دیشب خواهرم پیام داده که فردا شب بیاین اینجا همه دور هم هستیم ، اولش تعجب کردم چون اصلا ازینکارا نمیکنه که مارو دعوت کنه الان دو سال ما خونشون نرفتیم و....
امروز صبح یادم افتاد که هم تولد خودش هم تولد بچش هم تولد شوهرش تو این هفتس میخواد همرو بگه و......
البته با شناختی ک من ازش دارم هدف دور همی نیست و کادو
چون تولد مادرم اول هفته بود هرچی بهش گفتم مامان فلان قابلمه رو دوست داره قرار بود بگیری گفت نه پول میدم ،چون تولد خودش ک شد پول پس بگیره ،
الان مامان من سه برابر اون پول باید بده چون اینا سه نفرن
حالا موضوع کادو نیست ، اون یکی خواهرمم میاد بچه هاشون هم سن هستن و این خواهرمم میخواد تولد بچش بگه و.....ما هم الان سه سال دوا دکتر کردیم بچه دار نشدیم شوهرم خیلی حساس و عصبی شده سر این موضوع و بخاطر مشکلات خانوادگی ک داشتیم تحمل دیدن این چیزا رو نداره ، ببینه با من به شدت سرد میشه یکی بچه هامون یکی تولد گرفتناشون و...چون خیلی در حق ما تو زندگی هم بد کردن
بنظرتون چه بهونه ای بیارم نریم که نفهمن برا چی نرفتیم چون میدونن نقطه ضعفمون خوشحال میشن ، بگمم شوهرم تا دیر وقت سر کار میگن شوهرت برات وقت نمیذاره بگم مهمون داریم همه زندگی من کف دست مامانم میدونه مهمون ندارم و کسی ندارم ک بیاد و....