بابات داشت تقاص بلایی که سر زندگی زن اولش اورده بود پس میداد
خب
لایک 💖
من اون موقع پوستم سبزه تند بود لهجه داشتم
تو مدرسه اونجا هیشکی بهم محل نمیذاشت
خیلی باهوش و درس خون بودم ولی معلمام بهم توجه نداشتن توجهشون رو دخترای خوشگل و پولدار و پارتی دار بود
سال چارم ابتدایی یکی وارد مدرسمون شد ی دختر سفید تپل چشم های درشت سبز یشمی با موهای روشن و پر و بلند و خیلی مهربون دخترای مدرسه عاشقش شده بودن اسمش مریم بود
مریم از رو مهربونیش با من رفیق شد و به مرور زمان شدیم دوست صمیمی اما مریم یهو بهم بی توجه میشد چون کلی دختر دورش میگرفتن و عاشقش بودن
بقیش چی شد
میشه اسم مامانت رو هم بگی اخه گفتی به خاطر همین زنده مونده البته اگه دوست داشتی
فکر میکنم دارم رمان میخونم 😧💔
واقعا اگه همچین زندگی داری خدا بهت صبر بده
لطفا بقیش بگو
نمیدونم چرا ما جوونا با این سنای کم باید اینقدر درد بکشیم
اخرای پنجم ابتدایی من دچار بلوغ زودرس شدم
صورتم پر از مو شد ابروهام فوق العاده کلفت پوستم تیره و پر از جوش به علاوه صورت و بدنم لاغر بود
دیگه شده بودم مضحکه مدرسه هیچ دختری غیر از مریم بمن محل نمیذاشتن
سرگروه میشدم تو کلاس هیچ کس دوس نداشت بیاد تو گروهم یادمه ی بار سرگروه بودم وسط کلاس وایسادم کنار بچه های معدل بالای دیگه و معلم میگفت کی میخواد بیاد گروه من هیشکی دستش بلند نمیکرد تا اینکه به اجبار بچه هارو مینداختن تو گروه درسی من
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
