من عقدم و یکماهه دیگ عروسیمه..اول خواستگاری ک اومدن قرار شد وسایل بزرگ مثه یخچال و وسایل چوب و تلویزیون و...پای خانواده نامزدم باش..بعدش اونا گفتن ک خیلی سنگین میشه براشون بابای من گفت لباسشویی با ما...بعد خلاصه قرار شد مرداد ماه عروسی بگیریم..اونا زدن زیرش گفتن قرار بود یخچالم شما بگیرید...کلی بحث شد سرش عروسی موند بعد محرم و صفر...بعد دوباره حرف زدیم بابام گفت من یخچال میگیرم ولی لباسشویی و میزارم برای اون یکی دخترم ینی خواهر من...اوناهم گفتن حتما باید دوقلو بگیرید..دروغ چرا در توان بابای من نبود دوقلو....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وای یا حسین قلبم گرفت این دیگه کیه چقدر وقیح چقدر پررو چقدرمتوقع چقدر پررو چقدر عجیب چطور روش میشه درمورد پدرت اینطور حرف بزنه یا خدااا اصلا به اون چه ربطی داره شما دودر میخری یا چهاردر
عشق با انگشت های کشیده پیانو مینواخت...من پا به پای پونه های وحشی میرقصیدم... باران می آمد...بهارنارنجها همه مست...هوا هوای تو بود...🍀
من جای تو باشم واقعا بهم میزنم . کسی جرات نداشت راجب خانوادم یا حتی یه سوزنه جهیزیم نظر بده . ببخشید شکمش و باید سفره میکردی ....
الان هنگه هنگم
قدِ آسمونِ خدا دوستت دارممممم💕🌸💍 من خیلی وقتها که کم میارم ،میشینم و فقط نگات میکنم❤ عشقممم تو نور چشمهای منی ، تو امیدمی ،انگیزمی ، دلیل نفس کشیدنمی، پاره تنمی ، خونِ تو رگامی، تمامِ هست و نیستمی ، تو عُمر دوباره ی منی، تو قشنگترین داشته ی منی ، خداروشکررررر برای بودنت❤