◇نامزدی◇

من خب طبیعیش اینه ی مدت بگذره ب خودم بیام 

ولی ان شاءالله شما خوشبخت بشی عزیزم💚

اگ ی علاقه ای ولو کم درحدخوش اومدن باشه بعدا توزندکی باهوای همو داشتن مبشه بیشترشه ولی اک هیچ هیچ علاقه ای نباشه ، بنظرم ادم خوبیای طرفش درست نمیبینه اصلااون ارتباط درست شکل نمیگیره واحتمال ب وجود اومدن علاقه بعدازدواج کمتره واقعا 

اما این علاقه نبایدطوری هم باشه ک باعث بشه ادم چشمش رو حقایق ببنده صرفا بخاطر علاقه 

هم تفاهم قابل قبول باشه هم طرفین ب دل هم بشینن حالا اک علاقهه تواین مورد ییشترم بود ک چ بهتر 

ولی بدون هیچ علاقه واقعا سخت پذیرفتن طرف ب عنوان شریک زندگی 🙁حالا ب  بعضی اطرافیان نمیشه ثابت کرد ک بحثش جداست 

میدونی چیه همه از دور همه چیو میبینن ی خاستگار برا ادم میادمیگن این ک شرایطش فلان بود چرا رد کرد خب ی دلیلب داشته ک ادم نخاسته ، ادم توصحبت وبرخورد فهمیده بدردش نمیخوره یا ب دلش ننشسته

۶ ماهی بود

 بنظرم بهتر بری مشاوره وباهاش مطدح کنب چون نامزدی طولانی هم کم چالش نداره و مدیرتش واقها سخت  و ببینی کدوم بیشترب نفعتون اگ انتقالی با سختیاش می ارزه ک خب انتقالی، و خب حفظ وگرم نگه داشتن نامزدی طولانی همکاری دوطرفه میخاد و حتما بایدبرین مشاوره پیش ی مشاورخوب تا از چالش ها تاحدامکان جلوگیری کنبن .ب شخصیت دوطرف هم بستگی داره بکی راحت با نامزدی طولانب وراحتترکنارمیادیکی ن ولی بنظرمن کلاشرایطش باشه زودتر ادم عروسی کنه بهتر

من ن عزیزم مجردم ۲۶سالمه 

خاستگارکم نیومده ولی خب فعلا قسمت نشده ، اابت وقتی تازه میخاستم برم دانشگاه ، ی خاستگاراز فامیل دور داشتم ک چندباراومد منم حقیقتاازش خوشم میومد( البته اون نمیدونست ک من ازش خوشم میاد) پسرخوبی بود، رفتم دانشگاه چندباراومدولی خب ی شرایطی باعث شد ک درنهایت نشد، 😅وبعدهم اومدن خاستگارای ک خب بعضیاشون شرایطشون بد نبود ولی ب دل من نتشستن

خب بنظرم اگ تومیتونی انتقالی بگیر  ، یا مبتونی مثلا ترمای اخرمهمان شی شهرخودتون اینم مبشه مثلا دوسال اونجاباش سال اخرمهمان شو 

واگ دیدین واقعا هیچ کدوم نمیشه اگ خواستی زیادنامزد بمونی حتما ازمشاورکمک بگیرین و رابطتتون گرم نگه دارین

😅خب دراین مورد ک ی مقدارسختگیرم 😅ینی سختگیرترشدم البت من کلایکم سختگیرم😅😅 انکارنمیکنم ولی سختگیری من رو معیارهای اخلاقی بیشترتامالی 

ولی خب ببین اینحورم هست مثلا یهوطرف ی ویژکی داره ک من واقعا نمتونم کناربیام ، مثلای خاستکارفامیل داشتم ک شرایطش بد نبود پسزبدی ام نبود، ولی چی بگممامانش روش تسلط داشت ،  و مامانش ی دختراز شهرخودشون انتخاب کرده بود براش اون خودش منو میخاست زوری اومده بود، 😅و منم کفتم اقا من شهرشما نمیام ن  دوست داشتم برم شهرشون ، هم اینک بنظرم اوشون اگ از خانوادش دور میبود میتونست مستقل شه چون خودش دوست داشت ، مستقل تربشع، خودش هم مخالفتی نداشت بیادشهرما😄مامانش نمیزاشت بعدم اون علاقه ی طرفه بودازطرف ایشون، خب شما جا من بودی بااین شرایط ازدواج میکردی؟ اگ میزاشتن بیاد ومیدیدم میتونه مستقل ترشه شایدبیشترفکرمیکردم‌ ببینم میتونم بپذیرمش یان، اما وقتی علاقه ای نداری تازه این چیزل روهم قبول کنی؟ منک نمتوتستم، یا ی مورد بود کاروتحصیلات ایناش بدنیود ، وخودشم پسربدی نیود، منم توبرخورداول خوشم اومد ولی وقتی بیشترصحبت کردیم /: دیدم استقال فکری کافی نداره مثلامیخاست با خانوادش توی ساختمون باشه اونم ن اول زمدکی برا همیشه! حالا یکی پدرمادرش پیرن واقعا یا ی پدر یا مادر تنها داره خب حق داره نگرانی ، و بخاد توی خونه دوطبقه باشع ولی کسی ک خداروشکر پدرمادرش رو پان و سنشون زیاد بالانیس چرا خب؟ تازه توقع داشته باشه  هرروز کمک مادرش کنی، خب این توقع پشتش توقعات بعدی هست / ضمن اینک  یکم حساس بود توبعضی چیزا ک  من مشکل داشنم ، میدونی ازیتای بودک ب قول خودش من غیزتم زیاد، خب حالا بقیه چی میگن ؟ ی خاسنگارفلان داشت رد کرد/ اینارو میبینن نه والا/ 

من ارشدمیخونم عزیزم