودتون نگاه کنید و گلوی خودتون رو با دست لمس کنید و ده بار با صدای بلند بگوئید: "من مشتاقم که هر گونه مقاومت را کنار بگذارم. " _ نکته : تاکید دارم که موقع این تمرین گلوتون رو با دستتون لمس کنید! این به خاطر ویژگیهای چاکرای پنجمه که در گلو ی ما وجود داره و دگرگونیها مربوط به اون هستند. ( اما اجازه بدید از این مسایل بعد از ورود به مبحث چاکراها صحبت کنیم. ) _ نکته : چرا این کار ها رو باید جلوی آینه انجام داد؟ _ چون ما در کودکی بیشتر پیامهای منفی ای را که الان به صورت اندیشه های درونیمون در اومده اند، از کسانی گرفته ایم که مستقیم به چشمان ما نگاه کرده اند و به ما پیام منفی داده اند! و مهمتر اینکه آینه احساسهایی را که درباره ی خود داریم، باز می تاباند. به هر حال...وقتی جلوی آینه از اشتیاقتون برای تغییر حرف بزنید، متوجه ی نوع مقاومتی که در شما وجود داره می شید! نگران نباشید! به قول " لوئیز هی " هر واکنشی که احساس کنید، نشانه ی اینه که پیشاپیش در فرایند شفا قرار گرفته اید، هر چند شفای کامل هنوز انجام نشده ،اما فرایند تغییر ( شفا) از لحظه ای آغاز شده که درباره ی عوض شدن اندیشیده ایم! فقط مراقب باشین مقاومتتون شما رو از انجام تمرینات دگرگونی باز نداره! خوب! باز هم تاکید می کنم اگه کسی در نیمه ی تاریکش روی ویژگیهاش کار نکرده باشه ممکنه نتونه با تمرینات دوست داشتن خود به نتیجه ی مطلوب برسه. خدایا! کمکمان کن تا مشتاقانه دگرگونیها را بپذیریم! آمین!
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
بیشتر ببینید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

