پیش مادربزرگش هر وقتم بخواد میاد هرچقدرم بخواد میمونه پیشم میبرن میارن یا خودم میرم میارم ومیبرم،هر زمان دلش بخواد میاد و میره ااااا امان از روزهایی که بی لون سپری شد و ازون روزهایی که او بیمن تناش حسرته برام اما گذشت شد۱۸ سالش،ماشاءالله ،دختری بینظیر و ممتاز و با اخلاقیات عکس یه سری جوانهای الان
اره اون حالتو الانم دارم اما اگه میگم نمردم چون باید زندگی رو گذروند مجبوریم یعنی،بخوایم تو اون شرایط ایست کنیم نابودگر میشیم،،هنوز حسرتشو دارم ...آخخخخ خداااا مادر بودن سختترین حس دنیاست همانقدر که زیباست