من:من از شما خواهش می کنم که حقیقتو بگین چون خب خیلی مهمه و منم دید منفی به شما ندارم و شما هم ی دوست...دختره زد تو حرف و گفت من حقیقتا حرفی برای گفتن ندارم الان اگه اجازه بدینم برم
من:خب چرا شما اس ام اسای عاشقانه میدادین به شوهرمن؟
طرف:به خاطر اینکه ده سال با هم بودیم حق نداشتن همچین کاری بکنه و حالا جدیش کنه و بدون اینکه مستندات بیاره و در حد حرف باشه.
من:خب من یچیز دیگ میخوام بپرسم و فکر می کنم برای هر دومون بهتره..چون من میگم از باب دوستی هست ک اینجام و شما رم درک نمی کنم خب مسلما سخته الان براتون می دونم..اینکه ایشون ب شما از آذر ماه گفته بود داره ازدواج می کنه و اون کسی ک رابطه رو ادامه میداد شما بودین؟شما پیام میدادین؟شما تماس میگرفتین؟یا این ی چیز دو طرفه بوده و شما می تونید ثابت کنین ک دیالوگ های عاشقانه دو طرفه بوده؟یا نه یک طرفه بوده؟
طرف: کمی با مکث نه نبوده...✓من:و شما یک طرفه اینکارو انجام دادین
طرف:با سرش گفت اره
من:چرا؟چون باورتون نمیشد میخواد ازدواج کنه؟ باکله گفت اره
نامزدم:من زمانی که اوایل اردیبهشت تو ماه رمضون با عموت صحبت کردم ایا ب عموت نگفتم که همچین جریانی هست؟
طرف: گفته بودی که ازدواجمون منتفیه داستانش
من:خب مگه از سال 97 نمی دونستین ازدواجتون منتفیه؟
طرف:ن ما با هم کات بودیم ولی بهم برگشتیم.
(قبلا نامزدم بهم گفته بود کلا سال نود و هشت کات بودم باهاش و کلا ازدواج نمیخواستم کنم باهاش)
من: ببینید من میخوام ک اگه باز هر حرفی هست ک بینتون میخواد زده بشه.... زد تو خرفم دختره: شما می گین من عقد کردم.. دنبال چی هستی فکر نمیکنی خیلی دیر اقدام کردین؟
من: نه فکر نمی کنم چون اون زمانی ک ما ازدواج کردیم شما همچنان پیام میدادی؟(یعنی خرفهم شو ک تو چشمت هرز پریده)
نامزدم زد تو حرف اگه سوالی داری بپرس ک برات مبهمه
دختره زد تو حرف: اگه بهش اعتماد داری حرفاشو میپذیری باهاش ادامه بده
من: بهش اعتماد دارم اما نمیتونم بپذیرم کسی تو حریم خصوصی زندگیم تعدی کنه اینو نمیپذیرم
طرف: من اصلا ادمی نیستم که بخوام یدک زندگی کسی باشم.. اینقدر برای خودم احترام و ارزش قائل هستم و اعتماد به نفس دارم ک نخوام یدک زندگی کسی باشم.
(میخواستم بگمش پیامای التماس انگیزتو دیدم بعدشم اگه واقعا ارزش خودتو میدونی و این حرفایی ک گفتی خو همه این مدت مزاحمت ایجاد نمیکردی فقط ب خاطر اینکه نامزدم عکس دوتایی و مستندات برا ازدواجش بهت نشون نداده...ولی خب دیگ اینم شکست خورده )
من: خب من از شما میخوام که اگر لطف کنید شماره منو یادداشت کنین(هی داشت میزد تو حرفم) و فکر میکنین از این ب بعد ممکنه کاری داشته باشین باهاش خب من خودم هستم در خدمتتون
طرف با کولی گری و لحن تند تند: شما داری مستقیم ب من توهین میکنی من دارم بهت میگم نه و شما میگی اگه کاری باهاش داشتی؟
من با شوهر یه ادم چکار میتونم داشته باشم
من: ب هر حال ی رابطه ده ساله بوده.. اصلا ممکنه بخواین ازدواج کنین و کسی بخواد از ایشون سوال کنه😐😁
طرف: نه شما نگران این موضوع نباشین.
من: خب خیلی ممنون ک تشریف اوردین امیدوارم ارامش بیشتری نصیبتون بشه از این ب بعد(رسما این گفتنش دست خودم نبود 😐)
طرف: خواهش میکنم.
نامزدم: سوالی اگه فکر میکنی ممکنه باشه بپرس چون من ایشونو ب اصرار و التماسو خواهش اوردم و از اینجا ک رفت دیگه... بعد بهش گفت بفرما بشین
دختره: ن من میخوام برم.
من: ایشون میخوان برن و تمایلی ب صحبت ندارن.
دختره براق شد تو صورتم که چیییی!! بهش گفتم شما تمایلی ب صحبت ندارین ظاهرا
بعدم روشو کرد سمت نامزدم ک نه تو حرفاتو بگو
نامزدم: من حرفی ندارم.. من خب حرفامو بهت گفتم قبلا هم بهت گفتم
طرف سمت من: سوال داری شما البته خارج ازحیطه ای ک بخواد توهین باشه ب من ک بگی شمارمو میدم و بگی اگه بهش کار داشتی بهم بگو من اینو نادیده گرفتم بحرمت کسی که الان اینجا نشسته.(با انگشتاش میزد رو میز اینو میگفت و صداش پر تنش بود )
(کلا چیزی ک من متوجه شدم منت گذاشتن برا نامزدم خیلی خوبه کاری ک این خانم داشت انجام میداد..حالا هزار تا مزاحمت کرده بود اما منت میذاشت )
من: ن خب من چون دیدم مرتبا تماس داشتین تمام این مدت (با لحن عصبی گفت اره) فروردین اردیبهشت وماه های قبل گفتم شاید هنوز کاری هست بینتون چیزی میخواین بگین و اگه این فکرو دارین ک کاری هست حرفی هست که بعدا باید بیانش کنین همین الان بیان کنین
نامزدم: میشه بگی چ حرفی (خو بتوچه)
طرف:چی برای شما مهمه الان شما داری میگی شوهرمه پس گذشتشو بپذیر
من:گذشتشو پذیرفتم اما مزاحمتای کسی رو که پیامای عاشقانه میده نه حقیقتا
برگشت سمت نامزدم با چهره عصبی و لحن عصبی و خیلی طلبکار گفت مزاااااااحمت
بعد برگشت سمت من کار خوبی میکنی هر کسی باشه نمیپذیره ولی من دیگه زندگی این اقا اصلا برام اهمیتی نداره که بخوام بهش پیام بدم یا هر چیز دیگه ای.
من:خیلی ممنون ک تشریف اوردین امیدوارم اینده خوبی داشته باشین.