منظورم اینه که من اصلا دستم نمیره تمیز کنم شاید بریزم بیرون ولی تا میبینم مثلا داداشم یا بابام همینجوری نشستن کمک نمیکنن بعد تازه دستور میدن طلبکارم هستن دیگه اصلا نمیتونم تمیز کنم حرصم میگیره مامانمم طفلی دست تنهاست😑
چه خووبب تازه ما بچه کوچیکم داریم ولی بازم اصرار به اینه که دمه عید همه چیو بریزن بیرون
بچه کوچیک دیگه بد تر.ما از زمانی ک کوچیک بودیم مادرم میزاشت تابستون که قشنگ امتحانا رو بدیم برگه و ات اشغال و دفتر کتاباهم باهاش شوت کنه بیرون.الان دیگه مدرسه نمیریم ولی عادت بهمون موند
من راحتم همین جا😂به عشقم میگم ما برا چی باید بریم سر خونه زندگیمون من ک حال ندارم غذا بزارم دوتایی از گشنگی میمیریم همین جا تو اتاق من زندگی کنیم حداقل مامانم یه لقمه دهنمون بزاره نمیریم تازه تو این گرونی کی مستقل میشه همین جا خوبه دیگه دوره هم میگیم میخندیم.میگه من غذا درس میکنم.میگم نمیخوام من اصن میخوام پیش مامانم بمونم بله نمیگم برو خونتون هی کی مامان خودش
این در حالیه که بابای ادم هی نگه از ۱۸ سالگی به بعد خرجت با من نیست😐 یه لقمه تو خونه از گلوم پایین ...
اخه راس میگه دیگه ولی پدر من در حالی که کمک میکنه پوله خودمو در بیارم رو پا خودم وایسم هزینه هامم میده ولی ن اونقدر که بی نیاز شم.هر چی میگیره میگه بعدیش ایشالا با پول خودت