لیزا نیکولز قانون جذب را همه می تونید ببینید. شما همه چیز را به سوی خود جذب می کنید.اشخاص،مشاغل، موقعیت ها،سلامتی،ثروت،بدهکاری،شادی،اتومبیلی که با آن رانندگی می کنید،و با آن رانندگی می کنید. همه زندگی ناشی از اندیشه ای است که در سر می پرورانید جهان هستی در برگیرنده است، نه محدود کننده،چیزی نیست مشمول قانون جذب نشود.زندگی شما آینه افکار غالبی است که در ذهن می پرورانید.همه موجودات زنده در این سیاره خاکی بر اساس قانون جذب کار می کنند. اما تفاوت انسانها با سایر موجودات زنده در این است که انسان قدرت تشخیص دارد. میتوند از اراده خود بهره بگیرد و اندیشه هایش را انتخاب کند.از قدرتی بهره مند است که می تواند آگاهانه فکر کند و دنیایش را به کمک ذهن خلق کند. مایکل برنارد بکویت شما آنچه را در اگاهی تان به آن فکر می کنید، به خود جذب می نمایید.مهم نیست این افکار در خود آگاه شما باشد یا ناخودآگاهتان. چه در گذشته از افکار خود آگاهی داشته اید و چه نداشته اید، حالا دارید به آگاهی می رسید.همین حالا، با کسب اطلاعات درباره راز دارید از خواب عمیق بیدار می شوید و به آگاهی می رسید.آگاه از دانش، آگاه از قانون، آگاه از قدرتی که در اندیشه خود دارید.
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
بیشتر ببینید
 اگر شما یک قدم مثبت بردارید، کائنات 100 قدم به سمت شما می‏آیند.  کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند. گوته  به آرزوهای خویش ایمان بیاورید و آنگونه نسبت به آنها باندیشید که گویی بزودی رخ می دهند . ارد بزرگ "
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
بیشتر ببینید
روز شانزده‍م : شکرگزاری و معجزه‌ی آن در سلامتی معجزه با طبیعت در تضاد نیست، فقط با شناخت ما از طبیعت در تضاد است. سن اگوستین (۳۵۴ – ۴۳۰) عالم الهیات و کشیش کاتولیک ما باید بیشتر وقت‌ها احساس سلامتی، پُر انرژی بودن و شادمانی داشته باشیم زیرا به این صورت است که می‌توانیم به امتیاز و شایستگیِ خود برای سلامتیِ کامل دست یابیم. واقعیت این است که خیلی کسان متأسفانه این احساس را ندارند. بسیاری با بیماری، مشکلاتی در ساختار بدنی یا مشکلات روانی و افسردگی دست و پنجه نرم می‌کنند که تمامیِ این‌ها به معنای برخوردار نبودن از سلامت کامل است. شکرگزاری سریع‌ترین راهی است که من می‌شناسم و به وسیله‌ی آن می‌توان سلامتیِ کاملی را به دست آورید که به لحاظ بدنی و جسمانی انتظارش را دارید. تمامیِ بهبودی‌های معجزه‌واری که ما تاکنون دیده‌ایم، نتیجه‌ی بازگشت سریع سلامتی به بدن انسانی است که پیشتر در آن نشانی از سلامتیِ کامل دیده نمی‌شد. اگر فکر می‌کنید که شکرگزاری باعث تأثیرهای معجزه‌آسا در سلامتی و بدن شما نمی‌شود، آنگاه چند تا از داستان‌های مربوط به بازگشت معجزه‌وار سلامتی را در سایت www.thesecret.tv/stories بخوانید. نیروی معجزه‌آسای شکرگزاری سبب می‌شود جریان سلامتی در ذهن و بدن افزایش یابد که می‌تواند برای بهبود سریع‌تر به بدن کمک کند و این مسئله در پژوهش‌های بسیاری اثبات شده است. نیروی قدرشناسی، دست به دست مراقبت مناسب از بدن یا تغذیه یا توصیه‌های پزشکی می‌دهد که شما انتخاب کنید. هنگامی که نوعی از بیماری یا شرایط خاصی در بدن شما پدیدار می‌شود، قابل درک است که شما نسبت به آن احساساتی منفی مانند نگرانی، ناامیدی، یا ترس داشته باشید. ولی احساسات بد درباره‌ی بیماری در شرایط شما بهبودی‌ای پدید نمی‌آورد. در حقیقت تأثیر منفی نیز دارد و حتی باعث می‌شود که سلامتیِ شما بیشتر هم به مخاطره بیافتد. برای آنکه سلامت خود را افزایش دهید، باید احساسات خوب را جایگزین احساسات منفی کنید و قدرشناسی بهترین راه انجام آن است. بسیاری از افراد نسبت به ظاهر فیزیکیِ خود احساس بد و نارضایتی دارند. با تأسف باید گفت این افکار و احساسات جریان سلامتی را نیز کاهش می‌دهند. وقتی شما چیزی را دربدن خود دوست ندارید، در حقیقت نسبت به بدن خود شکرگزار نیستید. به آن فکر کنید، براساس قانون جذب، شکوه و شکایت درباره‌ی شرایط بدنی باعث بروز مشکلات بیشتری برای شکایت کردن می‌شود، بنابراین ابراز شکایت از بدن و ظاهر و چهره، سلامتیِ شما را به مخاطره می‌اندازد و دچار ریسک بیشتری می‌کند. هر کس نسبت به سلامتی و جسم خود شکرگزار نباشد، هر چیزی که دارد از او باز پس گرفته خواهد شد. هرکس که نسبت به سلامتی و جسم خود قدرشناس و شاکر باشد، به او سلامتی در حد فراوانی داده می‌شود. ممکن است شما اکنون بیمار باشید، یا درد و رنج بسیاری را تحمل کنید، ولی اگر مشغول خواندن این کلمات هستید، هدیه‌ی سلامتی را دریافت خواهید کرد. هنگامی که درد می‌کشید یا بیمار هستید، داشتن حس قدرشناسی بسیار سخت است، ولی حتی اندک قدرشناسی باعث افزایش جریان سلامت کامل به سوی شما می‌شود. تمرین امروز، درباره‌ی شکرگزاری و معجزه‌ی آن در در سلامت، طراحی شده است تا به صورت چشمگیری سلامتی و شادمانیِ شما را افزایش دهد. برای این منظور از رویکردی سه مرحله‌ای استفاده خواهیم کرد تا روند بهبود و دستیابی به سلامت را تسریع دهیم. گام اول : سلامتی‌ای که به شما داده شده است (گذشته) به سلامتی‌ای فکر کنید که در طول زندگی‌تان، چه در کودکی، چه در دوران بلوغ و یا بزرگسالی داشته‌اید. به زمانی بیندیشید که سرشار از انرژی بودید و بسیار شاد و سر حال. خاطرات سه موقعیتی را به یاد آورید که در آن احساس می‌کردید در اوج دنیا هستید، و با بیان واژه‌‌ی سپاسگزارم، قدرشناسیِ خود را ابراز کنید. اگر به لحظه‌های بزرگ زندگیِ خود بیندیشید، می‌توانید این خاطرات را به راحتی به یاد‌آورید. گام دوم : سلامتی‌ای که هم اکنون از آن بهره می‌برید (در حال حاضر) به سلامتی‌ای فکر کنید که امروز از آن بهره‌مندید و برای هر ارگان و سیستم و احساسات فیزیکی که هم اکنون در بدن‌تان به خوبی کار می‌کند احساس قدرشناسی کنید. به بازوها، دستان، چشمان، گوش‌ها، کبد، کلیه، مغز و قلب خود بیندیشید. پنج سیستم از بدن‌تان را که خوب هستند برگزینید و در ذهن خود واژه‌‌ی سپاسگزارم را برای یک به یک آنها بگویید. گام سوم : سلامتی‌ای که می‌خواهید دریافت کنید (آینده) برای تمرین امروز، یک مورد مربوط به سلامتی‌تان را برگزینید که می‌خواهید افزایش یابد و حال شما می‌خواهید به طریقی ویژه از نیروی قدرشناسی برای این منظور استفاده کنید. به شرایط ایده‌آل سلامتیِ آن عضو بیندیشید. وقتی برای شرایط ایده‌آل هر چیزی شکرگزاری می‌کنید، شرایط ایده‌آل را برای برگشت به سوی خودتان به جریان درمی‌آورید. گاهی اوقات، هنگامی که فردی به بیماری مبتلا می‌شود، نه تنها درباره‌ی آن بسیار صحبت می‌کند، بلکه به دنبال گردآوریِ اطلاعات درباره‌ی نشانه‌های بد و هولناک آن می‌شود. به بیان دیگر، تمامیِ تمرکز خود را بر بخش منفیِ بیماری می‌گذارد و این در حالی است که براساس قانون جذب ما نمی‌توانیم به یک بیماری بگوییم که به دنبال کار خود برود در حالی که بر آن تمرکز کرده‌ایم، چراکه تمرکز بر جنبه‌‌ی منفیِ یک بیماری تنها باعث وخیم‌تر شدن آن می‌شود. حال آن که باید به طور دقیق کنشی بر خلاف آن داشته باشیم و بر شرایط ایده‌آل بدن‌مان به هنگام بیماری تمرکز کنیم و فکر و ذکرمان را به آن بدهیم. قدرشناسی برای شرایط ایده‌آل هر بخش بدن ما از قدرت افکار و احساسات‌مان سود می‌برد تا در یک لحظه آن شرایط را جذب کند. یک دقیقه زمان صرف کنید تا خودتان را در شرایط ایده‌آلی قراردهید که انتظار داشتن آن را دارید و آنگاه که بدن‌تان را آن‌گونه که می‌خواهید در ذهن خود دیدید، تصور کنید که آن را به دست آورده‌اید و به همین خاطر قدرشناسی کنید. بنابراین، اگر می‌خواهید سلامتی به گونه‌ای معجزه‌آسا به کلیه‌هاتان بازگردد، برای داشتن کلیه‌هایی قدرتمند که تمام زواید و آلودگی‌های بدن‌تان را تصفیه می‌کند، شکرگزار باشید. اگر می‌خواهید به طور سریع سلامت را به خون خود برگردانید، برای داشتن خونی پاک و سالم که اکسیژن و مواد مغذی را به تمام بخش‌های بدن‌تان می‌رساند، شکرگزار باشید. اگر می‌خواهید به طرزی فوق‌العاده بر سلامتیِ قلب خود بیافزایید، برای قلبی قوی و سالم که سلامت را در تمام ارگان‌های بدن‌تان به گردش درمی‌آورد شکرگزارباشید. اگر می‌خواهید دیدِ چشمان خود را افزایش دهید، پس برای دیدی عالی که تصورش را دارید، شکرگزاری کنید. اگر می‌خواهید شنوایی‌تان بهبود یابد یا انتظار حس شنواییِ بی‌نقصی را دارید، شکرگزاری کنید. اگر می‌خواهید انعطاف پذیریِ بدن‌تان عالی باشد، برای داشتن بدنی چابک و انعطاف‌پذیر شکرگزار باشید. اگر می‌خواهید وزن بدن‌تان را تغییر دهید آنگاه به وزن ایده‌آل خود بیندیشید و خود را در آن وضعیت تصور کنید و برای آن شکرگزاری کنید. هرچه را که می‌خواهید بهبود یابد، خود را با آن شرایط ایده‌آل تصور کنید و سپس برای آن شرایط ایده‌آل، انگار که آن را دریافت کرده‌اید شکرگزاری کنید. نیروهای طبیعیِ موجود، در بدن ما بهترین شفا دهنده‌ی بیماری‌ها هستند. هیپو کراتی (۳۷۰ – ۴۶۰ ق. م) پدر علم داروشناسیِ غربی شما می‌توانید تمرین شکرگزاری و معجزه‌ی آن در سلامت را در صورت نیاز هر روز تکرار کنید یا برای سرعت بخشیدن به بازگشت سلامتی‌تان به صورت فوق‌العاده و بهبود شرایط بدنیِ خود این تمرین را چند بار در روز انجام دهید. اما مهم‌تر آن است که سعی کنید هرگاه درخصوص سلامتی‌تان دچار افکار و احساسات منفی شدید، بلافاصله به شرایط خوبی بیندیشید که انتظارش را دارید و درست مانند اینکه آن را دریافت کرده باشید، شکرگزار و شادمان شوید. بهترین و مؤثرترین راه برای تضمین سلامت، غیر از به خوبی مراقب خود بودن، آن است که برای سلامتیِ خود شکرگزار باشید. تمرین شماره ۱۶ شکرگزاری و معجزه‌ی آن در سلامت ۱- موهبت‌های خود را بشمارید: لیستی از ده موهبت خودتهیه کنید و بنویسید که چرا برای داشتن آنها سپاسگزارید. لیست خود را از نو بخوانید و در پایان هر مورد، واژه‌‌ی سپاسگزارم را سه بار بگویید و تا آنجا که می‌توانید برای موهبت‌هایی که دارید قدرشناس باشید. ۲- به سه زمانی بیندیشید که در اثر داشتن سلامت در طول زندگی‌تان خود را بر بالاترین رفیع‌ترین قله‌ی دنیا احساس می‌کردید، و برای آنها شکرگزاری کنید. ۳- به ۵ ارگان بدن‌تان فکر کنید که از سلامت برخوردارند و برای هر کدام از آنها سپاسگزاری کنید. ۴- به یک مورد درباره‌ی بدن‌تان بیندیشید که می‌خواهید بهبود یابد و یک دقیقه وقت صرف کنید تا خود را در همان شرایط ایده‌آل سلامت موردنظرتان تصور کنید، برای داشتن این شرایط شکرگزاری کنید. ۵- پیش از آنکه بخوابید، افکارتان را متمرکز کنید و واژه‌‌ی سپاسگزارم را برای بهترین اتفاقی که در روز برای شما رُخ داده است بر زبان آورید.
اخه میترسم نتونم بیام بذارم میذارم که بچه ها عقب نیوفتن چشم هر روز میام میذارم
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
بیشتر ببینید





پوزش طلبیدن



پوزش بخواه، می توانی!
مدت ها است از بابت آن احساس بدی داری.
اگر بر پوزش نخواستن اصرار بورزی، به نظر تو در این صورت عزم راسخت چه می گوید؟ شاید تو حق داشته ای، یا شاید دیگری سزاوار برخورد تو بوده است، اما تو بیشتر می کوشی تا خود را متقاعد کنی که برخورد چندان ازار دهنده ای نداشته ای.
بنابراین وقتی پوزش نمی خواهی، در واقع می کوشی خود را متقاعد کنی که آدم بدی نیستی.
خبری برایت داریم؛ تنها انسان های نیرومند و تندرست پوزش می طلبند.
حتی زمانیکه رفتار بدی از خود نشان داده ای، آدم بدی نیستی.
حتی اگر عمداً بد رفتاری کرده باشی، باز هم آدم بدی نیستی.
احتمالاً خود نیز آزرده شده بودی و آزردگی ات صرفاً قله کوه یخ خشمت بوده است.
پوزش بخواه، و توضیح بده که چگونه آزار دیده ای.
مسئولیت آزاری را که تو عاملش بوده ای بپذیر و سعی نکن راه فراری بیابی.
از آسیب هایی که دیده ای برای توجیه بی عاطفگی ات استفاده نکن.
صادق باش.
بپذیر که انسانی.
پوزش بخواه.
آنگاه دوباره خودت خواهی شد.






