من اون موقع پوستم سبزه تند بود لهجه داشتم
تو مدرسه اونجا هیشکی بهم محل نمیذاشت
خیلی باهوش و درس خون بودم ولی معلمام بهم توجه نداشتن توجهشون رو دخترای خوشگل و پولدار و پارتی دار بود
سال چارم ابتدایی یکی وارد مدرسمون شد ی دختر سفید تپل چشم های درشت سبز یشمی با موهای روشن و پر و بلند و خیلی مهربون دخترای مدرسه عاشقش شده بودن اسمش مریم بود
مریم از رو مهربونیش با من رفیق شد و به مرور زمان شدیم دوست صمیمی اما مریم یهو بهم بی توجه میشد چون کلی دختر دورش میگرفتن و عاشقش بودن