2777
2789

سلام خواهرای گلم سریع میرم سراغ اصل مسئله 

حدود پنج شش ماه پیش با یه پسر یک سال از خودم کوچک تر(۱۷) دوست شدم دوست کاملا معمولی نه عشق و عاشقی البته مامان هامون هم با هم دوست بودن و علت آشنایی ما هم مامانتون بود و می دونستن که ما با هم دوستیم روزی هفت هشت ساعت فقط باهاش حرف می زدم البته درس هم نداشتم بیکار بودم و کل تایم ام باهاش بود اینم بگم که ایشون یه استان  دیگه بودن تا اینکه کم کم رفتار هاش عوض شد بهم می گفت فدات شو قربونم برو حرف های حس دار تا اینکه یه شب زنگ زد حرف دلشو بهم زد منم تا این سمی دختری هستم که رل نزدم و ارتباطی با پسر ها نداشتم بهش توضیح دادم جوری که ناراحت نشه که شدنی نیست قرار بود هنوز فردا راجب به این موضوع حرف بزنیم با اینکه من گفته بودم نه اما یه جورایی دلم برگزیده بود حس میکردم منم یه حسی بهش دارم ولی نادیده اش می گرفتم البته اینم بگم ایشون به اندازه موهای سرش دوست دختر و به قول خودش ابجی داشته شب اومد برای من عکس رل شو فرستاد و تعریف که ببین چه خوشگله باباش دکتر فراهم مامانش دکتر فلان منم از بس ناراحت شدم بهش گفتم لطفا دیگه بهم نده اونم قبول کرد بدون هیچ حرفی و حدود دوماه بعد ما به هم هیچ پیامی ندادیم ولی من دلم تنگ شده بود به بهانه ریپلای کردن وضعیت هاش دوباره شروع کردیم به هم پیام دادن و از دلتنگی این دوماه گفتیم البته اون موقع اون حس دوست داشتی که داشتم کمی فروکش کرده بود تا اینکه قرار شد برای یه کار با مامان و بابام بریم استان اون ها و اون ها رو هم ببینیم  باورتون نمیشه وقتی دیدمش برای اولین بار جوری روی هم دیگه نگاهامون مونده بود دیدارمون خیلی کوتاه بود در حد ۱۰دقیقه ولی بعدش انگار که توی یه نگاه عاشق هم شده بودیم کاملا تو رفتار خودش هم احساس می کردم مخصوصا اینکه خواهرش زنگ زد به من گفت این داداش منو جی کار کردی دلش بردی حالش گرفته اس 


ادامه شو میزارم❤

و من از اون روز با کوچک ترین حرف اش گریه می شدم چون حساس شده بودم می فهمیدم با یه دختر دوسته حتی دوست معمولی ولی غرورم اجازه نمی داد به روش بیارم تا اینکه یه شب با دوستش به من زنگ زد و همه چیز خیلی خوب پیش رفت عالی بود ولی سر یه سری مسائل که اگر به خوام بگمشون یه ساعت میشه بلاخره به معنای واقعی منو جلوی دوستش نابود کرد دوستش جیغ میزد این اشغال و از تو پیج ات بنداز بیرون و من این طرف گوشی از بس گریه می کردم نمی تونستم نفس بکشم اونم اون ور با دوستش در عینی که داشتن با من حرف می زنم خیلی هم خوشحال بودن اینقدر گریه کرده بودم که رفتم بیرون مامانم از ترسش فقط جیغ میزد که چی شدم فرداش از گریه نمی تونستم برم مدرسه چون چشمام اصلا باز نمیشیدن و از اون شب قرار شد دیگه فرض کنیم یه همچنین کسی تو زندگی مون نبوده و شماره و ایدی همه چیز و پاک کنیم من همون شب عکس فیلم شماره ایدی هرچی داشتم نابود کر😢q

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خوندم

فکر کنم سنتم پایینه

گفتی خواهرانه ، خواهرانه بهت میگم

دیدی همین مدت چقد درد داشت؟؟ اگه ادامه بدی باهاش دردش بیشتر میشه.اگه تورو میخواست فقط با تو میموند

ابجی و مابجی و دوست معمولی بهونس

میدونم کات کردنت سخته ولی بین بد و بدتر باید بد رو انتخاب کنی

ادامه دادن این رابطه فقط باعث عذابت میشه...شماهم که رابطتون اون اندازه نبوده ک ب حد وابستگی برسید پس راحت میتونید تمام کنید کلا بیخیالش

(خوا گیان هَرتوییٔ هیوای ژیانم) 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792