من آدم خوبی هستم، و همواره چیزی برای بخشیدن دارم


ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺖ ...
روز هفدهم : راهکار افزایش درآمد در جهان هستی، هیچ رویداد اتفاقی یا حادثه‌ای وجود ندارد. هیچ اتفاقی نمی‌افتد مگر آنکه اراده‌ی کسی بر رخ دادنِ آن قرار گیرد. ویلیام بورو (۱۹۱۴ – ۱۹۹۷) شاعر و نویسنده هنگامی که شما نیروی قدرشناسی را به سوی یک موقعیت منفی هدایت می‌کنید، موقعیت جدیدی ایجاد می‌شود که شرایط پیشین را از بین می‌برد. به این معنا که وقتی شما خود را به جایی برسانید که برای پول شکرگزار باشید نه آن‌که نداشتن پول را احساس کنید، شرایط جدیدی برای‌تان ایجاد می‌شود که کمبود پول را از بین می‌برد و به صورت شگفت‌انگیزی آن را با پول بیشتری جایگزین می‌کند. هر احساس بدی درباره‌ی پول، آن را از شما دورتر می‌کند و میزان پول را در زندگی‌تان کاهش می‌دهد و هر بار که این احساس را داشته باشید، مقدار پول را کمتر می‌کنید. اگر درخصوص پول احساساتی مانند حسادت، نارضایتی، نگرانی و ترس داشته باشید، هیچ‌وقت نمی‌توانید پول بیشتری به دست آورید. قانون جذب می‌گوید هر چیزی مشابه خود را جذب می‌کند، بنابراین اگر شما از نداشتن پول احساس نارضایتی کنید، با به دست نیاوردن پول کافی، نارضایتی‌تان بیشتر می‌شود. اگر نسبت به پولی که دریافت می‌کنید، نگران باشید، شرایط‌تان به سمت و سوی افزایش نگرانی تغییر جهت می‌دهد. اگر نسبت به پولی که دریافت می‌کنید، بیمناک باشید، شرایط‌تان به جانب افزایش بیمناکی تغییر جهت خواهد داد. هر چه قدر هم که سخت به نظر برسد، شما باید شرایط پولیِ فعلی یا کمبود مالیِ خود را فراموش کنید و شکرگزاری، راه تضمین شده‌ای برای آن است. شما نمی‌توانید برای پول، شکرگزار و در عین حال ناراضی هم باشید. همچنین نمی‌توانید با داشتن افکار شکرگزارانه نسبت به پول و در عین حال نسبت به آن نگران هم باشید، و نیز نمی‌توانید با داشتن افکار شکرگزارانه در عین حال نسبت به آن بیمناک هم باشید. هنگام شکرگزاری و قدرشناس بودن برای پول، نه تنها روند احساسات و افکار منفی‌ای را که پول را از شما دور می‌سازد متوقف می‌کنید، بلکه کاری انجام می‌دهید که پول بیشتری به سوی‌تان می‌آورد. شما تاکنون قدرشناسی را برای پولی که گرفته‌اید و دریافت می‌کنید و خواهید گرفت، تمرین کرده‌اید. بنابراین، پیش از استفاده از نیروی شگفت شکرگزاری برای پولی که می‌خواهید، باید راه‌ها و مسیرهایی را بررسی کنید که به زندگیِ شما پول و ثروت می‌آورد. در حقیقت هنگامی که، پول و ثروت‌تان افزایش می‌یابد، اگر شکرگزاری نکنید، در روند روی آوردن جریان نعمت به سوی خویشتن سنگ انداخته‌اید. پول می‌تواند به شکل دریافت غیرمنتظره‌ی یک چک، افزایش حقوق، برنده شدن در قرعه کشیِ بانک‌ها، تخفیف مالیاتی، یا رسیدن غیرمنتظره به صورت هدیه از کسی به سوی شما بیاید. همچنین زمانی که می‌خواهید غذا یا قهوه یا چای بخرید و کس دیگری صورتحساب را می‌پردازد، یا وقتی که می‌خواهید چیزی بخرید و متوجه می‌شوید که به آن تخفیف تعلق گرفته است و یا هنگامی که کسی به شما هدیه‌ای می‌دهد که آن را لازم داشتید، پول‌تان افزایش می‌یابد. نتیجه‌ی پایانیِ هر کدام از این موارد و رخدادها، داشتن پول بیشتر است. پس هرگاه که چنین شرایطی پیش می‌آید از خودتان بپرسید: آیا این جریان به آن معناست که من پول بیشتری دارم؟ چراکه اگر این چنین باشد، شما باید نسبت به آن احساس قدرشناسی داشته باشید. اگر قصد خرید وسیله‌ای را دارید و در این‌باره با دوستی صحبت می‌کنید و او به شما پیشنهاد استفاده از همان وسیله را می‌دهد که خودش به هر دلیلی از آن استفاده نمی‌کند، و یا وقتی قصد رفتن به سفر دارید و تسهیلات سفر و یا تخفیف دریافت می‌کنید، یا مؤسسه‌ی وام‌دهنده نرخ بهره‌ی خود را کاهش می‌دهد، یا سرویس‌دهنده‌تان به شما بسته‌ی خدماتیِ بهتری را پیشنهاد می‌دهد، پول شما در اثر ذخیره‌سازیِ داشته‌تان افزایش یافته است. فهمیدید که راه‌های دریافت پول چقدر نامحدود است؟ بی‌تردید شما پیشتر بعضی از آنها را تجربه کرده‌اید، اگر که همان زمان، متوجه آن شده یا نشده باشید، به هر حال اتفاق افتاده چراکه آنها را به سوی خود جلب کرده‌اید. اما زمانی که شکرگزاری راه و روش شما در زندگی باشد، بیشتر در موقعیت‌های مناسب قرار می‌گیرید. بسیاری افراد آن را خوش شانسی قلمداد می‌کنند، ولی این به هیچ وجه خوش‌شانسی نیست، این یک قانون جهانی است. هر شرایطی که منجر به دریافت پول بیشتری یا آمدن چیزی که پولی برای آن خرج شده، به سوی‌تان می‌شود، نتیجه‌ی قدرشناسیِ شماست. شما بی‌تردید احساس خوبی خواهید داشت اگر بدانید که این خودتان بودید که این کار را انجام دادید، و وقتی شادی‌تان را با قدرشناسی همراه می‌کنید، آن وقت یک نیروی مغناطیسیِ واقعی را در اختیار خواهید داشت که باعث می‌شود هر لحظه فراوانیِ بیشتری به سوی شما جذب شود. چندین سال پیش هنگامی که من به آمریکا رسیدم، دو چمدان داشتم. بنابراین با کامپیوترم در یک آپارتمان تقریباً خالی کار می‌کردم. از آنجاکه اتومبیل نداشتم، پیاده، این طرف و آن طرف می‌رفتم. ولی برای همه چیز شکرگزار بودم. برای بودنم در آمریکا، برای کاری که انجام می‌دادم، برای آپارتمان خالی‌یی که در آن زندگی می‌کردم و با همان چهار بشقاب و قاشق و چنگالی که در آن داشتم، شکرگزار بودم. خوشحال بودم که می‌توانستم پیاده به این طرف و آن طرف بروم و اینکه از خدمات تاکسی‌ها در خیابان استفاده کنم. سپس اتفاق عجیبی رُخ داد، یک نفر که او را می‌شناختم، تصمیم گرفت تا برای مدت چند ماه به من یک ماشین و یک راننده هدیه بدهد. به غیر از کامپیوترم، تنها با چند وسیله‌ی لازم برای زنده ماندن زندگی می‌کردم ولی اکنون، به طور غیرمنتظره‌ای یک اتومبیل و یک راننده داشتم. از آنجاکه من بسیار قدرشناس ‌بودم، پس به من بیشتر داده شد و این دقیقاً همانطور است که معجزه با شکرگزاری اتفاق می‌افتد. تمرین امروز برای پولی که می‌خواهید داشته باشید، برای کسان زیادی نتایج بسیار خوبی به بار آورده است. در پایان این تمرین شما یک چک سفید امضا از بانک قدرشناسیِ‌ جهانی دریافت خواهید کرد و آن چک را به نام خود خواهید نوشت. میزان پولی را که می‌خواهید دریافت کنید به همراه اسم و تاریخ امروز را در آن وارد