سلام استارتر عزیز
داشتم توی گوگل سرچ میکرد جدایی از همسر معتاد
تاپیکای قبلی شما اومد واسه سال ۹۸
بعد اومدم آخرین تاپیکتون دیدم کاراتون تموم شده و جهیزیه هم برداشتین و...
راستش من الان سال ۹۸ شما هستم
۷ ساله با اعتیادش ب شیشه ساختم و زندگی کردم
البته ک زندگی نبود همش جنگ و دعوا و...
الان ۳ شبه اومدم خونه مادرم
پدرمم فوت شدن
خیلی درمونده و دل گرفته ام
خانوادش تقریبا همیشه پشت من بودن
تا اینکه ۳ شب پیش شوهرم روی من دست درازی زیادی کرد و زنگ زدم خانوادش اومدن
جالبه منو زده نابود کرده زیر مشت و لگد من گفتم الهی دستت بشکنه بمیری
مادرش میگه الهی خواهرات بمیرن
بابا تو ب خواهرای من چیکار داری زن
بعدم گفت تو بچه منو معتاد کردی
در صورتیکه پدرو برادر شوهرمم معتادن
داماداشون معتادن،اونارو هم حتما من معتاد کردم،هه
واقعا جیگرمو سوزوندن کلی حرف بارم کرد مادرش ک اصلا ازش توقع نداشتم و فقط واگذارش کردم ب اون بالایی
در کل ک خیلی دلم گرفته
فقط دلم خواست ی کم حرف بزنم سبک شم
لطفا برای آرامش دلم دعا کن تا خدا آرومم کنه و هرچی خیر و صلاحمه برام رقم بخوره(آمین)