امشبم دلمو شکوند هرچی کارش داشتمو صداش زدم بکسر سرش توگوشی بودو مینوشت
یذره بلندتر دادزدم گفتم چرا جوابمو نمیدی یلحظه اون لامصبو بزار کنار
حنله کرد سمتم و دوبار دوطرف توگوشم زد
خیلی دلم شکست😭
ب پدرومادرش گفتم اونام اومدن کلی بهش توپیدن اونم سرشون داد زد برید فردا حرف میزنیم صبح باید زودپاشم ببرم سرکاراوناروهم گریون کردو رفتن
ولی پدرش گفت من کوتاه نمیامو این قضیه رو ول نمیککنم