کنید. برای پولی که می‌خواهید کاری با آن انجام دهید یک مقدار خاص بنویسید، زیرا در صورتی که بدانید پول را برای چه می‌خواهید بیشتر برای آن احساس قدرشناسی خواهید کرد. پول وسیله‌ای است برای آنچه که می‌خواهید، ولی هدف نهایی نیست، بنابراین اگر که فقط به پول فکر کنید نمی‌توانید به اندازه‌ی کافی قدرشناس باشید. وقتی شما آنچه را که به راستی می‌خواهید تصور کنید، یا کاری را که واقعاً می‌خواهید انجام دهید درنظر بگیرید، بی‌شک احساس قدرشناسیِ بیشتری خواهید داشت تا اینکه تنها برای پول سپاسگزار باشید. شما می‌توانید طرح چک بانک شکرگزاری را به هر تعداد که بخواهید از سایت: www.thesecret.tv/magiccheck دریافت کنید. اگر تمایل داشته باشید، می‌توانید در آغاز برای چک اول‌تان مبلغ کمتری بنویسید و وقتی آن را دریافت کردید، می‌توانید برای چک‌های بعدی مقادیر بیشتری بنویسید. فایده‌ی شروع با مقادیر کمتر آن است که هنگام دریافت آن، خواهید دانست که شما این کار را انجام دادید و دقیقاً درخواهید یافت که شکرگزاری کار خودش را کرده است و قدرشناسی و شادی‌ای که در اثر آن احساس می‌کنید، باعث می‌شودکه برای مبالغ بیشتر هم به این کار ایمان بیاورید. وقتی جزییات را در چک نوشتید، آن را در دست خود بگیرید و به چیز به‌خصوصی فکر کنید که پول را برای آن می‌خواهید. تصویری در ذهن خود بسازید و خود را در حالی تصور کنید که با استفاده از آن پول در حال تهیه‌ی آن هستید و تا آنجا که می‌توانید برای آن هیجان‌زده و شکرگزار شوید. شاید شما پول را برای خرید یک جفت کفش جدید، یک کامپیوتر یا یک تخت تازه بخواهید، بنابراین خود را در حالی تصور کنید که توی مغازه در حال خرید آن هستید. در صورت خریداریِ آن به صورت آنلاین، لحظه‌ی دریافت جنس را دَرِ خانه‌ی خود تصور کنید، و تا آنجا که می‌توانید شاد شوید و شکرگزاری کنید. شاید این پول را برای سفر به خارج بخواهید، یا برای پرداخت شهریه‌ی تحصیلات دانشگاهیِ فرزندتان، در این صورت خود را در حال خرید بلیت هواپیما یا در حال واریز پول به حساب بانکیِ کالج موردنظر فرض کنید و تا آنجاکه می‌توانید برای آنکه آن پول را داشته باشید، خوشحال شوید و شکرگزاری کنید. بعد از اینکه این مراحل را پشت سر گذاشتید، چک را امروز با خود به همراه ببرید، یا جایی بگذاریدش که پیش چشم باشد و پیوسته بتوانید آن را ببینید. دست کم امروز در دو موقعیت چک‌تان را در دست بگیرید وخود را در حال استفاده از وجه چک برای آنچه که می‌خواهید تصور کنید و تا آنجا که می‌‌توانید شاد و خوشحال و قدرشناس شوید. اگر تمایل دارید می‌توانید امروز این کار را، برای دفعات بیشتری تکرار کنید. همانند هر تمرین دیگر نمی‌توانید این تمرین را بیش از حد تکرار کنید. در پایان امروز، چک‌تان را جایی که هست نگه دارید یا آن را در جای مهم دیگری بگذارید، که بتوانید روزانه آن را ببینید. می‌توانید آن را روی آینه‌ی حمام‌تان بگذارید، یا روی یخچال، روی داشبورد اتومبیل یا توی کیف پول‌تان بگذارید یا حتی آن را پیش‌زمینه‌ی کامپیوترتان بکنید و برای آنکه اکنون دیگر می‌توانید آنچه را که می‌خواهیدداشته باشید یا کاری را که می‌خواستید، انجام دهید، خوشحال و قدرشناس باشید. وقتی وجه چک‌تان را دریافت کردید، یا جنسی را که می‌خواستید به دست آوردید، چک را با مبلغی جدید برای یک چیز دیگر جایگزین کنید که به راستی آن را لازم دارید و تمرین افزایش درآمد را تا آنجا که می‌خواهید تکرار کنید. تمرین شماره ۱۷ ۱- موهبت‌های خود را بشمارید: لیستی از ده موهبت‌تان تهیه کنید و بنویسید که چرا برای داشتن آن‌ها سپاسگزارید. لیست خود را از نو بخوانید و در پایان هر مورد، واژه‌ی سپاسگزارم را سه بار بگویید و تا آنجاکه می‌توانید برای موهبت‌هایی که دارید قدرشناس باشید. ۲- چک‌تان را با مقدار پولی که لازم دارید و همچنین با اسم‌تان و تاریخ امروز پر کنید. ۳- چک‌تان را در دست بگیرید و خریدن آنچه را که برایش پول می‌خواهید تصور کنید و تا آنجاکه می‌توانید برای داشتن آن شاد و شکرگزار شوید. ۴- چک را امروز با خودتان ببرید و آن را در جایی بگذارید که اغلب پیش چشم‌تان باشد و آن را ببینید. دست کم دوبار چک را در دست بگیرید و خود را در حال استفاده از پول آن برای آنچه که می‌خواهید تصور کنید و خودتان را آن چنان شاد و شکرگزار تصور کنید که انگار آن را به دست آورده‌اید. ۵- در پایان امروز، چک را در جایی در معرض دید بگذارید، که آن را به صورت روزانه ببینید، و وقتی چک‌تان را با همان مبلغی که می‌خواستید دریافت کردید، چک را برای چیز جدیدی که می‌خواهید جایگزین کنید و گام‌های ۲ تا ۴ را تکرار کنید. ۶- پیش از آنکه بخوابید، افکارتان را متمرکز کنید و واژه‌‌ی سپاسگزارم را برای بهترین اتفاقی که در روز برای شما رُخ داده است بر زبان آورید.
بستنی جونم خوش اومدی عزیزم
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
بیشتر ببینید





اعتماد به حوادث گذشته



اولین کار، داشتن واقعیت تازه است. توافق جدید با واقعیت خویش را نشانی بدانید برای درک این مطلب که از این به بعد خود تصمیم گیرنده برای خویش هستید و تمام چیزهایی را که در گذشته به خورد شما داده اند به حساب امتحان بگذارید.
هر چیز و هر کس که به زندگی شما وارد شده دلیلی برای آمدن داشته و جهت آموزش درسی به شما وارد زندگی تان شده است. شما این دوره ها را گذرانده و در امتحانات قبول شده اید.
دیگر شما نیازی به ماندن در آن کلاس ها و تکرار درس ها ندارید. تجارب گذشته را ارج نهاده ولی آماده رفتن به سطح بالاتر هم باشید. یاد احساس آزادی زیادی که هنگام رفتن به کلاس بالاتر، در دبیرستان و دانشگاه داشتید بیفتید و یادتان باشد اکنون هم به دنبال همان ازادی هستید.
در مورد واقعیت زندگی خویش تجدید نظر کنید، شما دیگر به آهنگ دیگران نخواهید رقصید. شما خود آهنگساز خواهید شد و طرح و جوهر معنوی شما حرکات جدید آن رقص را مشاهده می کند. روش هایی که تاکنون داشته اید برای امنیت زندگی شما لازم بوده و شما به انها احترام می گذارید . شما گذشته را مورد داوری قرار نداده و آن را رد نمی کنید. شما فقط تصمیم دارید کمی بالاتر بروید. در سطح جدید شما خود آهنگساز خود بوده و گام هایی را که خود می آفرینید جدا از گذشته ی خویش برخواهید داشت.





