هرچی ب گذشته ام تا الان نگاه میکنم همش خسته بود نفس کارکردن و بازی کردن نداشتم زود خسته میشدم فقط دوست داشتم و دارم ک بخوابم و فکرکنم...انگیزه زندگی ندارم...از وقتی بچم بدنیا اومده ک بدتر شدم اصلا جون راه رفتن و کارکردن ندارم...کسی مث من هست
آره گلم من ،
ب زور ب از روی ناچاری باور میکنی حتی دیگ حوصله ندارم برم خونه مادرم ،میدونی دلیل همه ی اینا بخاطر مشکلاتی هستن توی زندگی پیش میاد ب جای این که هر روز بهتر بشه بدتر میشه و آدم واقعن بعضی وقتا کم میاره من ک دیگ طاقتی برام نمونده فقط دوست دارم یه خونه داشته باشم یه روستای خالی تک و تنها باشم
دقیقا مث من ک حوصله هیچ کسی رو ندارم...
پیش یه عطاری رفتم ک میگفتن کارش خوبه...بهم میگه کم خونی داری..سیستم ایمنی بدنت ضعیفه...ذهنت منفیه...خواب عمیق نداری...
نمیدونم چرا از بچگی اینطور بودم...کم خونی از بچگی داشتم...
احساس میکنم تغذیه مادرم تو دوران بارداری خوب نبوده منم بچه آخر بودم بدن مادرم کمبود داشته ک منم اینطوریم...
خیلی خسته ام
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
