لوبیاپلو

دیگه رفتم مطبش از وحشتش، اول تهدید و پرخاش کرد. شب هم نیومد خونه. صبح اومد به سلام و علیک و حرف عادی زدن. معلوم بود از ترسش اومده صلح.

بچه ها  و به خرج خودم بردم مشهد، گفتم بریز به کارتم. نمی ریخت. درصد بیشترش رو تونستم ازش بگیرم😅😂😂

من فقط مهریه ام رو دارم.

دوتا پسر بچه تو این دوره بزرگ کردن کلی وقت و انرژی و اعصاب میبره. بچه ها قطعا با منند. اگر اون داوطلب طلاق باشه مجبوره شروط من برای طلاق رو بپذیره. ولی اگه من درخواست طلاق بدم اون دست بالا میگیره.

لااقل باید خونه ای که توش ساکن هستیم تا پسرا بزرگ شن توش باشند و نفقه خوب باید براشون بده.

قربون محبتت

یعنی تو نمیدونی یادم میاد ، تا جیگرم خنک میشه😂😂😂

دیگه فهمیدم هرکاری رو انجام نداد چجوری مجبورش کنم

ممنونم

مقداری که گفتید خیلی مناسب و دقیق و پرملاط و خوشمزه میشه. ممنون

ممنونم که یادمی و همفکری میکنی.

منم جدایی اولم همین کارو کردم. دخترمو گرفتم و مهریه ام رو بخشیدم. همه پشت و پناهم اول خدا و بعد خانوادم بودند.

ولی این دیگه خیییییلی بی همه چیزه. یعنی اصلا میدونم خدا راضی نیست که بخوام آروم جدا شم.

الان ۲تا شکایت ازش تو دادگاه دارم. روی همون میتونم طلاق بگیرم. ولی می خوام نتونه با بچه ها هم اذیتم کنه و اثبات بی کفایتیش بشه. 

مهریه ام رو که کامل ازش میگیرم، اگه لازم باشه کثافتکاری هاش رو انقدر تو محل کارش میگم که دیگه نتونه اونجا کار کنه.

بله. مشاور خیلی بدردخور و عالی راهنماییم کرد. 

از ته دل برای آرامش خودت و گل دخترت دعا میکنم. تو هم برای من و بچه هام دعا کن