هر آنچه به انجام می رسانم بر ارج و ارزشم می افزاید


ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺖ ...





امتحان معنوی



همچنان که در دوران مدرسه، امتحاناتی داشتیم، در مدرسه ی بزرگ زندگی هم باید امتحاناتی را بگذرانیم. اگر بتوانیم این امتحانات را بگذرانیم و به سطح دیگر بروم و در این سطح هم باید امتحاناتی بگذرانیم. اگر قبول نشویم، این دوره تکرار شده و تا زمانی که درس لازم این سطح را نگیریم باید در آنجا بمانیم.

برای قبول شدن در امتحانات معنوی ممکن است سال ها و حتی عمری مجبور به تکرار درس ها شویم. ما بدون اینکه درس لازم را بگیریم متوجه می شویم که همان رفتارها را بارها و بارها بدون احساس خستگی و کسالت تکرار می کنیم.

از یک رابطه ی بد دچار رابطه بد دیگری می شوید بارها همان فرد را در بدنی دیگر ملاحظه می کنید. بارها یک حادثه یا یک اتفاق برای شما تکرار می شود تا خرد و بینش لازم آن را درک و تجربه نمایید زیرا در مدرسه ی زندگی و کائنات هیچ اتفاقی یا حادثه ای بدون دلیل ظهور نمی کند مگر برای کامل شدن زندگی و تحقق رؤیاهای شما.

شاید بارها شغلی را که دوست ندhارید تجربه می کنید و مرتب همان میکروب های قبلی شما را مورد تهاجم قرار داده و همان بیماری ها را می گیرید.
افرادی که با موفقیت مسیر معنوی را طی می کنند، زندگی را آن طور که دوست می دارند می گذرانند و احساس سازده ای دارند؛ زیرا می دانند که زندگی سعی دارد به انها چیزی بگوید. آنها درک می کنند که این موقعیت ها نوعی امتحان است.
مجبورید در طی راه امتحاناتی را بگذرانید. تصمیم گذراندن این امتحان، در این حوزه و این زمان واکنشی متفاوت است برای رسیدن به سطح بالاتر از کلاس که نامش زندگی است.






مهم نیست چه اندازه معترض باشم، من به طور کامل مسئول اتفاقات زندگی ام هستم


ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻫﺴﺖ ...
کلاس جادوگری یک جادوگر( جلسه 29 _ خانه تکانی ذهنی) سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام. با جلسه ی بیست و نهم از کلاس جادوگری در خدمتتون هستم با ادامه ی درس خانه تکانی ذهنی و در لابلای اون ادامه ی قوانین سیستم آرزوها. اگه درسهای نیمه ی تاریک رو خونده باشین حتما" بیاد دارین که یه مبحثی بود به نام " تکرار شدن درسهای زندگی! " و در این مورد بود که قوانین ذهنی می گویند که "درسهای زندگی تو اینقدر تکرار می شوند تا تو درسی رو که باید از اون بگیری ، بگیری!" این درسهای زندگی می تونه تکرار شدن ورود یک تیپ خاصی از آدمها در اطرافیان ما باشه یا تکرار شدن یک اتفاق یا حتی به دفعات مکرر برآورده نشدن آرزوهای ما! پس اگه مدام آرزومون به انواع و اقسام شکلها برآورده نمیشه حتما" یکی از همون درسهائیه که داره توی زندگی ما تکرار میشه پس باید درس لازم رو بگیریم تا آرزو مون برآورده بشه! بنابراین : قانون 33 سیستم آرزوها _ اگه برآورده نشدن آرزوتون مثل یک درس تکراری مدام داره توی زندگیتون تکرار میشه پس باید درس لازم رو دریافت کنین تا اون آرزو برآورده بشه! شما می تونین به درسهای نیمه ی تاریک رجوع کنید و این مبحث رو مطالعه کنید. حالا من می خوام مسایلی رو که در این مورد در رابطه با خونه تکونی ذهنی وجود داره ، بهتون بگم. یک قانون مهم: الگوهای مکرر، نیاز های ما را نشانمان می دهند! یعنی اینکه هر کدوم از عادتهای ما، و تجربه های ما در زندگی، به خاطر اینه که در درون ما یه چیزی وجود داره که به اون الگوهای تکراری نیاز داره! به قول" لوئیز هی " درون ما چیزی هست که به چربی و روابط ناخوشایند و شکستهای پی در پی و سیگار و خشم و فقر و کار خلاف و هر چه که مشکل ماست، نیاز دارد!!! یعنی حتما" در درون ما نیازی به بودن شرایط موجودمون وجود داره و الا دچار شرایط فعلی نمی شدیم! زمانی که این نیاز از بین بره،ما تمایلی به پرخوری، یا کشیدن سیگار، یا الگوی منفی یا هر چیز دیگه ... رو نخواهیم داشت!( این یعنی همون چیزهایی که توی نیمه ی تاریکمون هم پنهانش کردیم! )شاید باورش سخت باشه که ما به خاطر نیازی در درونمون اینقدر چیزهای بد رو به خودمون جذب کنیم اما واقعیه! حتی اگه هنوز تمرینات نیمه ی تاریک رو انجام ندادین یا اینکه اون تمرینات رو انجام دادین اما باز هم نمی دونین اون نیاز و علتش چیه ، فرقی نمی کنه!تمرین زیر رو حتما" انجام بدین. 6 _ اشتیاق برای رها کردن نیاز : جلوی آینه باستید و توی چشمهای خودتون نگاه کنید و بارها تکرار کنید:"من مشتاقم که نیاز به مقاومت ، یا نیاز به سردرد ، یا نیاز به اضافه وزن، یا نیاز به طرد شدن، یا نیاز به بی پولی ، یا هر چیز دیگر.... را رها کنم." (فراموش نکنین تا نیازتون به این نیاز درونی از بین نره، جملات تاکیدی مثبت فایده ی زیادی براتون نخواهد داشت!) یکی از مهمترین نیازهایی که باید رها بشه تا ما به آرزوهامون و آرامش واقعی برسیم، رها کردن نیاز به بی ارزش بودنه! چون همونطور که گفتم تا خودمون رو لایق دریافت موهبتها ندونیم، چیزی هم دریافت نمی کنیم! بنابراین: _ تمرین: مدام تکرار کنید: من مشتاقم که نیاز به بی ارزش بودن را رها کنم.من ارزش بهترین چیزهای زندگی را دارم و اکنون همه ی آنها را خواهم پذیرفت! بیشتر افراد در این مرحله از تمرینات احساس می کنند چون هنوز کار خاصی نکردند یا هنوز دقیق این نیاز های درونی رو کشف نکردند و یاکشف بزرگی در مورد نیمه ی تاریکشون انجام ندادند پس شاید هنوز نتونند نیاز های درونشون رو رها کنند و شرایط بدشون رو تغییر بدهند و به آرزوشون برسند! بنابراین حتما" بعد از انجام تمرین جمله ی تاکیدی بالا ، تکرار کنید که : چون چند روزی را صرف تکرار مدام و تاکید بر این جمله کنم، اثر بیرونی الگوی مسامحه ام نیز خود به خود ناپدید می گردد.چون در درونم الگوی ارزشمند بودن را می آفرینم، دیگر نیاز ندارم که خیر و صلاحم را به تعویق بیندازم! چند بار این جملات رو با اشتیاق بگین.اگه دوستی در این تمرین کمکتون می کنه، باید از شما بپرسه که آیا این اندیشه واقعا" خواسته ی راستین شماست یا نه؟اگه به تنهایی این تمرین رو انجام می دین ، بلند از خودتون سوال کنین که آیا به راستی این را می خواهم؟ باز در آینه نگاه کنید و با چند بار تاکید کردن خودتون رو مجاب کنید که " این بار کاملا" آماده هستم تا از اسارت گذشته بیرون بیایم. " نکته ی مهم _ خیلی از مردم در مرحله ای که باید بگویند که مشتاق رها کردن نیاز هستند، می ترسند! چون نمی دونند که چه طوری قراره این رها کردن رو انجام بدهند و فکر می کنند تا وقتی که جواب همه ی سوالات خودشون رو نگرفتن ، نمی تونن خودشون رو متعهد به انجام کاری بکنند. یادتون باشه که این ها همه علامت مقاومت بیشتره! پس تنها کاری که باید بکنید انجام این تمرینه و گذشتن از این مرحله! لازم نیست چگونگی انجام این رها کردن و تغییر رو بدونیم! تنها چیزی که لازمه ، داشتن اشتیاق برای این کاره!خرد کائنات یا ذهن نیمه هشیار شما ، خود به انجام چگونگیها خواهد پرداخت.هر اندیشه ای که به ذهنتان بگذره و هر کلامی که بر زبانتون جاری بشه، پاسخ خواهد یافت و نقطه ی اقتدار در همین لحظه است! 7_ باز یافتن اقتدار خود در برابر هر چیزی که آزارمان می دهد: معمولا" ما در مورد خیلی از آرزوهامون از همون آغاز در اعماق وجودمون، احساس شکست می کنیم! و بعد که برآورده نمیشه، در اعماق ذهنمون اون رو به دلایل بیرونی مختلفی نسبت می دیم مثل بد بیاری، بدجنسی دیگران، یا حتی شروع به انتقاد از خودمون می کنیم و برآورده نشدن آرزومون رو به بی عرضگی یا بد بودن خودمون نسبت می دیم و در پی اون احساس در مانده بودن و شکست بیشتری می کنیم! یادمون نره که حضرت عیسی فرمودند " اگر چیزی را می خواهی چنان رفتار کن که گویا آن را پیشاپیش ستانده ای! " شاید در آداب دعا کردن خودمان در اسلام هم دیده باشید که می گویند در پایان دعا خداوند را شکر کن که حاجات تو را برآورده خواهد کرد! " نمی خوام زیاد وارد این بحث بشم اما اگه دعای بعد از زیارت عاشورا رو در مفاتیح نگاه کنید می بینید که چند بار در انتهای اون تکرار میشه که : خدایا من در حالی این دعا رو به پایان می برم که از همین حالا منتظر دریافت حاجتم هستم!" و .. در واقع در تمام ادیان آمده وقتی از خداوند حاجتی را می خواهی به او توکل کن و بعدش نا امید نباش! "این یعنی اقتدار شخصی ات رو حفظ کن و احساس درماندگی نکن که امکان نداره من این حاجتم رو بگیرم!"(در همین رابطه کندن گودال رو قبلا" در سیستم آرزوها توضیح داده ام) ما باید در برابر هر شرایط نا مساعدی قدرتمند باشیم. قدرتمند نبودن و ضعف این پیام رو به ضمیر نا خودآگاه ما و کائنات مخابره می کنه که : من ضعیف تر از اونی هستم که بتونم شرایط رو به نفع خودم تغییر بدم! " بنابر این اگه آرزویی دارید که برآورده نمی شه، یا بیماری ای که درمان نمی شه یا مسئله ای که حل نمی شه، اول باید باور کنید که الگویی در درون شما این رو آفریده! پس حتی برآورده نشدن اون آرزو هم به نوعی اقتدار شما بوده !( اما در جهت وارونه عمل کرده! ) پس نباید احساس درماندگی و قربانی بودن کنیم! پس این تمرین رو انجام بدهید : تمرین :وقتی می خواهیم وضعی را عوض کنیم، باید هر وقت به آن فکر می کنیم ، تکرار کنیم که : من مشتاقم تا آن الگوی درونم را که این وضع را می آفریند، عوض کنم! " به محض گفتن این جمله، از طبقه ی قربانی بیرون می جهید! دیگه درمانده نیستید و اقتدار خودتون رو تائید می کنید! چون معنی این جمله اینه که : " من دارم می فهمم که خودم به وجودش آورده ام! اکنون اقتدارم را باز پس می گیرم! عقیده کهنه را رها می کنم و می گذارم که پی کار خودش برود! " بنابراین قانون 34 سیستم آرزوها می گه : قانون 34 سیستم آرزوها _اگر می خواهید چیزی را به دست بیاورید، اول باید اقتدار شخصیتان را در برابر آن آرزو باز یابید ! نکته ی بسیار مهم _گاهی وقتی برای رها کردن الگویی می کوشیم ( و معمولا" به محض آغاز تمرینات ذهنی و خصوصا" کار با جملات تاکیدی )می بینیم که مدام کار بدتر میشه! این نشانه ی منفی ای نیست! مثلا" داریم آرزو می کنیم که ثروت بیشری به دست بیاریم یک دفعه کیف پولمون رو گم می کنیم! یا درگیر بهبود روابطمون با فردی هستیم و همون موقع نزاع بزرگی توی زندگیمون پیش می آد! یا به بهبود سلامتمون مشغولیم و سرما می خوریم! یا...فراموش نکنید وقتی مشکل در مسیر دیگری شروع به تغییر می کنه، برای اینه که ما به بینش بالاتری در این باره برسیم و در واقع ریشه های درونی تری رو کشف کنیم! که من، راه اون رو ، در شماره ی بعدی ( 8) می گم. 8 _ پله پله تغییر دادن جمله ی تاکیدی مربوط به رها کردن نیاز: معمولا" افراد می پرسند " یک جمله ی تاکیدی مربوط به رها کردن نیاز _( مشتاقم نیاز به ...را رها کنم)_ چه طور مشکلات ما رو گره گشایی می کنه؟ جواب اینه که گاهی باید پله پله جملات تاکیدی رو تغییر داد والا به نتیجه نمی رسید! ( این رو حتما" به یاد داشته باشید! هر جمله ی تاکیدی متعلق به شما نیست! و هیچ کس بهتر از خودتون نمی تونه کشف کنه که شما چه جمله ای رو باید تکرار کنید! ) اما راه پله پله رسیدن به این جملات تاکیدی مربوط به رها کردن نیاز رو، با یه مثال خیلی قشنگ بهتون می گم! مثال:" لوئیز هی " مثال بسیار زیبایی داره و من حیفم می آد که این مثال رو از قول خود اون نگم! اون می گه "مثلا" برای بهبود زندگیتون با همسرتون یا دیگران، تصمیم می گیرید سیگار خودتون رو ترک کنید و مدام می گید : من مشتاقم که نیاز به سیگاری بودن رو رها کنم! "بعد یکدفعه می بینید در روابطتون با دیگران دچار مشکلات جدیدی شدین! نا امید نشید! این نشونه ی اینه که این فرایند سرگرم کار خودشه! حالا از خودتون باید سوالهای مختلفی بپرسید که :" آیا من مشتاقم که روابط نا خوشایند رو رها کنم؟ آیا سیگار فضایی دود آلود آفریده بود که نمی گذاشت دریابم که این روابط تا چه اندازه نا مطلوب هستند؟ چرا من چنین روابطی را می آفرینم؟ " در این جا شما پی می برید که سیگار فقط یک عارضه است نه علت!حالا باید مدام تکرار کنید : " من مشتاقم نیاز به روابط نا آسوده را رها کنم! " بعد کم کم در می یابید که اگه بعضی روابط شما رو نا آسوده می کنه، بخاطر اینه که توی اون مدام از شما انتقاد شده! حالا باید تکرار کنید که : " من مشتاقم که نیاز به مورد انتقاد قرار گرفتن رو رها کنم! " حالا باید سعی کنید درباره ی انتقاد فکر کنید.خصوصا" به کودکیتون.آیا در کودکی انتقادهای زیادی از شما می شد؟ خوب ! وقتی در می یابید که در کودکی انتقاد های زیادی رو تحمل کردین، به این کشف می رسین که " کودک درون شما" تنها زمانی احساس " در خانه بودن " می کنه که از اون انتقاد بشه!!! شیوه ی پنهان شدن شما، از این امر، " فضایی دود آلود " آفریده! یعنی همون سیگاری بودن!!! ( بعدا" در مورد کودک درون انشاالله با هم صحبت خواهیم کرد) پس حالا باید از جملات تاکیدی برای بخشش کسانی که شما رو مورد انتقاد قرار دادن ، استفاده بکنید!و بگید : " من مشتاقم که فلانی را ببخشم! " حالا با تکرار این جمله ی تاکیدی و انجام تمرینات بخشایش در مورد اون آدم، به مرور احساس می کنید کشش شما به سیگار هم کم شده و افرادی هم که در زندگیتون قرار می گیرند، دیگه از شما انتقاد نمی کنند! اینجا کشف می کنید که تازه نیاز خود را رها کرده اید! فراموش نکنیم که به انجام رسیدن این کار زمان می بره.اما بهتون قول می دم اگه با پشتکار و ملایمت پیش برید، و هر روز چند دقیقه رو آروم بنشینید و به این فرایند دگرگونی در خودتون فکر کنید، " استاد درونتون " پاسخ شما رو می ده و راهنمائیتون می کنه که توی پله ی بعدی نیاز به چه چیزی رو باید رها کنید! به هدایت باطنیتون اعتماد کنید! خوب! باز هم طولانی شد! لطفا" این تمرینات رو انجام بدید. شب قبل از خواب به همه این مسایل خوب فکر کنید و آروم باقی بمونید تا خرد درونی مسایل ناشناخته ی زیادی رو در باره ی خودتون به شما آشکار کنه! خدایا! کمکمان کن تا نیاز به مقاومت در برابر تغییرات را رها کنیم! آمین!
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
بیشتر ببینید
کلاس جادوگری یک جادوگر( جلسه 30 _ خانه تکانی ذهنی) سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام. همراه با آرزوی برکات بی پایان برای شما. و اما ادامه ی درس خانه تکانی ذهنی: 9_ باورپذیرش دگرگونیها: بعد از مطالب بسیار زیادی که تا به حال درباره ی قدرت خلاق ذهن براتون گفتم حتما می دونید که اندیشه هایی که " انتخاب می کنیم " تجربه های ما رو می آفرینند! بنابراین اگه معتقدین که عوض کردن یک اندیشه یا یک عادت براتون غیر ممکنه،پس همین اندیشه برای شما به واقعیت در می آد! اما اگر این اندیشه رو انتخاب کنید که " ایجاد دگرگونیها برای من آسان شده و مدام آسانتر هم می شوند." همین اندیشه برای شما به واقعیت در می آد.بنابراین هر روز قبل از شروع تمرینات دوست داشتن خود،و در آلفای قبل خواب، این جمله رو با خودتون تکرار کنید.این جزو قوانین سیستم آرزوها هم هست.یعنی : قانون 35 سیستم آرزوها _ انتخاب و تکرار این اندیشه که " دگرگونیها برای شما آسان شده اند." یعنی به ذهنتان بگویید و بفهمانید که " من اکنون این اعتقاد را انتخاب می کنم که ایجاد دگرگونیها برای من آسان تر شده اند." نکته : فهموندن به ذهن یعنی چی؟ بچه ای که همیشه اجازه داشته تا دیروقت بیدار بمونه و بعد یکدفعه به او گفته اند که باید از این به بعد سر ساعت هشت بخوابه، اول شروع به عصیان و نافرمانی می کنه!پا می کوبه و فریاد سر می ده! اما اگه پدر و مادر مصمم باقی بمونند و در کمال آرامش از تصمیمشون منصرف نشند، بعد از چند شب قانون جدید در خونه استقرار پیدا می کنه! ذهن ما عین همین بچه است! اون نمی خواد تغییرات رو بپذیره! چون شما یک عمر چیز دیگه ای رو یادش داده اید! نمی خواد بپذیره که شما می خواهید از این به بعد خودتون رو کاملا" بپذیرید! اون حتی شاید با به وجود آوردن انواع و اقسام مسایل خصوصا" بیماریهای موقتی جسمانی مانع شما بشه که تغییرات رو بپذیرید! اما اگه آرامشتون رو حفظ کنید و به تمریناتتون ادامه بدین، به اون می فهمونید که شما قربانی درمانده ی اندیشه هایتان نیستید! بلکه حاکم بر ذهنتون هستید! ( این پاسخ دوستانیست که برای من نوشتند چرا به محض شروع کردن تمرینات دوست داشتن خود ، بیماری و خصوصا" سرما خوردگی به سراغشون اومده! شاید براتون جالب باشه که حتی خود من بعد از بارها انجام این تمرینات وقتی دوباره بعد از مدتی وقفه شروع به این تمرینات کردم 25 روز سرماخورده بودم و انگار مدام سرماخوردگیم تمدید می شد! اما با ادامه ی تمرینات همه چیز رو به راه میشه! پس به نشانه های مقاومت ذهن و بدنتون در برابر تغییرات دقت کنید! اونها نشونه های خوبی هستند که علامت این هستند که دارید وارد جاده ی اصلی می شید! ) 10 _ رها کردن همه ی چیزهای زاید: تمرین رها کردن 1( رها کردن هر انقباض) : همین طور که نشستین و این وبلاگ رو می خونین، نفس عمیقی بکشین و اجازه بدین هنگام بازدم همه ی فشارها بدن شما رو رها کنه.بگذارید شانه هاتون، زبان و گلو ، بازوها و پاها و...تک تک اعضای بدنتون احساس رها شدن از فشار رو تجربه کنند. ( البته این تمرین رو دراز کشیده و به صورت تمرینات ریلکس شدن هم میشه انجام داد اما فعلا" بحث ما توضیح این نوع تمرینات نیست.) توجه کنید که در کدام بخشهای بدنتان دچار انقباض بودید؟ آیا این انقباض رو با تن خودتون انجام می دید یا با ذهنتون هم انجام می دید؟ در این حالت آسوده و راحت به خود بگویید: "" من مشتاقم که رها شوم.من هر فشاری را رها می کنم.من هر ترسی را در برابر تغییرات خودم و محیط رها می کنم.من همه ی محدودیت های کهنه ام را رها می کنم.من با خودم در آرامشم.من ایمن هستم." از این به بعد به محض بروز اندیشه های بد و دشوار، این تمرین را انجام بدهید.بعد از مدتی این روند جزئی از وجودتون میشه. تمرین رها کردن 2 ( تجربه ی رها کردن جسمانی ): در زمان انجام تمرینات نیمه ی تاریک گفته بودم که چطور از روش چماق زدن استفاده کنین.حالا تاکید می کنم که خیلی وقتها بدن ما نیاز به تجربه ی رها کردن جسمانی داره. تجربه ها و هیجانهای خالی نشده می تونند در بدن مسدود بشند و جلوی حرکت انرژی رو بگیرند.( ما در قسمت شناخت و درمان چاکراها با هم کار می کنیم که چطور باید انرژی در بدن ما راحت حرکت کنه و چیزی مانع اون نباشه تا ما از نظر جسمی و روحی سالم باشیم اما فعلا" از این تمرینات استفاده کنید.) وقتی دچار یک مسئله جسمی یا روحی می شید یعنی چیزی جلوی حرکت انرژی رو در بدن شما گرفته.مثلا" یکدفعه دچار سردرد می شید. یا یکدفعه دچار سوزشی در قسمتی از بدنتون می شید یا دچار خشمی پنهان یا غمی عجیب می شید و علت اون رو نمی فهمید. شیشه های ماشین رو بالا بکشید و فریاد بزنید. به رختخواب لگد بزنید.بدوید. با یه راکت به بالشتهای خونه ضربه بزنید. با مشت دق دلیتون رو سر متکاهای خونه خالی کنید.باور کنید که با خالی کردن هیجانهای پنهان در درونتون، هم علت خشم یا غم پنهانتون رو کشف می کنید و هم درد جسمیتون شما رو رها می کنه. تمرین رها کردن3(تمرین رها کردن خاطرات) : اگه به لباس کلاس پنجم دبستانتون فکر کنید، معمولا" هیچ دلبستگی عاطفی به اون ندارین.تنها به چشم یک خاطره به اون نگاه می کنین. همه ی خاطرات ما باید به همین شکل باشند. بگذارید خاطره فقط خاطره بماند.باید سعی کنیم دلبستگیهای عاطفیمون رو با خاطرات بدمون رها کنیم! خیلی از ما در اعماق وجودمون هنوز خاطرات بدمون رو دوست داریم! اگه اینطور نیست پس چرا هنوز گاهگاهی توی خلوتتون به اون فکر می کنید و نمی تونید اونها رو رها کنید؟! برای این کار اولین کاری که باید انجام بدین ، تهیه ی یک لیست از تمام چیزهایی است که می خواهید رها کنید! لیست خاطرات بد، عادات بد و خلاصه هر چیزی که آزارتون می ده رو بنویسید و زیر اونها بنویسید" من مشتاقم نیاز به وابستگی به همه ی اینها را رها کنم." از خودتون بپرسید چقدر مشتاق انجام این کار هستید؟به واکنشهای بدن و درونتون توجه کنید. از خودتون بپرسید برای این رها کردن چه کارهایی باید بکنم؟بعد اینها رو پاره کنید و دور بریزید. همچنان از روش پله پله جلو رفتن که توی پست قبل گفتم استفاده کنید تا به نتیجه برسید. یاد آوری :مهمترین چیز زایدی که باعث انواع بیماریهای جسمی و برآورده نشدن آرزوها می شود " عدم بخشایش دیگران و خود " است. لطفا" مجددا" تمرینات بخشایش رو که در پستهای قبل یاد گرفتین برای دیگران و برای خودتون انجام بدین.بعد از اون تمرینات جدید بخشایش که در زیر عنوان می کنم رو انجام بدین: _ تمرین نابود کردن نفرت : " امت فاکس" برای نابود کردن نفرت ، تمرینی قدیمی داره.او توصیه می کنه که آروم بنشینیدو بگذارید جسم و روحتون استراحت کنه.خودتون رو در تاتری تاریک مجسم کنید.صحنه ای روبروی شماست که شخصی که از او نفرت دارید، روی اون صحنه ایستاده.همه ی موهبتهای نیکو رو برای او مجسم کنید.او را خوشحال، راضی و متبسم ببینید." لوئیز هی " این رو به این تمرین اضافه کرده که بعد از این کار خودتون رو هم بر بالای اون صحنه مجسم کنید و ببینید که همه ی موهبتهای خوب به سراغ شما هم می آیند. خودتون رو شاد و متبسم مجسم کنید. از اینها می خوام به قانون 36 سیستم آرزوها برسم.طبق این قانون اگه ما نتونیم برکات رو برای دیگران بخواهیم ، خودمون هم نمی تونیم اونها رو دریافت کنیم! چون قانون کارما مانع تحقق آرزومون میشه! شاید برای همینه که ما در دین اسلام داریم که اول برای همسایه ات دعا کن و بعد برای خودت! قانون36 سیستم آرزوها _ فقط چیزی را می توانی آرزو و دریافت کنی که بتوانی آن را برای دیگران هم بطلبی! نکته _ در ادامه ی انجام تمرینهای بخشایش مجسم کنید شخصی که او را بخشیده اید، به شما می گوید: " متشکرم! من تو را آزاد می کنم! " چون همونطور که توی پست مربوط به بخشایش گفتم هر عدم بخشایشی یک غل و زنجیره به پای خود ما.فراموش نکنید تمرین های بخشایش با وجود سادگی جزو مهم ترین تمرینهای خانه تکانی ذهنی هستند و فراموش نکنید که رها کردن بعضی تجربه ها آسونه و بعضی رو باید با انجام تکنیک بخشایش ریز ریز کرد!تا بالاخره یک روز نابود بشن و رها تون کنن! _ تمرین تجسم کودکی خود : خودتون رو کودکی پنج ساله مجسم کنیدو به ژرفای چشم این کودک نگاه کنید و دریابید که تنها چیزی که اون از شما می خواد محبته! بغلش کنیدو بهش بگید که براتون عزیزه.تحسینش کنید و به او بگید اگه هنکام فراگیری زندگی، اشتباهی از او سر بزنه کوچکترین اشکالی نداره! به او قول بدید که همیشه در هر شرایطی با او می مونید. حالا مجسم کنید این بچه آنقدر کوچک میشه که در قلب شما جا می گیره! حالا هر وقت قراره به خودتون بگید که خودتون رو تایید می کنید به یاد بیارید که شما همون کودک هستید! (اگه این تمرین رو کسی برای شما بخونه یا خودتون صداتون رو روی نوار ضبط کنید و بشنوید، هم، خیلی خوبه.) _ تمرین تجسم کودکی دیگران : تمرین بالا رو در باره ی کودکی پدرتون و مادرتون هم انجام بدید.یعنی اونها رو هم به شکل کودکان پنج ساله مجسم کنید . در مورد اونها اینطور مجسم کنید که وحشتزده و گریان و جویای محبتند و نمی دونند باید به کجا پناه ببرند. حالا اون کودک رو در ذهنتون بغل کنید و بهش بگید که همیشه کنارش می مونید و دوستش دارید. اجازه بدید در انتهای تمرین آنقدر کوچک بشند که توی قلب شما در کنار کودک کوچک خود، قرار بگیرند و به هم محبت بورزند! ( این تمرین علاوه بر شفای جسم و جان ، برای کسانی که مشگلاتی با خانواده دارند بی نهایت موثره)(وقتی به درسهای کودک درون برسیم در این باره بشتر حرف می زنیم.) 11 _به کار بردن جملات مثبت درباره ی خود: در پستهای مربوط به غول چراغ جادو و جادوی کلام براتون توضیح دادم که چرا به هر چیز که توجه کنیم ، ساخته و بزرگ میشه.بنابراین الان همگی می دونیم که چقدر کلام ما در ایجاد تجربه های زندگیمون موثره.بنابراین یکی از مهمترین تمرینات خانه تکانی ذهنی اینه که کلاممون رو درباره ی خودمون درست کنیم. َ _ تمرین خویشتن دوستی : در دوره هایی که ما دچار انکار خودمون بودیم هر باری که به آینه نگاه کرده ایم ، ایرادی از خودمون گرفته ایم! از این لحظه هر بار که چشمتون توی آینه به خودتون افتاد ، به خودتون لبخند بزنید و یک جمله ی تاکیدی مثبت با زبان حال درباره ی خودتون بگید.مثل این جملات : _من خودم هستم! _ من تنم را دوست دارم! _ من بینی ام را دوست دارم! _من کاملا" سلامتم!_ من رابطه ای شگفت انگیز با دوستم دارم!_ من آزادم!_ من شادم!_ من زنده ام! و... یادآوری: یادآوری می کنم که برای جملاتی که به کار می برید ، باید جملات منفیتون رو به مثبت بر گردونید. مثلا" نگید "من نمی خواهم بیمار باشم." به جای اون بگید" من سالم هستم." دوم اینکه هرگز نگویید :" من می خواهم " یا " من خواهم داشت " چون ضمیر ناخودآگاهتون خواسته ی شما رو در آینده مجسم میکنه و دور از دسترس شما! این قانون جملات تاکیدیه که همیشه جمله های خود رو به زبان حال بگویید.یعنی " من هستم." یا " من دارم". خوب! می دونم که تمرینات زیاد شدند! اما من چاره ای ندارم جز این که اینها رو بگم و بسپرم به دست همت عالیقدر شما که انجامش می دید! خدایا! کمکمان کن تا در تندرستی کامل ، بهترینهای تو را تجربه کنیم! آمین!
من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده.. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
بیاین با هم دعا کنیم
*****جذب گروهی******
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=773511
بیشتر ببینید
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792